اسم من رضا هست 32سالمه زمانی 19ساله بودم عاشق دختری شدم 5سال باهم بودیم تاقبل از خواستگاری حتی دستش رو هم نگرفته بودم چند روز بعد از خواستگاری گفت میخواد بیاد خونه مادر بزرگم مادربزرگم فوت کرده بود و خونه دست ما بود خلاصه اومد اما کار از بوسه و کنار هم خوابید جلوتر نرفت چند بار دیگه اومد یواش یواش پیشرفت کردیم تا مرتبه 6ام که لخت شدیم همه کار کردم جز کردن کس وکون به قول خودش نصفه کردم ولی دست روزگار ورق رو برگردوند همه چی بهم خورد ازدواج ما سر نگرفت همون سال پدرم رو هم از دست دادم خیلی بهم ریختم تا تجربه نداشته باشید متوجه نمیشید چی میگم یکسال گذشت با دختر همسایه مون دوست شدم میخواستم با این کار آروم بشم اولین باری که آوردمش توی خونه پشت در اتاق دست کردم زیر تیشرتش پستوناش رو گرفتم کلی مقاومت کرد اما من میخواستم تلافی اون پنچ سال رو سر این دربیارم بردمش توی اتاق تیشرت و سوتینش رو در آوردم افتادم به جون پستوناش خوردم مالوندم دیگه کمتر مقاومت میکرد دستم رو بردم زیر دامنش کسش رو از روی شرتش گرفتم خیس خیس بود یک ربع تلاش کردم تا شرتش رو در آوردم شروع کردم ساک زدن کسش بعد شلوارم رو درآوردم سر کیرم رو گذاشتم توی کسش بعد ار چند دقیقه آب اومد حس راحتی کردم فکر میکردم تلافی کردم مریم رفت نیم ساعت نگذشته بود که تلفن زد گفت پرده اش رو پاره کردم شرتش خونی شده دنیا سرم خراب شد گفتم اگر راست میگه شرتش رو بیاره ببینم آورد دیدم راست میگفت خونی بود داشتم پس می افتادم نمیدونستم باید چیکارکنم مریم رفت تا سه -چهار روز جواب تلفنش رو نمیدادم تا اینکه به خودم گفتم باید باهاش صحبت کنم وقتی تماس گرفت گفتم دکتر آشنا سراغ دارم بریم پیش اون قبول کرد توی اون چند روز که جواب تلفنش را نمی دادم همش نذر میکردم از خدا میخواستم که مریم اشتباه کرده باشه(البته من آدم مذهبی نیستم) رفتم بهشت زهرا سر مزار پدرم با پدرم صحبت کردم شرایط خیلی بدی داشتم.با دکتری که از اساتید دانشگاه مون بود قرار گذاشتم موضوع رو تعریف کردم قبول کرد معاینه کنه وقتی به مریم گفتم وقت گرفتم بریم قبول نکرد وبی مقدمه پرسید شما قبل از ازدواج دختر رو برای پرده دکتر میبرید منم نا خود آگاه گفتم آره (بعد ها فهمیدم این سوال رو از مادرم هم پرسیده) فردای اون روز اس داد میخواد باهات حرف بزنم تلفن زد خونه بعد از کلی مقدمه چینی گفت توی بچگی بهش تجاوز شده خشکم زده بود بعد از اتمام مکالمه انگار دنیا رو بهم داده بودن هزار بار خدا رو شکر کردم باش تماس گرفتم گفتم میخوام ببینمش پایان فکرم این بود که بکنمش اومد پشت بوم پرسیدم چرا دروغ گفتی یک مشت کس شعرجوابم رو داد گفتم حالا پره نداری میخوام بکنمت قبول کرد کیرم رو درآوردم ساک زد بعد چادر و دامنش رو دادم بالا شرت پاش نبود کس خیس بود با یک فشار کیرم رو فرستادم توی کسش گشاد بود بعد 5 دقیقه آبم اومد ولی نگذاشتم بره صبر کردم دوباره کیرم بلند شد این بار درست کردمش کیرم رو کردم توی کسش دستم درو دور کمرش حلقه کردم حدود 10 دقیقه تلنبه زدم بعد گفتم از کون گفت نه ولی گفتم فقط سرش با کلی حرف زدن قبول کرد کون بزرگ وخیلی تنگی داشت به حالت سگی روی پله ها شروع کردم به کردن کونش کم کم فشاردادم دستم رو گرفتم جلو دهنش داد میزد وقتی کیرم تا ته رفتش توی کونش آروم شد شروع کردم به تلنبه زدن بعد از یک ربع آبم اومد ریختم توی کونش چه حالی داد این رابطه 5سال ادامه داشت همون اوایل فهمیدم پرده اش رو شوهر خواهرش زده و با اون هم رابطه داره…نوشته رضا
0 views
Date: November 25, 2018