سکوت دلنشین

0 views
0%

چن روزی بود کاملا حشری شده بودم دوس دخترم پا نمیداد چون یه بار تو ماشین کیر گندمو دیده بود منه احمق به زور گفتم بخورش نگو از ترس ریده بود کلا به هم زدیم و تنهایی داشت منفجرم میکرد تا اینکه رفتم مغازه دوستم وسایل ارایشی بهداشتی میفروشه و حسابی سرش از کس و کون شلوغه رفتمو مخشو بزنم برام یه کس جور کنه چن روزی امدمو رفتم تا اینکه جنده لاشی ی مخصوص خودشو برام جور کرده بود یعنی سه نفری اولش جا خوردم گفتم نمیشه که حال نمیده گفت احمق یه ساعت تو میکنی و یه ساعتم من خلاصه دیدم نه کیرمون دست بردار نیست قبول کردم فردای اون روز با ماشین امد دنبالم بریم از خونشون برداریمش خیلی استرس داشتم اینکه کیرم بزرگ نشه حال نده این همه پول میدم به گا نره خلاصه وقتی رسیدیم سر کوچشون اصلا باورم نشد این همونه که قرار بکنمش یه دختر حدودا 20 ساله با اندام کشیده پوست گندمی چشمای لعنتی کلا قهوه ای با موهای بور قلبم انقدر تند میزد که فک کردم از جاش درمیاد سوار ماشین شد و دستشو دراز کرد و گف سلام منم با زبون گرفته جوابشو دادمو دستشو گرفتم با رضا حرف میزدنو درباره گذشته بحث میکردن از اینه بغل نگاش میکردم بوی بدنش بوی خاصی داشت بوی ادکلن نبود بوی ارایش نبود یه بوی پودر بچه یا بوی عرقی که دوس داشتم به خاطرش کونمم بدم رسیدیم خونه رفتیم بالا من هنگ کرده بودم همش به خودم میگفتم خدایا کاش رضا اینجا نبود من تنهایی اینو میکردم تا همینو گفتم رضا دستشو گرفت مثل خر برد تو اتاق دختره از پشت داشت نگام میکرد و اروم میخندید برگشت بهم گف زود تموم میشه توام میای با دستم اشاره کردم باشه چن دقیقه بعد توی سکوت خونه گفتم پاشم برم بیخیال شم نمیدونم چه حس کیری بهم دست داده بود بیخیال شدمو گفتم به خاطر رضا بمونم بد میشه تا یه رب نشده بود رضا با کیر افتادش از اتاق امد بیرون پیشونیش عرق کرده و با شکم بیریختش داشت نگام میکردو با دستمال کاغذی داشت کیرشو تمیز میکرد حسابی عصبی شدم صدام درنیومد و از رو داشتم لبخند کیری بهش مینداختم گف برو صدات میکنه رفتم تو دیدم شرتو کرستو دوباره پاش کرده یا کلا پاش بود نفس عمیق کشیدمو اروم شدم یه بدن کشیده و موهای لخت بدون ارایش کنار پنجره ایستاده بود گف بیا بریم حموم منم که از خدام بود توی اتاق یه حموم کوچیک بود که به زور دونفر جا میشدن دیگه صدای رضا نیومد رفتیم حموم دوتایی زیر دوش بودیم خیلی خوب داشت خودشو تمیز میکرد انگار رضا بهش گفته بود که این داش ما وسواسیه همش لبخند رو صورتش بود موهاشو شامپو زدمو یه دفه چشاشو بستو گف منو بشور کاملا هک شدم صداش مثل گنجشک بود یه ویبره هم اخرش میومد کلا با صابون افتادم به جونش البته اروم اروم میشوستمش بعد ازش لب گرفتم دهنشو نصفه وا کرده بود اولش فک کردم خوشش نیومد ولی اشتباه فک میکردم امدیم بیرونو یه حوله به زور پیدا کردم از تو کمود دوتایی خشک شدیم موهاش خیس بود تا زیر کتفش ریخته بود با حوله خشکش کردمو لخت لخت روبهروهم وایساده بودیم گفتم چیزی نمیخای بیارم بخوری دستمو گرفت اروم منو درازم کرد رو تخت با همون صدای حشریش اروم گفت میخام بالا باشم باچشماش منو میخوردو لب پایینشو با دندوناش گاز میگرفت ….کم کم دستام میلرزید خاستم از جیب شلوارم کنار تخت افتاده بود کاندوم دربیارم گف نه نمیخاد لازم نیست ترسیدم این وسواس لعنتی توی جونم بود گفتم باشه گفت نترس تمیزم ..گفتم میشه یه چن تا کار بکنم اجازه میدی گف اجازه دست شماست من مال توام نشست رو تختو منم پشتش وایسادم همچنان با حوله موهاشو خشک میکردم گردنش دراز بود چن تا لکه کبودی روی کمرش بود که حسابی اذیم میکرد کدوم عوضی اینکارو باهاش کرده حوله رو کنار گذاشتم زانوهاشو بغل کرد و پشتش به من بود اروم ماساژش دادم و کم کم دستو پاهاش شل شد انگار میخاست بخابه گردنشو بوسیدم و بازبونم اروم اروم دورش میکشیدم موهاشو کنار زدم و روی ستون فقراتش لیس میزدم کاملا داشت میلرزید با دستام دورش حلقه زدم تکیه دادم به بالش چسبیدم دیوار کاملا بغلش کرده بودم داشتم صورتشو لیس میزدم یه چن دقیقه ای توی رویا بودم بوی بدنش منو به بچگیام برده بود نمیدونم انگار تموم نمیشد برگشت با چشای خمارش با لبخند عجیبش نگام کرد گفت بخور.. نصف زبونشم اروم داد بیرونو خندید به پشت خابوندمش و از بالا گردنش با بوسه های اروم به طرف پایین امدم نوک سینه هاش انقدر سفت شده بودن با دندونای خرگوشیم گازشون میزدم امدم بغل نافش خیلی کوچیک بود یه دایره ای روبه پایین کشیده شرو کردم لیس زدن اطرافش با هر بارش میلرزید و بدنش به تیک ملایم میزد با نوک انگشتام سینه هاشو دایره وار میچرخوندم و اون پایین به کس ابدارش نزدیکتر میشدم دیگه به سیم اخر زده بودم که میخورمش کسش خیس شده بود این اب واژنش بود نه اب حموم زبونم رو چوچولش چرخوندم صدای نازش با اون فریاد ملایم شرو شد با دستاش موهامو گرفته بود زبونمو اروم فرو کردم تو کسش خیلی تنگ بود کل بدنشو رو دهنم فشار میداد کمرشو از رو تخت بلند میکرد دوباره میاوردش پایین پاهاشو بلند کردم دوتاسوراخ کامل جلو چشام بود اب کسش رو نوک کونش میریخت زبونمو از پایین نوک کونش کشیدم تا بالای چوچولش دیگه داشت کامل جیغ میکشید چن بار تکرار کردم یه دفه موهامو محکم گرفت دستش کشیدمم بالا انقدر محکم لبامو مکید و دوباره سرمو گذاشت رو کسش من از خوردن کسش سیر نمیشدم نه بویی نه مویی نه چیز خاصی که باعث بشه حالمو بد کنه بچه شده بودمو انگار نوک سینه مامانمو میخوردم نمیدونم چقدر طول کشید صورتش سرخ شده بود و پستوناش داشت میترکید امدم بالا با دستاش عرق صورتمو پاک کردو بوسم میکرد من کلا گیج میزدم سریع تغییر حالت داد و منو به پشت خابوند امد روپاهام و با دستش اب دهنشو خالی کرد رو کیرم بالا پایینش میکرد کیرم مثل سنگ شده بود ترسم ریخته بود خیلی اروم تر ولی حشریتر بودم دهن کسشو گذاشت رو کیرم و جلو عقب میکرد کل وزنش رو کیرم بود امد روم و لبامو میخورد موهاشم ریخته بود رو چشام پایینم جلو عقب میکرد یهو با دستش کیرمو گرفتو گذاشت نوک کسش و اروم بهم نگام کردو گف امروز بهترین روزم بود نشست رو کیرم و راست رفت توو….. واییی گرمای کسش کیرمو کاملا ابپز کرد یه چن ثانیه کیرم توش بود توی کسش میچرخوندو موهاش نصف صورت ماهشو پوشونده بود چرخوندو چرخوندو اروم اوردش بیرون دوباره بازم کرد تو با ریتم خاص که خودش تنظیمش میکرد صداش گرفته بود به زود ای ای میکردو فقط میخندید کم کم داشت ابم میومد با ناخوناش بازوهامو داشت جر میداد یه دفه پایان موهاشو با دستش انداخت پشت کمرش و امد روم همدیگرو بغل کردیم آهم دیگه درامده بود با یه صدای ریز گف بریز توش خالی کن خالی کن جوووون دلم ….چنان آبم ریخت که انگار تازه متولد شده بودم اونم اروم دراز کشید روم و هردوتامون داشتیم نفس میزدیم پایان وجودمون عرق شده بود بغلش کردمو چرخوندمش به پهلو چسبیده بودیم به هم سرشو گذاشت رو سینه ام و خابش برد چن دقیقه ای هنگ بودمو نفسم اروم شد آیدا خواب بود اصلا دلم نمیخاست بیدارش کنم بعد یه چرت خفن بیدار شدیمو با انگشتم روی کمرش نقاشی میکشیدم اونم با ته ریشم داشت ور میرفت رضا رفته بود سکوت پایان خونه رو برداشته بودو افتاب غروب کرده بود تمام.نوشته وسواسی

Date: June 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *