صبح اون روز هنوز خواب بودم كه خالم اومد بالای سرم وبیدارم كرد گفت من و کامران داریم میریم. توهم پاشو صبحانه ات تو آشپزخونه آماده است. راستی یادم رفت بگم كه خالم شاغل بود. صبح می رفت وبعد ازظهر بر می گشت. اون روز هیچ چیزی كه بشه گفت پیش نیامد. حوالی ساعت 3 خاله اومد و دو سه ساعت بعد هم سرو كله کامران پیدا شد. اونشب هر وقت موقعیت مناسبی بود و مامانش نمی دید کامران آروم با دست می زد در كونم. منم عمدا هی از جلوش رد می شدم یا جلوش دولا می شدم كه مثلا چیزی رو بردارم ولی با این وجود اون شب هم بدون مسئله ای گذشت. فقط کامران گفت فردا خونه ای یا میری جایی؟ منظور اون ازاین حرف برام روشن بود صبح فردای اون روز کامران مثل روز قبلش با مامانش رفت و نزدیكای ساعت 9 بود كه دیدم زنگ در رو می زنند. رفتم دیدم کامرانه. اومد تو. گفت مریم خیلی احمقیت كردی زنگ زدی خونه ما. باید زنگ خونه دایی شون (عموی من بابای وحید) اونا دیگه سیریش نمی شدن منم گفتم چی شده حالا؟ گفت آخه الان وحید… گفتم تو غصه وحید رونخور. اون هروقت بخواد می تونه بیاد اینجا. بعدم رفتم تو آشپزخونه جلو یخچال دولا شده بودم كه چیزی بردارم دیدم اومد بغلم كرد. بلند شدم. گفتم اذیت نكن. می خوام نهار درست كنم. كشیدم عقب. در یخچال رو بست. گفت ناهار بامن. بعد در حالی كه من هنوز تو بغلش بودم منو هل داد سمت هال. از تو كمد دیواری یه تشك برداشت وانداخت وسط هال. بعد سریع شروع به لخت شدن كرد. دیگه لخت لخت شده بود. من همین طور داشتم نگاه ش می كردم گفت چیه ماتت برده؟ لخت شو دیگه گفتم آخه درد داره خندید.گفت باید درد داشته باشه. تو لخت شواین دفعه بهتره منم لخت شدم. وقتی به شورتم رسیدم گفت اونو بزار باشه خودم درمیارمش گفت بخواب. من دراز كشیدم روی زمین گفت دمر شو. منم دمر شدم. اول از روی شورت كفل هام رو با دوتا دستاش گرفت فشار داد. بعد شورتم رو تا نصفه كشید پایین. كفل هامو گرفت تو مشتش و از هم باز كرد و یك تف كوچیك انداخت روی سوراخ كونم و با یك انگشت تف مالوند درسوراخ كونم و آروم فرو كرد تو درد زیادی نداشت ولی من عكس العمل نشون دادم. می دونستم اون از این حركت خوشش میاد و این حركت باعث میشه بیشتر با كون من ور بره. ولی اون گفت بلند شو بلند شدم. خودش به پشت خوابید و گفت حالا بیا روی من طوری كه كونت روبه صورت من باشه بخواب.(69) شورتمو در آوردم و خوابیدم. اونم دوباره انگشتشو خیس كرد ، كرد تو كونم و گفت توهم مشغول شو. منم كیرشو گرفتم تو دستم. چند تا جلق براش زدم. سرشو كردم تو دهنم. اونم داشت با انگشت تو كون من بازی می كرد و می گفت الان كاری می كنم كه خرطوم فیلوهم تحمل كنی بدجوری حواسمون پرت كار خودمون بود كه یكدفعه یه نفر داد زد دارین چی كار می كنین؟ قلبم ایستاده بود. سریع سرمو بلند كردم. دیدم وحیده (قبلا به شما گفته بودم كه وحید پیش ما زندگی می كرد. حتی یه اتاق داشت. به خاطر همین هم كلیدهای ساختمونو داشت. ولی اون موقع یه مدتی بود كه بیشتر خونه خودشون می خوابید تا خونه ما). دوتایی از ته دل یه نفس راحت كشیدیم.من بلند شدم رفتم یه گوشه رو پا نشستم کامران گفت گوساله ، آدم این طوری میاد؟ و وحید به شوخی گفت اول تو بگو به اجازه كی دست زدی بهش؟ مگه نمی دونی این مال منه؟ دفعه بعد بی اجازه دست بزنی دستتو قلم می كنم. بعد اومد جلومن ایستاد و گفت كارت رو شروع كن كه بد هوسیم كردی دختر من كمربندشو بازكردم. شلوارشوتا نصفه كشیدم پایین. كیرش افتاد بیرون. نه كاملا سفت شده بود نه شل شل بود. یه خورده كیرشو با دستم بالا پایین كردم. بعد كردم توی دهنم. كیرش تو دهنم هی بزرگتر می شد. بعد از چند لحظه کامران هم اومد كنارش ایستاد و به شوخی گفت اجازه هست؟ – حالا چون دلت نشكنه آره من كیرکامران رو تودستم گرفتم وبا اون بازی می كردم و كیر وحید تو دهنم بود. كیر وحید رو درآوردم و اونم تو دستم گرفتم كیرش دو برابر مال کامران بود. می خواستم ادامه بدم كه وحید كیرشو از دستم كشید بیرون. من شروع به خوردن مال کامران كردم. بعد از چند لحظه وحید كه لخت شده بود منو از جلو کامران بلند كرد. یه دستی در كسم كشید و گفت خوبه. به پشت خوابید وبه من گفت بیا بشین روش منم رفتمو نشستم روش. همین طور آروم كه می نشستم كیرش وارد كسم می شد. وقتی كاملا نشستم یه كم مایل به سمت جلو شدم و با كمك وحید رو كیرش بالا و پایین می كردم. در این حال کامران اومد بالای سر وحید. كیرشو رو به صورتم گرفت. من با دست براش جلق می زدم وگاه گاهی هم سر كیرشومی كردم تودهنم. مدتی كه گذشت کامران گفت منم برم رو كون؟ وحید گفت خوب برو ولی تف نزن من تو جیبم كرم آوردم کامران كیرشو چرب كرد.بعد یه كم از اون در سوراخ كونم مالید. وحید با دستاش بدنمو بالا نگه داشت وکامران كیرشوكرد تو كونم. همزمان با این كار من ارضا شدم و بعدش وحید دستشو از زیر بدنم آزاد كرد. با ورود كیر وحید تو كسم كیر کامران بیرون اومد من دیگه حال بالا و پایین كردن نداشتم وحید بدن منو بلند می كرد و کامران فرو می كرد و وقتی كیر وحید فرو می رفت كیر کامران بیرون می اومد. بعد از مدتی وحید خسته شد و منو ول كرد و کامران در حالی كه كیر وحید تو كسم بود با فشار وزنش تو كونم جا می كرد وقتی كیرش می رفت تو حس می كردم شكمم داره پاره می شه. سرعتشو زیاد كرد و بعد ازمدتی كیرشو در آورد ومحكم سرشو نگه داشت و روی دستمال كاغذی خودشو خالی كرد. بعدش وحید منو دمر خوابوند. كیرشو كرد تو كونم. كیرش خیلی كلفت بود و كونم درد گرفت. به خاطر همین كیرشو درآورد. منو به پشت خوابوند. مچ پامو با دست گرفت وبالا آورد و كیرشو تو كونم جا كرد و شروع به تلنبه زدن كرد وهمین طور سرعتشو بالا تر می برد تا من برای بار دوم ارضا شدم. چند لحظه بعد كیرشودر آورد و آبشو روی شكمم خالی كرد. كیر پر آبی داشت و از بین ناف تا سینم از اب وحید پر شده بود. چند دقیقه همین طوری كف هال خوابیده بودم و با دستم با آب وحید بازی می كردم. بعدش رفتم حموم یه دوش گرفتم. وقتی بیرون اومده بودم پیك سفارش غذا کامران رو آورده بود. بعد از نهار اون دوتا رفتند و من خونه رو تمیز كردم و منتظر خاله ماندم.نوشته پویا
0 views
Date: November 25, 2018