سلام به همه ی دوستان سایت داستان سکسی عزیزراستش بعد از خوندن چندین داستان که دوستان نوشته بودن ترغیب شدم که خاطرات سکسیم رو بنویسم…سکس با دختر عمهقبل از هر چی لازمه بگم این دختر خاله من کلا باحال و با صفا ست ولی به من که میرسه میشه دختر پیغمبر …. تازگی ها هم یه آرایشگاه زده و برای بردن وسایل آرایشگاه هم از من کمک گرفته بود و قرار شد که جبران میکنه….روز 12 فروردین بود که خونه خالم بودیم و خانواده داشتن در مورد فردا بحث میکردن که کجا بریم …من و دختر خاله هم داشتیم تو سایت سکسی آویزون می گشتیم اون واسه چند لحظه رفت بیرون ، من از عمد رفت تو پیچ های خفن سکسی وقتی وارد اتاقش شد جوری پیچ رو بستم که بفهمه کجا بودم …اولش یه کم مزه ریخت و خندید بعدش گفت که چرا بستمش منم گفتم اشتباهی رفتم توش …طرف خودش موس رو گرفت و رفت تو یه صفحه ی خفن تر که خودش عضوش بود بعد از دیدن چنتا عکس آنتنم بلد شده بود و نمیتونستم جلوی دختر خاله جاشو درست کنم داشت اذیتم میکرد …طرف خندید گفت که خیلی بی جنبه هستی ..منم گفتم ربطی به جنبه نداره هرکی اینا رو ببینه ناراحت میشه …از اون جایی که اوضاع رو خوب دیدم یواش دست گذاشتم رو رونش اولش توجه نکرد منم رفتم بالا تر دیدم یه نگاه بد کرد و دستم رو زد کنار …بهش گفتم خواهشن برو یه صفحه دیگه …نامرد خندید و رفت تو عکسای شخصی خودش که فقط خودش و دوستش بودن خدایی صحنه های سکسی بود …با پررویی گفتم انگار تو هم بلد شده …خندیدو جواب نداد منم دست انداختم دور گردنش و سینه هاش و مالیدم چند بار هم لباش رو خوردم …طرف گفت بسه دیگه بقیه واسه فردا …من که دفعه ی اول بودباهاش راحت تر شده بودم زیاد اصرار نکردم گفتم باشه عزیزم یه بوس آبدار کردم و تموم شد….روز سیزده بدر بعد از اینکه داخل باغ دوست پدرم رفتیم به بهونه ی زیر انداز و یه کم زرنگی خودم با دختر خاله رفتیم یه حصیر بیاریم ….چشمتون روز بد نبینه وقتی سوار ماشین شد کیرم داشت میترکید و داشت از شلوارکم میزد بیرون ،وقتی دختر خاله نشست تو ماشین کیرم در آوردم گفتم امروز روز خوبیه نه….؟ خندید گفت آره عزیزم…وقتی رسیدیم خونشون به خاطر وقت کم از ورودی خونه تا روی تختش پایان لباسامون رو درآورده بودیم و داشتیم از هم لب میگرفتیم …من اصلا از سکس وحشی خوشم نمیاد بهش گفتم عزیزم عجله کار شیطونه و رفتم روی سینه با توجه به سنش سینه های خوبی داشت چند بار سر سینه هاش رو گاز گرفتم و داد میزد یواش رفتم لای پاهاش دستم که به کسش خورد دیدم خوشو خیس کرده ….بهش خندیدم گفتم تو که از من کم جنبه تری نامرد….و شروع به مالیدن چوچولش(کلیمنروس) کردم داشت آو و اوخ میکرد ….به پشت خوابوندمش و با کرم خودش کیرم رو چرب کرد و گذاشت دم سوراخ کونش….باورتون نمیشه ولی لامصب مکش داشت خودش(کون)داشت کیرمو میکشید تو ….واقعا با کرم حال داد …بعد از 6 بار تکون خوردن یواش، دختر خاله ی گرامی گفت داری چیکار میکنی یالا دیگه…. منم نامردی نکردم و تا آخرش چپوندم بهش…در همین حین با دستم سینه هاش رو میمالیدم خیلی داشت فاز میداد ….تا 3 دقیقه مشغول بودیم و من ارضاء شدم ولی اون نشده بود و داشت هی کوسشو میمالید و آه میکشید …نامردی نکردم دیدم کوسش رو تازه تمیز کرده و خیلی سفیده یه چند بار لیس زدم …گفتم اگه ناراحتی واست در مالی کنم گفت هر کار میخوای بکن کیر نیمه شقم رو گذاشتم رو کسش تازه فهمیدم که حرارت یعنی چی….کیرم دوباره بلد شد یه فکری به سرم زد بهش گفتم واسه اینکه ارضاء بشی بیا ساک بزن اول ممانعت کرد ولی وقتی دید راهی نداره گفت باشه …کیرم رو با دستمال تمیز کرد و همین جوری که رو تخت دراز کشیده بودم واسم ساک زد …وای که چه خاطره ای شد واسه هر دوتامون….کل این جریان تو 25 دقیقه طول کشید به خاطر کمبود زمان هر دو خودمون را با دستمال تمیز کردیم و صورتمون رو شستیم رو برگشتیم باغ…اون روز تموم شد.. ولی هیچوقت این خاطره از یادم نرفت…. نوشته علی
0 views
Date: November 25, 2018