سکس هول هولکی

0 views
0%

سلام به همه دوستان عزيزي كه وقت ميزارن داستان منو ميخونم چون من خودم از روده درازي بيزارم ميرم سر وقت داستان اول بگم كه من گهگاهي مسافركشي ميكنم يك روز كه در حال مسافر بردن بودم خردم به تور يك خانوم چادري خيلي باحجاب كه حتي روبند داشت. تومنطقه ما روبده براي خانم ها عاديه. سوارش كردم بعد از يكم سكوت ادرس داد شروع به حرف زدن كرد از روزگار بدشانشي كه اورده شوهرش توي يك تصادف مرده درضمن روبندشو برداشته بود اين قدر زيبا بود وزيبا حرف ميزد كه محو حرف زدنو چهره نازش شده بودم با عشوه ها خاصي كه هرمردي حتي ازنوع شوتش ميفهميد منظورشو برهر حال گفت كه داره ميره خونه برادر شوهر مرحومش واز گيردادناي برادر شوهر گفت اذيتو ازاراش دل به دريا زدمو گفتم چرا ازدواج نميكني كه انگار حرف دلشو زدم گفت كو شوهر تونشونم بده گفتم داخل فاميل شما نيست گفت نه گفتم اين كمبود حس نميكني گفت خيلي زياد از هر در حرف زدميم بهش گفتم مياي باهم يك دوري داخل شهر بزنيم كه گفت بزنيم زدم كنار گفتم بيا جلو بشين امد جلو برسيدم اسمت چي گفت فاطمه گفتم من سيروس هستم دستمو جلو بردم تا دست بده كه اين كار كرد ودستمو فشار داد راه افتادم دستم گذاشتم روي رونش وشروع كردم به مالش كه دستم گذاشت وسط باش گفت اينجارو بمال دستم داخل شروارو شورتش كردم تا حالا كس به اين پر آبي تديده بودم با هر مالش من اب سرازير ميشد بايين واونم دست منو فشار ميداد كه نميتونستم دنده عوض كنم مستقيم بردمش خونه ي يكي از فاميل فاطي اين اسمو من صداش ميكردم اينقدر کف كير بود بي طاقت كه منو مجال رسوندن به خونه رو نميداد به هر مكافاتي بود رسيديمو رفتيم داخل اتاق درو بستم شروع به لب گرفتن از فاطي روكردم اينقدر زيبا حال ميداد شروع به در اوردن لباسش كردم اونم ازمنو دراورد وايييييييييييييييييييي چچچچچچچچچچچچچچچچي بيسسسسسسسسسستوني داشت با همي كوچكيش سر نسبتا بزرگي داشت سرو گذاشتم روبيستوناشوشروع به خودن كردم مك ميزدمو فشار ميدادم فلطي دراز كشيد شروع اخخخخخخخخخ افففففففففففففف كرد ميگفت بخوهرچي ميخواي بخور ججججججججججججججججججججگرومن همين جور ميرفتم بايين تا به كككككككككككس قشنگش رسيدم براب بود شوع به ساك زدن كردم براش سرومو فشار ميداد ميگفت بخور زياد بخور ترخدا همينجوري اينمقدر ادامه دادم تا با يك لرزمختصرارضاشدخوب حال نبت هنرنماي فاطي جون بود دراز كشيدمو شروع به ساك زدن كرد اينقدر بي كيري كشيده بود كه نميدونست بخوره يا داخل چشماش بزاره با يك ولعي ميخورد دندون ميگرفت كه چندبار دادم رفت هوا كه ببخشيدي گفتو مشغول خوردن سرشو بالاكردم دراز كردم گفتم بزار اون كوس براب توبكنم بسه روش كه دراز كشيدم باهاشوبالا كرد كه كير مبارك من راه خودشو بيدا كرده بودرفت تو يك گرما خاصي داشت كوسسسسسسسسسسس فاطي جججججججججججججججججججون حالا كه دارم فكر ميكنم بد راست كردم. بالاخره شروع به تلمبه زدن كردم هرچي بيشتر ميزدم فاطي جججججججججون باسن بيشتر بالا ميداد البته اينم بگم كه خودم داشتم ميتركيدم يك دهديقي طول كشيد تا تزديك لرزال بودم گفتم باشه تو گفت هركاري ميخواي بكن منم درش نياوردم همه ابمو خلي كردم داخل كس فاطي جون كه داقي ابمو بدجوري حس كرده بود البته اين اولين سكس من با فاطي بود ازاون جريان يك دوسه ماهي ميگذره حالا شديم شريك جنسي هم هر از گاهي يك سر به كوسش ميزنم. اين بود داستان سكس من اگه خوب بود يا بد به بزرگي خودتون ببخشيد نوشته سيروس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *