با سلام خدمت دوست های سایت داستان سکسی که داستان منو میخونیداین داستان متاسفانه یا خوشبختانه واقعی هست و اتفاق افتاد و من با ذکر جزییات براتون تعریف میکنم.اسم من کامی هست اسم مستعاره و 35 سالمه و خواهرم 5 سال از من کوچیکتره اسمش رها هست و اسمها رو تغییر دادم و مستعار گذاشتم.داستان مربوطه به چند سال قبله خواهر دانشجو بود در مشهد و یه زیرپله نقلی اجاره کرده بود خونه دانشجویی اش بود. من درسم تموم شده بود تو کار بودم و دوست دختر داشتم و خونه مجردی و خلاصه سکسم به راه بود یه روز رفتم مشهد به خواهرم سر بزنم و دو سه روزی بمونم اون موقع تازه شیشه اومده بود و من یکی دو باری زده بودم با دخترا و خیلی فاز سکسی گرفته بودم.یکم با خودم بردم..رسیدم غروب بود حال و احوال کریمو دیگه نشستیم به خوش و بش کردن من و خواهرم با هم صمیمی و خوب بودیم و هستیم و خدا شاهده تا اونروز من اصلا به تصوراتتم نرسیده بود سکس با خواهر…خلاصه خواهرم گاهی حشیش میکشید و سیگاری بود من گفتم شیشه کشیدی تا حالا؟گفت نه ولی دیدم دوستام میکشن.گفتم دارم با حاله اگر میخوای من میخوام بکشم ..گفت آره دلم میخواد امتحان کنم چه بهتر با تو خیالم راحته..من و همه جور قبول داره خواهرم چون 5 سال کوچکتره و من بچه اولم ..خلاصه بساط رو پهن کردمو کشیدیم..من چند تا کام قوی گرفتم برای خواهرم و خودمم حسابی کشیدم..چند دقیقه نگذشت که نشئه شدیم ولی خواهرم چون بار اولش بود فازشو نمیدونست..من توضیح دادم هر حالتی بگیری همون جوری میشب و سعی کن خوشحال باشی و بالا. وحال کنی؟خواهرم فاز ابتدایی شیشه رو گرفت که حرف زدن زیاده و از همه چی گفت مثلا از دوست پسرش که اصلا راجع به این چیزا حرف نمیزد و منم از دوست دخترم گفتم و خلاصه حرف سکس و شهوت و میل جنسی شد من بهش گفتم تو حشری میشی چیکار میکنی؟آخه دلم میخواست بدونم و این چند سال دانشجویی تنها و خونه خالی دوست پسر که داشته باهاش در چه حدی رابطه داشته؟اونم گفت من از سکس بدم میاد و سرکوبش میکنم وتا حالا با پسری سکس نکردم.من باور نکردم گفتم اینو به من برادر بزرگشم میزنه خلاصه چند تا کام دیگه گرفتیم من گفتم من برم دوش بگیرم و رفتم حموم..حمومش یه در آلمینومی با شیشه مشجر داشت من تو حموم پایان لخت شدم و رفتم زیر دوش…داشتم با خودم حال میکردم و تو فکر دست دخترم هستی بودم که دیدم در حموم رومیزنن صدای خواهرم بود برادر چیزی نمیخوای حالت خوبه…من اومدم پشت در در واز کردم ازلای در جواب دادم نه قربونت اوکیم نو خوبی گفت نگرانت شدم.فاز محبت گرفته بود و مهربونی گفت چیزی خواستی صدام کن. من گفتم باشع و اومدم تو در بستم یهو گفتم بذار پشتمو لیف بزنه صداش کرئم و اومد گفت جان گفتم میتونی پشتمو لیف بکشی گفت اره و اومد تو حموم منتها یه شلوار نازاسترج و یه تاپ تنش بود و من برگشتم پشت بهش نشستم تا آلتم دیده نشه تا همون موقع هم واقعا هیچ نقشه و تصمیمی برای سکس با خواهرم نداشتم..و اومد پشتمو لیف زد آب پاشید شلوارش خیش شد من برگشتم گفتم اه خیش شد لباست اصلا لباستو در ار بیا دوش بگیر و اونم مخالفتی نکرد و گفت باشه ومن با حال نشسته برگشتم و شلوارشو با شورتش از کمرش کشیدم پایین و اونم راحت پاهاشو در اورد و شلوارو انداخت تو لگن لباس کثیف ها و من بلند شدم و از پایین تاپ و سوتین زیرشو کشیدم به سمت بالا از دور گردنش در آوردم و خودشم کمک کرد و درآورد یهو به خودم اومدم دیدم یه کس لخت ناز پایان لخت با من تو حمومه و تازه اولین بار بود لخت خواهرمو میدیم پستوناش سایز75 و خوش فرم سیخ و نوک پستوناش قهوه ای تیره بود بدنش تو پر و نه چاق و نه ترکه ای بود پوستش سفید و کوسش پشم داشت من یهو رفتم سمتش بغلش کردم و بوسیدمش و اونم هنگ کرده بود من سینه هاشو میمالیدم و کونشو از پشت لمس کردم و گفتم رها چه گوشتی هستی؟وای من فدات شم و در عرض چند ثانیه حشری شدم و شق کردم و با خودم فکر کردم دختری که راحت لخت میشه حتمت جلوش بازه و حشری شده میخواد سکس کنه و خواهرم هم همین طوره در صورتی این طور نبود و اون در اثر شیشه کشیدن خیلی بالا بود و اصلا منگ بود و نمیدونست چیکارکرده و فاز مهربونی هم مزید علت شده بود که لباساشو در بیاره…ولی من فاز سکسی گرفته بودم برش گردوندم دیدم وای چه بچه کونی داره کوچک و سیخ و قمبل مثل طاقچه و کیرمو میمالیدم روی کونشو و لای پاهاش……ادامه دارد…نوشته کامی
0 views
Date: February 12, 2019
بی غیرتی والا