خانه ای خانم دایی مستاجری داشت که یک خانم خوشگل و با اندامی لوند و تودل برو داشت که دوسه باری من هنگام کار ونقاشی در خانه ای خانم دایی دیده بودمش و شنیده بودم شوهرش مدتی است که مسافرت کاری رفته و در نقطه ای که کار راه و پله تقریبا پایان شده و رنگ آسترشو زده بودم و لکه گیری ها هم روبه اتمام بود خانم دایی گفت اگر میخوای ما خانه نیستیم و بگذار برای هفته ای آینده ولی من گفتم که من هفته ای آینده کاری دارم در فلان شهرستان که دوهفته ای نخواهم بود و اونم چون خانه اش برای مراسم پسرش تدارک دیده بود ناچار گفت پس به پری خانم میگم که ازت هنگام کار پذیرایی کنه و آنروز من کارگر با خودم نبرده و تنها داشتم رنگ میکردم که دوبار تا زمان ناهار پری خانم چایی و میوه برایم آورد و چون تنها هم بودم و اوهم مثل خودم تنها بود مدت زیادی به صحبت و اینکه شوهرش مدتی هست که کمتر سراغش رو میگیره وبیشتر اوقات به کار فکر میکنه حتی موقع خانه بودن هم علاقه ای به او نداره یا نشون نمیده و این حرفا برای مردی که فقط یه ذره مغز داشته باشه یعنی بله ومن هنگام بعد از ناهار خیلی راحت ازش بله رو گرفتم و داخل خانه شدیم و من از پشت اونو در بغلم گرفتم و اون باسنشوبه کیرم میمالید و بعد لباس کارمو درآورد و کیرمو تو دستش گرفت و تا خسته شدنش حدود ده دقیقه شاید برایم خورد و محکم و جوندار ساک میزد طوری که آخرای کار و خستگی دهانش و بوس کردن های سر کیرم بود که منم خودم شروع کردم تو دهانش تلمبه زدن و موقع آمن آبم همشو برایم خورد و کمی استراحت کردم وبانوک سینه هاش بازی کردم وخوردم ودوباره کمی از کیرم خورد و من کیرمو روی کسش گذاشتم و کمی سرشو لای کسش بازی دادم و بعد با کمی فشار سرشو دادم تو وبیشتر و بیشتر تا همش داخل شد و کفی که مدت ها بود از کس نکردن داشتم حالا از بین رفته بود و من داشتم توی کس تمیزی میکردم که خودش له له کیر بود و برای کیر تشنه بود و بعداز گاییدن کسش و ریختن آبم روی شکم و سینه هاش بازم ازم خواست تا بکنمش و بار سوم هم که پایان شد من از دستش داشتم فرار میکردم وکاری که تنهایی دوروز طول میکشید بزور و بدبختی تو شش روز پایان دادم تازه روز ششم هم کارگرم بود و باهم کار را پایان کردیم توی این مدت هم نزدیک بیست بار من عروس مستاجر را گاییدمش و هربار که پایان میشد تشنگی اون بیشتر از پیش میشد واین بود که من به کل تا مدتی فقط داشتم خودمو میساختم تا فشار اون چند روز رو از بین برده باشم .پایاننوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018