سلام ،اسم من علی هستش و خاطره ای که میخوام واستون تعریف کنم کاملا واقعی واقعیه..من حدود دو ساله که ازدواج کردم و رابطه سکسی نسبتا خوبی با همسرم داشتم،اسم همسرم ساراهست،بهتره از اینجا شروع کنم که من موقع سکس با ساراهمیشه بخاطر اینکه خودم بیشتر تحریک بشم اسم مردایی دیگه رو وسط میکشیدم و اوایل سارا خیلی واسش سخت بود و عکس العملهای تندی نشون میداد،البته کارای منم با عقل جور در نمی اومد،از یه طرف در مواقع عادی خیلی روش حساس بودم و خیلی روی حجاب و نحوه برخورد با جنس مخالف حساسیت نشون میدادم و از طرف دیگه این حرفها رو میزدم،همونطور که گفتم اوایل حساسیت نشون میدادویه کم که گذشت فکر میکرد من دارم امتحانش میکنم ولی وقتی بهش اطمینان دادم که راست میگم یه خورده باهام راه میومد وموقع سکس وقتی اسم مردایی دیگه میومد با من همراهی میکرد و بعضی وقتا میگفت که دوست داره با کی سکس بکنه ،سارا یه خانم خوش چهره و جذاب با قد 170 و وزن 65 کیلو و اندام خیلی جذاب و تحریک کننده است،بعد مدتی که این حرفها بین ما زیاد تر شد یه روز توی فکر افتادم تا بتونم تخیلم رو واقعی کنم آخه خیلی دوست داشتم یه چنین موردی پیش بیاد بتونم این حالت رو تجربه بکنم و بتونم سکس همسرم رو با یه مرد دیگه ببینم واسه همین موضوع رو باهاش مطرح کردم ،خلاصه خیلی طول کشید تا تونستم راضیش بکنم ،البته خودم هم ترسم از این بود که اگه همچین اتفاقی بیفته ازم سرد بشه ،خیلی راجع بهش فکر کردم تا بتونم نقشمو عملی کنم ،من یه کارگر داشتم که افغانستانی بود و اسمش شربت بودوحدود 33سال داشت و کاملا مطیع من بودچون از خانم و بچه اش ماهها دور بود خودش یه دوبار بهم گفته بود که خیلی توی کفه و من فکر کردم که بهترین گزینه همین باشه،خیلی دو دل بودم و استرس داشتم ولی آخرش بهش تلفن زدم و بهش گفتم همسرم برای خرید رفته طهران چون نمیخواستم بفهمه مورد سکس همسرمه و بهش گفتم اگه دوست داری من یه دختر دانشجو اوردم و اگه میخوای حال کنی بگو تا بیام دنبالت اونم به شدت موافقت کرد و از خوشحالی داشت میمرد،بهش گفتم اول برو حمام و حسابی ترو تمیز بشو تا بیام دنبالت،با هزار التماس از خانمم خواستم بره خودشو آماده بکنه تا من اونو بیارم ،بنده خدا خیلی ترسیده بود ولی موافقت کرد،قرار بر این بود که اونو شب که هوا تاریک میشه بیارمش و برقها رو هم خاموش کنیم تا چهره سارا رو نبینه ، قبل از اینکه برم دنبالش یه پتو روی فرش پهن کردم تا کارشو روی اون انجام بده،خلاصه کارگرم رو سوار ماشین کردم وقتی به خونه نزدیک شدیم واسه اینکه آدرس رو یاد نگیره بهش گفتم سرش رو بگیره پایین و بره بچسبه به کف ماشین،خلاصه با ماشین رفتم داخل ،باور کنید قلبم به شدت میزد و دهنم حسابی خشک شده بود،دلم به حال سارای خوبم هم میسوخت که اینچنین مجبورش کردم به خواسته شیطانی من تن بده ولی هیجان نمیذاشت منصرف بشم،رفتیم توخونه همه جا تاریک بود و سارا با یه لباس توری سکس نشسته بود روی تخت اتاق خواب بهم گفت فکر نمیکردم اینقدر پست باشی و یه روز دست به چنین کاری بزنی… خلاصه شربت همون دم درب ورودی ایستاده بود و سرش از خجالت پایین بود یه لامپ خواب قرمز ملایم روشن کردم و به شربت یواشکی گفتم خیلی با احتیاط برخورد کنه و وحشی بازی و…از خودش در نیاره ،دست سارا رو گرفتم و اوردم روی پتویی که از قبل پهن کرده بودم ،چشماش خیس بود معلوم بود گریه زاری کرده و واسه اینکه اونو نبینه به پشت خوابید،باور کنید هیجان استرس و شهوت و بیقراری به شدت اومده بود سراغم وقلبم از سینم میخواست بزنه بیرون،به شربت گفتم من میرم تو اتاق و تو برو سراغش ٰ، شربت شروع کرد به در اوردن لباساش و رفت سراغ سارا،سارا خیلی شهوت انگیز شده بود اول شروع کرد به مالیدن پاهاش خیلی قشنگ بدنشو میمالید منم از فاصله 3 متری داشتم نگاه میکردم شربت چند بار با لهجه افغانیش ازم خواست برم و تنهاشون بذارم ولی بهش گفتم اگه میخوای این دختره دانشجو رو بکنی باید من بمونم و به ناچار قبول کرد،تو خونه فقط یه نور قرمز خیلی ملایم بود و فضا خیلی تحریک امیز شده بود،بدن سارا خیلی سکسی و جذابه و واقعا هوس انگیزه… بعد شربت شروع کرد به خوردن همه بدن سارا ،سارا تا چند دقیقه به پشت خوابیده بود و تکون نمیخورد بعد شربت خواست لباس توری سارا رو در بیاره که یه کم مقاومت کرد ولی اون زورش بیشتر بود و لباسشو در اورد و سارا لخت لخت شد ،شربت هم بقیه لباساشو در اورد و اونم لخت شد ،کیرش بزرگ بود و راست راست شده بود،بدن جالبی داشت ،صورتش رو برده بود لای پاهای سارا و کونش رو میخورد ،بعد از پایین پاهای صاف و نازش رو لیس میزد و میرفت بالا پایان پهلوها و پشتشو با لباش میخورد ،فکر نمیکردم یه کارگر افغانستانی اینقدر جالب باشه تصورم این بود که وحشی بازی در میاره ولی خیلی حرفه ای با لباش بدن فوق سکسی خانمم رو میخورد، بعد سارا رو به زور برگردوند و شروع کرد به خوردن سینه هاش، معلوم بود سارا تحریک شده بود ولی بازم یه کم مقاومت میکرد،رفت سراغ گردنش و چند بار رفت لبای سارا رو بخوره که نذاشت ،بعد از گردن خورد و رفت پایین تا رسید به کسش و با لبای کلفتش با شدت شروع کرد به ساک زدن اینقدر با انرژی و با قدرت ساک میزد که سارا از شهوت به خودش میپیچید،من رفته بودم بالا سرشون و از نزدیک همه چی رو میدیدم ٰاونم حواسش اصلا به من نبود،زبونش رو میبرد توی کس سارا و تا ته فرو میکرد،کونش رو با زبونش لیس میزد و زبونش رو میبرد داخل،سارا خیلی بدجور تحریک شده بودو من اونو تا حالا اینجوری ندیده بودم ،یدفعه سارا با دستش کیر نسبتا بزرگ شربت رو گرفت و میمالیدبعد ده دقیقه که شربت کس و کون زنمو میخورد سارا ازش خواست شربت بخوابه و اونم خوابید سارا هم بدون توجه به من کیر شربت رو برد داخل دهنش و شروع کرد با حرص و ولع ساک زدن ،حدود دو دقیقه که داشت برای شربت ساک میزد دیدم دهنش پر شده از آب شربت و یه دستمال گرفت وآبشو از توی دهنش خالی کرد توی دستمال ٰ،بعد با دستاش بدن شربت رو نوازش میکرد،شربت دوباره اونو خوابوند و شروع کرد به خوردن بدن سارا وبعد خوابید روی سارا و کیرش رو گذاشت لای پاش و از هم لب میگرفتن و دو نفری حسابی مست همدیگه شده بودن، (نه به گریه زاری سارا خانوم نه به این شد ت مست شدنش)بعد چند دقیقه کیرش دوباره راست راست شده بود و کس خانمم رو حسابی با اب دهنش خیس کردو کیرشو فرستاد داخل و سارا رو بغل گرفته بود و حسابی میکردٰ، سارا بی توجه به همسایه ها داشت آه و اوه میکرد که بهش تذکر دادم …سینه هاشو میخورد و کس سارا رو میگایید ،چند مرتبه میخواست ابش بیاد که کشید بیرون وتوی این فاصله کونش رو میخورد و صورتش رو میبرد لای کون سارا و همه جاشو لیس میزدوبعد اومد نشت رو شکمش و کیرشو برد لای سینه هاش و ساراهم با دستاش سینه هاشو جمع کرده بود همکاری میکرد،دوباره رفت سراغ کس خانمم وسارا خودش به حالت سجده شدو شروع کرد به گاییدن کسش و سارا بهش تذکر داد که خودشو بیرون خالی کنه ،بعد چند دقیقه کیرشو از توی کسش کشید بیرون و آبش رو برای با دوم ریخت روی کونش ،حدود دو دقیقه توی بغل هم بودن و داشتن با هم یواش صحبت میکردن و همدیگه رو بوس میکردن منم هم خیلی حشری شده بودم هم اعصابم به خاطر بعضی حر کات سارا بهم ریخته بود ،توقع نداشتم ببینم اینقدر به این سکس دل میده خلاصه بگذریم ،به شربت گفتم لباس بپوش منم سارا رو بردم تو اتاق خواب و ازش خواستم برام ساک بزنه اونم برام شروع کرد به ساک زدن و به از مدتی آبم با جهش خیلی زیاد خالی شد توی دهنش و صورتشازش پرسیدم شربت خیلی بهت حال داد،گفت آره خیلی..ازش پرسیدم یواشکی چی به هم میگفتین؟ گفت داشته ازم میپرسده منو دوست داری منم جواب دادم آره خیلی… به سارا گفتم واقعا دوسش داری ؟گفت فقط برای سکس …فکر نمیکردم آدمی به باکلاسی اون از یه کارگر افغانستانی خوشش بیاد البته شربت ظاهرش و اندامش خوب بود…….وقتی شهوتم وهیجانم خوابید خیلی حس بدی داشتم ،احساس میکردم خانمم دیگه مال خودم نیست و ..بگذریم شربت رو سوار ماشین کردم ازش خواستم سرش رو ببره پایین و بردم چندتا خیابون اونطرف تر پیادش کردم و اومدم خونه،با سارا سرسنگین بودم حس میکنم پرده های حرمت بینمون دریده شده بعد از اون جریان مسائل عاطفی بینمون کمرنگ و مصنوعی شده و اون بعد این جریان خیلی پررو شده، متاسفانه موقع روابط سکسمون بخاطر شهوتی شدن صحنه های اونروز رو مرور میکنیم و من خیلی تحریک میشم وبعد از سکس مث سگ پشیمون میشم ،شایدم این یه نوع مریضی باشه…ولی دوستان خوب بدونید وفای خانم مث گربه است…خداحافظنوشته علی
0 views
Date: November 25, 2018