سکس ناتمام با دخترخاله

0 views
0%

سلام به تموم دوستان شهوانیمن اسمم آرشه و دختر خالم رعناهستش این خاطره کاملا واقعیه و برمیگرده به 2سال پیش که من 17 سال داشتم خب میرسم سراغ اصل مطلب من از 13 سالگی تو کف دختر خالم که ازم 7ماه کوچیکه بودم خلاصه سال90بود که رعنا به همراه خانواده اومدن زنجان خونه مادر بزرگمینا خونه ماهم نزدیک خونه مادر بزرکمینا هستش .من وقتی فهمیدم که رعنا اینا قراره بیام سریع چن تا عکس و فیلم سکسی به گوشیم زدم که بهش نشون بدم دقیقا روز چهارشنبه بود که اومدن ما ه رفتیم خونه مادر بزگم ناهار که خوردیم من با ترس باهاش درباره سکس و جوک های خفن حرف میزدم وعکس هارو بهش نشون میدادم واونم ازشون خوشش مییومدبعد نیم ساعت رعنا رفت اتاق دیگه وداشت با لب تابش ور میرفت منم رفتم با اون بازم سر صحبتو باز کردم و گفتم رعنا پشماتو میزنی؟گفت یعنی چی؟گفتم بیا بریم ببینیم تا بهت بگم اونم قبول کرد رفتیم اتاق ومن کیرم رو در اوردم اونم یه کمی ارز کسشو داستم نازشون میکردم و اونم داشت نکا میگرد که برادر رعنا اونو صداش کرد که اونم 6 سالش بود بعد اون روز گذشت ومنم هی به شانسم لعنت میفرستادم فردای اون روز ما همشونو شام دعوت کردیم بعد از خوردن شام مادر بزرگم گفت آرش برو از ونه ما چن تا وسیله رو بیار منم رفتم در حال پیدا کردن وسایل بودم یدم صدای رعنا داره میاد گفتم رعنا تنهایی ؟براچی اومدی ؟گفتش بازم میزاری کیرتو ببینم ولمسش کنم ؟گفتم اخه الان نمیشه گفت فقط10دقیقه منم از خدا خواسته با هزار ترس قبول کردم خلاصه رفتیم یه جا نشسیم ومن شرو کردم ازون لب گرفن اونم داشت با کیرم ور میرفت من خوتتن سینه هاشو در یارم که گت نه ارش فقط قراربود تا این حد باشه منم گفتم نه عزیزم کاریت ندارم دارم لمسشون میکنم با اکراه قبول کرد ومنم سینه هاشو یه کمی خوردم وای عجب سینه هایی بود بعدشم یه کمی کسشو لیس زدم که یه مزه ی نسبتا بدی داشت ولی تو اون حال ادم هیچی نمیفهمه خلاصه کم کم صدای اخ اوخ رعنا بلند میشد منم خیلی حشری بودم رعناهم همش میگفت ای آرش وای وای…..بعد من کیرمه چسبودم به کونش که خیلی بزرگ بودیه کمی همین طور درحال لیس زدن بودم که خواستم لا پایی بزنم بلکه حشرش بره بالایه کمی هم خوابیدم روش و لا پایی میزدم و سینه هاشو میمالیدم که یهو صدای در ره پله رو شنیدم زود رعنا رو فرستادم اتاق دیگه خودمم زود لباسامو پوشیدم ورفتم اشپز خانه مادرم بود که میگفت ارش پیداشون نکردی منم گفتم اهان الان پپیداش کردم من ومامانم رفتیم خونه ما ورعنا هم بعد 3 یا 4 دقیقه اومد خونه ما هیشکی نفهمیده بود جیم شدن رعنا بعدش باهم دیگه حرف زدبیم که رعنا میگفت خیلی خوش گذشته الان دقیقا 2 سال ازون ماجرا گذشته ول فرصت پایان کردن کار ناتمام رو نداشتم البته قراره با هم و به همراه خانوادمون بریم اصفهان شاید اونجا مخشو برا بار دیگه بزنم ای داستان نبود یه خاطره واقعی بود مرسی از این که خوندید نظر بدید نه اسن که فش بدیدنوشته ouya0007

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *