سکس من و دوست دخترکون گنده ام

0 views
0%

سلام خدمت همه دوستان.داستانی که میخوام براتون تعریف کنم یک واقعیته.من دراصل ایرانی نیستم،من اهل کشورعراق هستم.بگذریم بریم سرداستان.دریک روززمستانی من ویکی ازدوستام به اسم فرید رفته بودیم بیرون واسه قدم زنی،همینطورکه داشتیم قدم میزدیم تویکی ازکوچه های محلمون،چشمم به یه دخترافتادکه داشت بایه پسرکوچک گلوله برفی بازی میکرد.که بعدمعلوم شدداداشش بود.یه شلوارک سفیدتنگ تنش بود،اگه بهتون بگم تاحالاتوفیلمهای سوپرهم چنین کونهایی ندیدم راست گفتم.داشت شلوارکشوپاره میکرد.من به فریددوستم گفتم به خداقسم فریدجان بایدهرطورشده این دخترروبلندش کنم.اون بهم گفت پسرواقعاعجب چیزیه ولی محاله بتونی.گفتم حالامیبینی.درضمن اونوقتاماتوشهرمون حتی تلفن هم نداشتیم چه برسه به موبایل.بجزیک مخابرات.منم دل به دریازدم یه اشاره بالب بهش دادم.یه لبخندی زدورفت داخل خونشون.منم به فریدگفتم دیدی؟بعدبهش گفتم بایدبرگردیم خونه.سریع رفتم یه خودکاروکاغذبرداشتم ویه نامه عاشقی واسش فرستادم تاهرطورشده راضیش کنم.نامه روکه نوشتم بازم رفتم توکوچشون وبعدازنیم ساعت حتی بیشتربالاخره اومددم در،منم سریع ازاونجردشدم ونامه روپرت کردم جولوش ویه لبخندهم بین دوتامون ردوبدل شد.بعدچندروزی که باهم خیلی خودمونی شدیم یه روز رفتم سرراه مدرسه اش.اونوقتافکرکنم دوم راهنمایی میخوندسنش 16سال بیشترنبود.خیلی تعجب میکردم که چنین کونهایی داره.بگذریم.توراه مدرسه بایکی ازدوستاش به اسم شهلابود.من اون شهلارومیشناختم تویه عروسیه یکی ازفامیلایه مادیده بودمش. خوشحالترشدم گفتم هرطورشده باید یه جورایی بیارمش تو خونمون.منم یک روزرفتم تاشهلاروببینم وطبق معلوم موفق شدم.بهش گفتم بایدهرطورشده بیاریش خونمون،چونکه خیلی دوستش دارم.اونم گفت باشه ولی بایدبهش خیانت نکنی.منم گفتم نه مطمئن باش ازته قلب عاشقشم.بهرحال باورش شد.قرارشدروزجمعه بیاره خونمون.منم تااون روزهمش نقشه میکشیدم که چطور بایدکارم رودرست انجام بدم.چونکه خونمون خیلی شلوغه.بالاخره فهمیدم چیکارکنم.خونمون یه زیرزمین داشت قرارشدببرمش اونجا.روزموعودفرارسید شهلا اومدخونمون وبهم گفت بیرون منتظره چیکارکنیم؟گفتم تواینجابمون پیش خواهرم ومنم میرم یه کاری میکنم.گفت باشه.رفتم دیدم دم در حیاط وایستاده،بهش گفتم زودبیا بریم توزیرزمین اونجاباهم حرف میزنیم.قبول کردورفتیم تو.دیدم ماشین پدرم هم توزیرزمینه،کمی تاریک بودبهم گفت شهرام من میترسم،منم گفتم عزیزم ترس نداره الان پایان خوشیهای دنیاروبهت میدم.گفت باشه.ببینم چیکارمیکنی؟بهش گفتم من تاحالابیشترازلب گرفتن چیزدیگری نمیدونم.گفت منم همونو میخوام.گفتم بشه.دستم روانداختم دورگردنش ویه لب ازش گرفتم.بعدش کمرشوگرفتموکشیدم جلوی خودم.همینطورکه لباشومیخوردم یواش دستم روگذاشتم رویه کون گنده اش.یهوعقب کشیدوگفت نه عزیزم اینکارونکن خجالت میکشم،بهش گفتم دست خودم نیست کیرم داشت شلوارم روپاره میکرد.گفت من میترسم،حرفش روقطع کردم وگفتم ترس نداره خوشکلم.الان بهترین فرصت که منوتوباهام کلی حال کنیم.گفتتاحالامناین کارارونکردم.نمیشه.گفتم بایدبشه.سعیتوبکن.ناراحت شدوگفت قرارمون تین نیست.بهش گفتم درسته ولی چنین روزی واسه آدمهاکم پیش میادعزیزدلم.خیلی سعی کردولی نتونست قانعم کنه.بالااره راضیش کردم.زود وسریع بلوزش رودرآوردم وتیشرتشم همینطور.هواخیلی سردبوذاشت میلرزید،بهم گفت خیلی سردمه،گفتم الن گرم میشی عزیزم،حالا میبینی.گفتم بایدواسم ساک بزنی،گفت آخه خیلی سخته تاحالااینکارارونکردم،گفتم یادمیگیری عزیزم.کیرشق شدموازتوشلوارم درآوردم وبهش گفتم شروع کن،بادستش کیرموگرفت وگذاشت تودهنش اول خوب ساک نمیزدولی کم کم خیلی قشنگ ساک میزد.خیلی میخواستم اون کونشوهرچه زودترجرش بدم.بهش گفتم پاشوجیگرمنم میخوام چوچولتوبخورم،گفت باشه ولی زودباش،منم زودشلوارش روکشیدم پایین ودیدم یه شرت قرمزتنش بود،باانگشتم روی شورتش کسش رومیمالیدم بعدبهش گفتم درازبکشه رویه جلوی ماشین،اینکاروسریع کردمنم نوک زبونم روازروی شورتش به کس خیزش زدم.اوه اوفش بالا اومد.کلاماپسرهاباچنین صداهایی حشریترمیشیم،بعددستم روبردم زیرکونش وشورتش روکشیدم پایین،وای خدای من چی میدیدم یه کس دست نخورده که جون میده واسه کردن.دهانم روگذاشتم روکوسشوتامیتونستم زبونم رومیکردم توش وآبش رومیخوردم،صداش داشت منومیکشت بهش گفتم یواش چه خبرته الان صدات میره بیرون ولی اون گوش نمیداد ومیگفت توروخداهرکاری میکنی بکن ولی سریع.منم کیرم روگذاشتم دم درکوسش که دستش آوردجلوش گذاشت وگفت توروخدامواظب باش.گفتمنترس تاته فرونمیکنم فقطسرکلفت کیرم بره توش بسه.همینکه اجازه گرفتم وفروکردم توش یه جیغی کشید،حالاکیرم توکوس گرمش بودکه داشت کیرم روهم میسوخت،یواش یواش تلمبه میزدم که گفت منوبگاشهرام جان،تاته فروکن،معلوم بودکه داشت لذت زیادی میبردولی من گوش ندادم چونکه ازعاقبتش ترسیدم.همینطورکه میکردمش باانگشتم بالاا کوسشو میمالیدم تااینکه تونستم ارضاش کنم،منم دیگه داشت آبم میومدکه کیرمودرآوردم وایستادم تاارضانشم.گفتم عزیزم حاضرشوکه میخوام کون گندتوبکنم،گفت باشه ولی خیلی تنگه،گفتم اشکالی نداره جیگرگشادش میکنم،میترسیدهمین که برگشتوکونش روبه من شدداشتم ازخوشحالی بال درمیاوردم که چنین سفره یه پهنی جولومه وبه سفیدی برف.سریع روشکم خوابوندمش رویه جولوی ماشین وپاهاشوبازکردم یه تف به کیرم زدم ویه تف هم زدم به کون تنگش،سرکیرموگذاشتم روی سوراخ کونش تاخواستم ببرم توش خودشوعقب زدوگفت آخه شهرام جون درد داره،گفتم اولش دردداره بعدش عادت میکنی ورتحت میکنمت بهرحال بازم خم شد،ایندفعه سرشوبهرترتیبی که بودفروکردم یه جیغ دیگه کشیدمنم همونطوروایسادم تادردش نگیره بعددیدم که ساکت شده یه فشری بهش دادم وهمه کیرم توکونش جاشدومحکم به خودم گرفتمش،رنگش پریده بودخیلی میترسید،ناراحت شدوگفت زودباش دیگه خودتوارضاکن،گفتم چشم.چندبارتلمبه زدم ودوسه تهم سیله یوش به کونش زدم ودیگه آبم داشت میومدبهش گفتم میخوای کجابریزم،گفت همون تو.منم بایه فشارمحکم آبم روبافوران خالی کردم.بعد بهش گفتم زودخودتوجمع وجورکن وزودبرو،ازش تشکرهم کردم،ولی بهم گفت خیلی بدی قرارمون این کارهانبود.گفتم آخه شمادختراچقدرساده ایت؟حالابروبعدهمه چیروتویک نامه واست مینویسم که چرااین کاروباهات کردم.یواشکی اژیرزمین بیرون رفت.منم رفتم به شهلا گفتم ازت ممنونم درست شد.گفت خواهش میکم،اونم رفت بیرون وباهم رفتن.ولی بعدمعلوم شدکه هردوتاشون سرمن دعواشون شده بودکه دوست دختر کون بزرگ من بهش گفته بودتووشهرام واسم نقشه کشیده بودین.شهلاهم به این خاطرازم ناراحت شدودیگه باهام حرف نزد..ببخشیددوستان خیلی طولانیش کردم.درضمن اسم دخترروهم نیاوردم ازاین بابت هم معذرت میخوام.خوش باشید.نوشته شهرام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *