سکس همسرم و آرش جلوی چشم من

0 views
0%

باورم نمیشد کیر آرش تو دهن خانمم سانازه ساناز بهم میگف میبینی آشغال دول کوچولو به این میگن کیر، همینو میخواستی؟؟ مهشید همش میخندید و میگفت باید اشک پویانو دربیاریم تا دیگه خانم حشریشو جمع کنه بعد رو یه آرش کرد و گفت هو حشری خان بد نگزره آرشم که حسابی خر کیف شده بود گفت باورم نمیشه ساناز داره برام ساک میزنه البته میدونم که بعد امشب رابطه دوستیمون با سانازو پویان قطع میشه. ساناز هم همونطور که کیر آرش تو دهنش بود گفت این دول کوچولو رو بسپارش به من. مهشید بهم گفت پویان آماده باش اینو گفت و پاشو فشار داد رو بیضه هام. اولش دردم نیومد بعد فشارو بیشتر کرد و منم ناله کردم. ساناز جنده لاشی من هم می خندیدو به مهشید میگفت نترکونیشون که مجبورم به جاش آرشو ازت بگیرم. همه خندیدن. حی عجیبی داشتم، با اینکه حسابی همه داشتن تحقیرم می کردنو لخت لخت بودم، یه حس خوبو هیجان انگیزی بهم دست داده بود. یهو آرش بهم گفت می خوای کیرمو امتحان کنی ببینی چه مزه ایه؟ حسابی شاکی شدم گفتم حواست باشه چی میگی همه خندیدنو ساناز گفت مثلاً میخوای چیکارش کنی؟ زنتم که داره جلوت بهش میده گفتم دیگه بس کن ساناز اینو گفتم اما کیرم که حسابی سیخ بود داشت به اونا میگفت که پویان داره حال میکنه یهو ساناز اومد محکم یه سیلی بهم زدو گفت حالا که اینطور شد باید یه لیس به کیر آرش بزنی مهشید هم حسابی حشری شده بودو لباسشو درآورد، لعنتی سینه هاشو که دیدم پشمام ریخت داشت آبم میومد بس که بزرگ و سفید بودن ساناز کیر آرشو گرفت و آورد جلوی صورتم و گفت بی غیرت دول کوچولو، بخورش. یه دونه لیسش بزن منم گفتم عمراً اصلا حاضر نبودم کیر یه مرد دیگه رو جلوی خانمم و زنش بخورم، اونم با دست و پای بسته ساناز یه سیلی دیگه بهم زد و لباساشو جلوم درآورد. دست آرشو گرفت گذاشت رو سینه هاش باورم نمیشد این کار انقدر حشریم کنه آرش به زنش مهشید گفت عزیزم شورتتو دربیار بکن تو دهن پویان مهشید گفت خوش به حالش میشه اما عوضشو در میارم. اینو گفت و محکم با دستاش زد زیر تخمام از درد داشتم میمردم شورتشو درآورد و انداخت رو صورتمو با لگد دوباره زد به تخمام از درد به خودم می پیچیدم. گفتم مهشید میکشمت در عین حال داشتم حال میکردم. ساناز گفت پویان یا کیر آرش رو لیس میزنی یا به مهشید میگم تخماتو بترکونه منم که داشتم حال میکردم گفتم عمراً اینو گفتمو مهشید یه لگدی زد که از درد اشکم درومد. داشتم میمردم. صورتم از اشک خیس شده بود که ساناز گفت بچه ها نگاش کنین دول کوچولوی ما داره گریه زاری میکنه مهشید اومد نشست کیرمو گرفت تو دستش و کشید و گفت یالا کوچولی کس کش کیر شوهرمو بخور یا کیرتو از جا میبرم همینطور که داشتم گریه زاری می کردم گفتم آرش پس زنمو نکن خب؟ همه قهقه زدن و گفت باشه. کیرشو آورد جلو ساناز هم گفت زبونتو دربیار بمال به کلاهکش با هزار بدبختی این کارو کردم، همون لحظه دیدم مهشید ازم عکس گرفت وااای همه از خنده مردن. عکسمو به هم نشون میدادنو میخندیدن. گفتم حالا که لیسش زدم بازم کنین ساناز که مثل سگ حشری و وحشی شده بود اومد تف کرد رو صورتمو گفت خفه شو تا ندادم آرش بکنتت آرش جون بیا منو مهشید رو جلوی چشای این دختربچه بی مصرف بگا مهشید که داشت میخندید گفت آخ جوون بعد محکم یه سیلی زد تو صورتمو سانازو خوابوند روم و پاهاشو جلوی آرش هوا کرد و باز کرد. خانمم رو من خوابیده بود و میخواست به دوستم کس بده مهشید گفت دلم برات میسوزه پویان جون بزار لااقل کیرتو امتحان کنم. منم که به ذلم صابون زده بودم گفتم بیا بخورش رو به آرش کرد و گفت نترسی آرش جون، میخوام گارش بگیرم یهو با اون دندونای تیزش پوست کیرمو برد. داد زدن من از درد با داد زدن ساناز موقع دادن قاطی شده بود. از شدت حشری بودن یهو آبم اومد. پاشید روی ساناز مهشید گفت آرش بس که خانم پویانو کردی آب خود پویان اومد. یادت باشه دفه بعد با چند تا از دوستای کیر کلفتت بیای برای ساناز ساناز داشت حسابی بالا پایین میرفت. آرش بهم گفت حیف ساناز که به تو بده خانم جنده لاشی من هم داد میزد کیر آرش کمه. آرش جون دفعه بهدی دوستاتم بیار. مهشید که حسابی داشت با کسش ور میرفت اومد سمت من و گفت دلت میخواد بهت بدم؟ منم گفتم آره گفت نمیدم تا از شق درد بمیری جوجه کس کش. داشتم از کمر درد میمردم. مهشید هم همش داشت با تخمام ور میرفت و میزدشون گفتم التماس میکنم بسه خانمم مال شما، تخمامو ترکوندی جنده لاشی آرش گفت مهشید بسه، خطرناکه برام جالب بود که اصلاً مهشید به آرش نداد بعد از 20 دقیقه کردن ساناز، آرش گفت آبم داره میاد. همونطور که حدس میزدم ساناز و مهشید گفتن بپاشش رو پویان چشتون روز بد دبینه یهو هیکلم خیس شد از آب آرش. ساناز پرید تو بغل مهشید و همو ماچ کردن. بعد کیر منو گرفت دستشو گفت پویان جون ببخشید که اذیتت کردیم. مهشید و علی هم همونطور که لخت داشتن زنمو میمالیدن ازم عذر خواهی کردن و ساناز با ترس منو باز کرد. من که هم عصبانی بودم هم خوشحال هم حشری هم دردناک هم خیس اشکو آب کیر داشتم روانی میشدم. اما از اینکه اونا ازم عذر خواهی کردن تونستم خودمو خر کنم برگشتم به آرش گفتم آرش عوضی (اینو با خنده گفتم) بهم خیلی بدهی داری آرش هم که کیرش تو دست خانم من بود به مهشید گفت عزیزم الوعده وفا تازه فهمیدم اونا قرار گذاشته بودن که ساناز به آرش بده، مهشید هم به من. مهشید هم اومد جلو گفت بذار جای دندونامو لیس بزنم. من که سگ حشر بودم گفتم اول باید کارتو بسازم، باورم نمیشد که مهشید رو که اون همه خوشگل و خوش هیکل بود آماده میشه که بهم بده برگشتم که به ساناز نشون بدم بگم کس به این میگن، که دیدم داره تخمای آرشو لیس میزنه گفتم پدر تو چه حشری بودیو ما نمیدونستیم خندید. برگشتمو کیرمو گذاشتم لای پاهای بهشتی مهشید و با یه حرکت کیرمو سر دادم تو کسش واای به آرزوم رسیده بودم. انقدر حشری بودم که با 4-5 تا تلمبه آبم اومدو ریختمش رو شکم مهشید. از خودم حرصم گرفته بود. ساناز گفت میبینی آرش جون؟ بلیط پویان تموم شد و همه خندیدن. خلاصه اون شب دوباره همه ازم معذرت خواستن و منم تا همین الان باورم نمیشه که این تجربه دوست داشتنیو داشتم. هفته دیگه قراره دوباره همین بلا سرم بیاد اما این دفعه با دست و پای باز و ملایم تر.نوشته‌ پویان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *