سکس همه چيز نيست

0 views
0%

4سال پيش… اسمش سارا بود25 سالش بود 3سال از من بزرگتر بود 1سالي مي شد كه باهم همكار بوديم. همه چي از سيگار شروع شد با هم سيگار ميكشيديم اخه جايي كه كار ميكرديم سيگار كشيدن ممنوع بود1 جا ميرفتيم مخفيانه سيگار ميكشيديم اعصابش خورد بود حس فوضوليم گل كرده بود پيشنهاد دادم بعداز ساعت كاري بريم بيرون… برام تعريف كرد چي شده مشكل ناپدريش بود خيلي بهش گير ميداد. بعد از اين قضيه رابطمون بيشتر شد نميدونم انگار تونسته بودم اعتمادشو به خودم جلب كنم البته اينم بگم كه هم سارا دوست پسر داشت هم من دوست دختر داشتم. روز به روز رابطمون صميمي تر مي شد خيلي جاها باهم ميرفتبم اكثر مهمونياي كه دعوت بودم با سارا ميرفتم از طرز رفتارش خوشم ميومد تو مهمونيا به كسي پا نميداد ولي با همه گرم و صميمي برخورد ميكرد خالي بند نبود حداقلش به من دروغ نمي گفت حفظ ابرو ميكرد خدايي هر جاباهاش ميرفتم پرچمم بالا بود در كل ادم خوش مشربي بود… موقعيت زياد پيش ميومد تنها بشيم با هم ولي نياز به سكس نداشتم چون از طرف دوست دخترم كاملا ارضا ميشدم1سالي گذشت… ديگه يه جا كار نميكرديم به دلايل مختلف محل كار جفتون عوض شده بود 1روزي رفته بودم پيش يكي از همكاراي قديميم كه كافي شاپ زده بود اسمش رضا بود نشستيم حرف زدن حرف از سارا شد رضا ميدونست من با سارارفيقم گفتباسارا سكس داشتي ؟ گفتمنه اصلا. خلاصه حرفايي زد كه نبايد ميزد حسابي نسبت به سارا تحريكم كرد. سارا هيكل واقعا سكسي داشت كون خيلي خوبي داشت چندروزي از جريان گذشت رفته بودم خونه ي سارا پيش هم خيلي راحت بوديم سارا يه تاپ ليمويي كه خط سينه هاش معلوم بودسايز 70 ميشد با يه شلوارك تنگ فسفوري كه گردي كونش كاملا مشخص بود يه شلواركم به من داد تا راحت باشم. طبق معمول داشتيم با هم پيك ميزديم و سيگار ميكشيديمو حرف ميزديم سارا ازم مخواست كه پاهشو بمالم براش رگ پاش گرفته بود همونطور كه ماساژ ميدادم ياد حرفاي رضا افتادم رو مخم بود ازش خواستم دراز بكشه كامل ماساژش بدم بلدم بودم اينكارو قبلا براش انجام داده بودم دراز كشيد نشستم رو توپولاي كونش تاپشو دادم بالا سوتين مشكي تنش بود مست بودم حسابي با اينكارايي كه ميكردم هر لحضه حشري تر ميشدم بند سوتينشو براش باز كردم گفتمم اذيت ميكنه به خودم جرات دادم شلواركشم كامل در اوردم شورت مشكي داشت واي واي چه كوني داشت كيرم ديگه داشت ميتركيد البته سارا مست بودو شديدا داشت از ماساژ لذت ميبرد بهم اعتماد داشت چيزي نميگفت خودمم تي شرتمو كندم به بهونه گرما ديگه كيرم داشت ميتركيد هي داشتم ميماليو به كونش فقط 1بار بهم گفت نكن كارت خوب نيست من كه ديگه حسابي حشري شده بودم برش گردونمدم چشمم افتاد به سينه هاش بي امان شروع كردم بخوردنشون هيچ حرفي نميزد خودشو كامل گذاشته در اختيارم وقتي رفتم ازش لب بگيرم فقط يه چيز بهم گفت مطمئني؟ گفتم از چي؟ گفت از سكس با من؟ گفتم اره گفت نكن هم تو مستي هم من خرابش نكن… حرفي نزدم لباشو گرفتم خودشم باهام همكاري كرد شروع كردم بخوردنش كل بدنشو خوردم تا كف پاهاش ليس زدم حسابي حشري شده بود رفتم سراغ شرتش دراوردم واي چه كسي واقعا شبيه كولوچه بود نميشد نخوريش لاي كسشو باز كردم زبون زدن واقعا داشت ديوونه ميشد صداش خونه رو پر كرده بود سير نميشدم شلواركمو با شورتم با هم در اوردم جامو عوض كردم بصورت 69 اينقدر خورديم واسه هم تا 1بار ارضا شديم.5دقيقه نگذشته بود اجازه كسشو گرفتم ميدونستم اوپن خوابوندمش لنگارو داد بالاانداختم تو كسش واي واي واي هم تنگ هم داغ كيرم داشت اتيش ميگرفت اب كسش راه افتاده بود شروع به تلمبه زدن كردم اه وووه ميكرد بيشتر حشريم ميكرد تا ابم ميخواست بياد ميكشيدم بيرون مدل سكسو عوض ميكردم يه نيم ساعتي از كس كون كردمش ديگه اخراش مدل سگي داشتم از كون ميكردمش كسشم براش ميماليدم صداي جفتمون رفته بود بالا ابمو همونجا تو كونش خالي كردم… يه 15 دقيقه تو بقل هم افتاديمم… وقتي داشتم ميرفتم بهم گفت كاش هيچ وقت سكس نميكرديم باهم پرسيدم چرا؟ جواب داد بعدا ميفهمي بعدازچند ماه معني حرف اون روزشو فهميدو ناخواسته از هم دور شده بوديم سكس رابطمون سرد كرده بود با اينكه يكي از بهترين سكسام بود ولي به قيمت از دست دادنش… الان ازش 4ساله خبر ندارم دلم خيلي خيلي براش تنگ شده(براتون مي نوسم كه چطوري اوپن شده بود برام تعريف كرده بود)نوشته توفیق

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *