سلام مهدی هستم 22 ساله از تهران کاری ندارم ک داستان رو باور دارین یا نه و این ک میگم معلول ن این ک یجوری باشم ک تکون نخورم عین جنازه مشکل خفیف تو راه رفتنم دارم داستان از اونجا شروع شد ک من داستان سکسی زیاد میخونموتو یه یه سایتی کامنت گذاشتم دنبال سکس با خانومامچند بازی پسرا پیام داده بودن ک گی هستنولی قبول نمیکردمیه روز دیدم یه آقایی با شماره مجازی پی ام داد و پرسید شرایطمومنم گفتم پس دوباره مرده میخواد سرکارم بزاره ولی گفتش زوج هستنودنبال فرد مورد اطمینان میگردن و با خانمش ب این نتیجه رسیدن با یه معلول ک کسی توجه نداره بهشون سکس داشته باشن منم موضوع برام قابل هضم نبود عکسای زنشو ک فرستاد دیدم یه خانم قد متوسط تو پر سینه های خوش فرم باز باسنش ک دیوونم کرد ب خودشوهرش همون لحضه تو پی ام گفتم اگ زنت باشه کوفتت بشه وبهم گفت ک از زنش ک تعریف میکنن لذت میبره منم هی میگفتم اون هم حال میکردگذشت تا یه مدت کارش همین بود منم میگفتم زنتو بیار گروه حرف بزنم میگفت من باید بپسندمت اون مشکل نداره منم ازش تعریف میکردم ک خوشش بیاد بعدش یه روز گفت قبول کردهمنم واقعا جز عکس چیزی ندیده بودم گفتم شمارشو بده گفت نه چون ترسید مزاحمش بشم قرار شد شب برم رستوران اونجا ببینه منو قبول کرد بریم خونشون منم هنوز باورم نمیشد عین خواب بود برام اون شب رسید و من رفتم دیدم اونجان ته دلم یه آخیش گفتم رفتم پیششون مرده جوان بود یکم فقط موهاش سفید شده بود اما زنش یه تیکه جواهر با این ک دیده بودمش ولی خیلی بهتر از عکسش بود دست دادمونشستیم یکم از خودم گفتم ک چرا اینجوری شدم علتش شغلم ک بیکار بودمشام آوردن خوردیمو منم تو این فاصله از خجالت دارم اب میشم زنش بهم گفت کجای بدنشو دوست داشتم منم مکس کردم گفتم سینه هاتون چون واقعا عالی بودن من سایر شناس نیستم ک الکی بگم ولی خوب بود گفت همه میگن منم خندیدم شوهرشم داشت میخندید گفت منم از کیرت خوشم اومد ولی بیشتر از کیرت اینه ک تا حالا سکس نداشتی قبولت کردممنم گفتم حقیقته واقعا هم نداشتم غذا تموم شد و رفتیم جلوی در یهوشوهرش گفت سوار شو واقعا تو هنگ بودم بهش گفتم حل شد گفت آره منم نشستم رفتیم خونشون جمهوری بود آپارتمان شیک خونه تر تمیز بعدش منم استرس دارم اصلا تو باغ نبودماومدیم نشستیم یکم راجب کارم زندگیم پرسید گفت میسپاره برام کار پیداکنن ولی باید اعتمادشون از دست ندم .منم قبول کردم مریم اسم زنش بود 28 سالش اصلا نمیخورد بهش شربط آورد خوردیم منم داشتم ب تلوزیون نگاه میکردممیدیدم زیر لب دارن یچیز میگنمیخندن بعدش ک تموم شد مریم رفت تو اتاق خوا بشوهرش گفت ک مریم بوس کردن نوازش کردن قبلش سکس دوست داره منم سرموتکون دادمیکم ک گذاشت دیدم اومد بیرون دیدمش برق از سرم پرید رفت آشپز خونه چشمک ب شوهرش زد و ب من اشاره کرد گفت برو اتاق منم رفتم اومدن تو گوشه تخت نشسته بودم مریم دستمو گرفت گفت چرا هولی قول میدم بهت خوش بگذرهمنم گفتم مرسی پیراهنمو باز کرد و اومد یه لب گرفت منم ناشی بعدش اومد دستشو گذاشت رو کیرم و لب میگرفت شوهرشم نشسته بود نگاه میکرد و یهو شلوارمو کشید انداخت کنار منو با دستش خوابوند رو تخت ساک میزد توچشاش نگاه میکردم یجور میشدم خیلی حرفیه ای بود ب شوهرش گفتم کوفتت بشه یواش البته مریم شنید خندیدمنم جون اولین بارم بود ابم زود ممکن بود بیاد سرشو کشیدم عقب فهمید پاشد و ازم خواست لباساشو کمک کنم دربیاره رو زانو وایسادم باهم لباسشو در آوردیم چون لباسش یه سره بود راحت دراومدمن سینه هاشو دیدم فهمید من دوسش دارم دستمو گذاشت روش مالوند منم تو خواب بیداری بودم منم نوکشو میخوردم اون یکیشو بازی میدادم یه لحضه شوهرشو دیدم داره میماله کیرشو نگاه میکنه ب ما مریم ازم لب گرفت اومد رو تخت دستمو بردروشورتش و فهمیدم نوبت کسشهیه لیس زدم ردش افتاد روشورتشبهم گفت دربیار منم درآوردمکسش خیلی خوب بود انگار مال 17 18 ساله بود من یکم نگاه کردم از گوشه رونش بوس کردم رفتم سراغ کسش یکم بخورم اولش مالیدم یکم مریم لباشوگاز میگرفت پاهاشو بست منم شروع کردم ب خوردنش واقعا بوی خوبیم میداد منم کس ندیده میخوردم یهو دیدم پاهاشو جمع کرد موندم چرا اینجوری کرد گفت میخواد بیاد رو دهنم منم دراز کشیدم اومد روم منم شروع کردم ب خوردن چوچولشو زبون میزدم خودشو روم فشار میداد بعدش ک حسابی براش خوردم اومد رو کیرم بشینه و کیرمو تنظیم کرد ونشست روش منم اولین لحظه ک کیرم تو کسش بود انگار بهم ولتاژ داده باشن بدنم داغ شد اه از ته دلم کشیدم بالا پایین میشد منم سین ه هاشو میمالیدم شوهرشو دیدم داره خودشو میماله مریمم داشت روم بالا پاین میشد حس کردم ابم میاد گفتم داره میاد پاشد و کیرمو گذاشت لای سینه هاش ارضا شدنم همانا سردرد سرگیجه هماها ارضا شدم لرزش شدید داشتم تو بدنم و سرگیجه عین گیجا بودم مریم هم کنارم بود پاشد رفت دستشویی شوهر مریم دید حالم بده اب آورد پاچید روسرمیکم بهترشدم مریم هم بود ازش تشکر کردم و اونم گفت قابل نداشت شب موندم اونجا صبح بیدارشدم دیدم شوهرش نیس یه بوس از مریم ک خواب بود کردم زدم بیرون درضمن داستان من واقعی بود نوشته مهدی
0 views
Date: June 2, 2019