شاگرد شوفر پسرباز

0 views
0%

این خاطره رو که می خوام براتون تعریف کنم بر میگرده به یه سال پیش دقیق 4 ماه بعد خدمتم قرار بود که پیش یکی از دوستام که 3 سال چندی ماه قریب 4 سال پیش باهم تو چت آشنا شده بودیم ولی هنوز موفق به دیدنش نشده بودم برم تهران. اینم بگم او تهرانی نبود بچه خراسان که اومده بود تهران خونه خواهرش چون واقعا اینقد راهمون دور بود که در این چند سال باراها و بارها ر میخواستیم همو ببینیم اما هر بار یه مشکلی پیش میومد خوب راه درو این چیزا رو هم داره اخه یه ساعت دوساعت فاصله نبود که 24 ساعت راه بود شایدم بیشتر، خلاصه که قرار گذاشته شد دوتایی تهران همو ببینیم حتما مهدی جان هم داره این خاطره رو میخونه پس از همینجا یه سلام گرم و لذیذ دلچسبم واسه آقا مهدی که واقعا یه پسر گل مهربون و مرد گرچه همیشه منو نامرد خطاب میکنه میدونم که از ته دلش نمیگه و شوخی میکنه بقرآن من تو چت با آدمای زیادی آشنا شدم ولی هیچکی مثل آق مهتی واسم خوب و عزیز نبوده و مثل برادرم دوسش دارم چون من معتقدم که آدمای تو چت 98 درصدشون یک آدمای بیکار، یک آدمای الاف، یک آدمای هوس باز و یک آدمای چرت و پرتی اند که حرف ندارن شایدم بگین که منم جزء این 98 درصد باشم ولی آقا مهدی ما جزء اون 2 درصدشه که واقعا مرده حالا اگه مهدی جان داری اینا رو میخونی فک کنم بسته دیگه ازبس تعریفت کردیم دیگه همه شناختنت بعد نری بگی دهن لقیم خلاصه که ما دربست چاکرتیم و دوستت دارم. مطلب اینکه مارفتیم ترمینال کاراندیش شیراز یه بلیت اتوبوس واسه تهران گرفتیم قرار شد راه بیفتیم، راستی یه چیزی بگم که من نه نویسنده ام و نه هم رمان نویس فقط دارم خاطرمو میگم براتون شاید یه موقعی خط خوردگی یا زیاده گویی یا نمیدونم اگه بدون قاعده ای چیزی از نوشتم دیدین کیری خطابش نکنین چون هیچی از نویسنده گی حالیم نیست ولی از اونجا یی که دوران دبیرستان تو کتاب زبان فارسیمون یه سری از قوانیین نامه نگاری و خاطره نویسی یادم مونده سعی میکنم رعایتش کنم تا در هنگام خوندنش لذت تمامو ببرید و به قول اونایی که سکس چت بلدن یه کف دستی اساسی برید، من همیشه سعی میکنم وقتی خاطره ای رو تعریف میکنم دقیق و به جزیئات توجه و اونارو تشریح کنم نمیدونم این بده یا خوب.خلاصه اینکه چشاتون روز بد نبینه ما سوار اتوبوس شدیم از شانس بدم شماره صندلیم کنار یه پیرمد خرف بود. خلاصه که کنارش نشستم یعنی دق دلمو گرفته بود تازه منو کنار پنجره نشوندن یعنی من بخوام از شیراز تا تهران همینجوری کنار این پیرمرد خرفو بشینم میمردم تا تهران، منم که نمیتونستم با یه پیرمرد سرو کله بزنم گفتم بیام جامو با پیره عوضش کنم یعنی من بیام رو صندلی دست چپی بشینم اون بیاد کنار شیشه و منم بتونم با دوتا صندلی های هم ردیفم یه گپی تا تهران بزیم تا حداقل خسته نشم تا تهران آخه منه 22 ساله چطور با یه پیرمرد 70 ساله میتونم هم صحبت بشم تو فکر من چیز دیگه میگذشت خلاصه بهش گفتم حاجی کسکش حروم زاده جون میای جامونو تعویض کنیم فکر میکنید چی بهم گفت همچی نه سختی بهم گفت و نه نمیخوام بشین سرجات منم بد جور تو کونم سوخت با خودم گفتم این دیگه کیه از کجا اومده فکر میکردم که حالا پیرمرده دلش رحیمه و هرچی من بگم میگه چشم معلوم بود دوران جوانیش لات درجه یکی بوده و قلدر محل خلاصه اینکه پیرمرده بره بمیره شایدم تا الان مرده باشه اینقد داریم قیبتشو میکنیم غیبت خصوصا اگه آدم مرده باشه که اصلا کار خوبی نیس بله خوانندگان عزیز بدجور اعصابم ریخته بود بهم، گفتم حالا چکار کنم تا تهران نمیشه که من کنار این پیرمده بشینم که تو همین فکر بودم که شاگرد اتوبوس داشت میومد اینطرف که صداش کردم بهش گفتم میشه من برم عقبتر جای دیگه بشینم گفت آره چرا نشه خلاصه اینکه رفتم عقب این شاگرد اتوبوسه رو به یاد داشته باشین بر میگردیم کار باهاش داریم خلاصه اینکه من رفتم عقب رو صندلی رو تک و تنها نشستم و یه آخیشی گفتم، پسرکی خوشگل 19 ساله بنظر میرسید ردیف بغلی هم خودش تنها نشسته بود فکرای شیطنتی تو کلم بود، میدونم حدس میزنید که چی تو کلم بوده خلاصه اینکه تو راه اتوبوس چندین مسافرو سوار کرد تا اینکه پر شد و برای اینکه جا تنظیم بشه شاگرده اومد و منو کنار مرده نشوند جووووون از خدام بود عجب چیزی بود دونبال چنین کیسی می گشتم نه اون پیرمرد.شاگردو فراموش نکنید خلاصه اینکه کنارش نشستم اولش زیاد باهم گرم نگرفتیم تو فکر این بودم که حالا اینجا چه جوری روش کار کنم و مخشو بزنم تا اینکه کم کم گرم گرفتیم اسمش امیر بود و برا دیدن دوست دخترش که تو نت باهم آشنا شده بود میرفت اصفهان شانس مارو ببینید تورو خدا همین که ازش پرسیدم کجا میری و واسه چی وقتی بهم گفت واسه دیدن جی افیش خیلی دلسرد شدم البته اونم ازم پرسید منم که میخواستم یه جورای سر مسلئه رو راحت باز کنم راستشو گفتم بهش گفتم که واسه دیدین یکی از دوستام که چند ساله میشناسمش دعوتم کرده که برم ببینمش همه چیو گفتم اول اونم فکر میکرد واسه دیدن دوست دخترم میرم تعجب کرد وقتی که گفتم واسه دیدن مهدی جون میرم خلاصه سرتونو درد نیارم یه جوری سوتی کارو دادم بحث سکس و مکس باهاش به میون آوردم بدش نمی اومد از سکس بگه یه چندتا خاطره سکسی واسه هم تعریف کردیمو خندیدیمو حال بردیم دوتا شق کرده بودیم ولی برو هم نیاوردیم البته اینم بگم فقط از سکس با دوست دخترامون تعریف کردیم چون من فول گی نیستم با جنس مخالف خودمم حال میکنم ولی جنس موافق بیشتر دوست دارم نه اینکه از جنس مخالفم بدم میاد نه خوب شاید بعضی وقتا اگه یه دختر یا خانومی باحال و سکسی به تورم بخوره پوستشم میکنم با شیرجه پستوناشو مک هم میزنم خلاصه اینکه از آباده شیراز که گذشتیم یادش بخیر آموزشی و همونجا بودم چه دوره ای بود چاکر بروبچ پادگان ولی عصر آباد بووووس، از آباد که گذشتیم خوابمون گرفتم البته اون خوابید من که خودمو زدم به خواب مدام تو ی خواب خودمو بهش میچسپوندم یا سرمو راحت میذاشتم رو شونش حالا بگم که خواب ارواح خالم نگو که چی تو کلم میگذره میدیدم اونم چیزی نمیگه خودمو محکم بهش چسبونده بودم ظاهرا خودشم انگاری به خواب زده بود والله اعلم میخواستم دستمو بکنم تو شلوارش جرات نمیکردم میگفتم شاید بدش بیادو داد بزنه و وحشی بازی در بیاره واقعا میترسیدم باورتون میشه من آدمی نستم که نتونم از پس چنین کاری بر بیام ولی اون روز خیلی ترسیدم چراشو نمیدونم خلاصه اینکه نزدیکای اصفهان رسیدمو ما هنوز کاری نکردیم بی خیالش نمیشد کاریش کرد، اصفهان که خواست پیاده بشه شمارمونو بهم دادیم روبوسی کرد رفت پایین، منم اعصابم خورد بود که هیچ کاری نتونسم بکنم صندلی های عقب خالی شده بود چند تایی، رفتم باز عقب اتوبوس یه صندلی ماقبل آخریه آخری رفتم اونجا و کوله پشتیمو گذاشتم زیر سرم وخوابیدم من نمیدونم من اینجوریم یا همه تو اتوبوس حشری میشن یعنی به قرآن بد حشر زده بودم بالا گفتم بتمرگم بخوابم تا چشامو باز کنم تهران باشم ولی لا مسب هرچی چشامو باز میکردم تهران نبود نزدیکای قم فکر کنم بود که رسیدیم همون شاگرد اتوبوسه که کارش داشتیم اومد پیشم یه احوال پرسی باهم کردو یه کارت شارج بهم داد گفت اینو واسم بریز تو گوشیم همینجوری که داشتم کداشو وارد میکردم بالا سرم ایستاده بودو نگاه میکرد تموم که شد گوشیو بهش دادم تشکر که کرد صاف تو چشام نگاه کرد سرشو جلو تر آورد بهم گفت دوست دار ی دوتایی بریم پایین تو بوفه اتوبوس باهم مشروب بخوریم خیلی جا خوردم یعنی طرز گفتنش توری بود که واقعا نظر داشت بهم اصلا باورم نمیشد که این پیشنهادو بده بهم منم گفتم نه اینو که گفتم بنده خدا خودشم جا خوردو هیچی نگفت رفت شاید ترسیده بود خودمم نمیدونم چرا گفتم نه ولی مثل سگ پشیمون شدم از نه گفتنم من سکس میسخواستم تو همون لحظه خدا خدا میکردم که بر گرده تقریبا یه جوان 25 ساله بنظر میرسید شاگرد اتوبوس هیکل خوبی داشت بعد 10 دقیقه برگشت اومد از تو یخچال اتوبوس یه بطری با یه آبمیوه برداشت اومد طرف من باز گفت بیا بریم خوش میگذره دونبال این فرصت بودم اکی دادم بهم گفت کوله پشتیت هم همرا ه خودت بیار یه دوتا پسر که کنار صندلی بغلی نشسته بودن بد جور داشتن نگاه میکردن فکر کنم بوو برده بودن خلاصه اینکه رفتیم داخل بوفه اتوبوس دوتایی درشم بستیم یه پیک از عرق سگیشو زدیم بی مقدمه رفتم سر اصل مطلب بدون اینکه خودش بگه بهش گفتم اهل حالی؟ گفت؛ آره، منتظر آره گفتنش بودم که کیرشو گرفتم مطمئن بودم که کون بده به من نیست چون حشری بودم میدونسم که میخواد منو بکنه خلاصه اینکه کیرشو حسابی از رو شلوار فشار دادم میمالیدم براش بد حشرم زده بود بالا تو عمرم اینجوری تو کف کیر و کون دادن نبودم اینم بگم من از کون هم چندین بار دادم و تجربشو داشتم خلاصه مطلبو بگم که من همه جوره عاشق سکسم چه دادن باشه چه کردن چه هم با دختر یا خانوم مهم سکس لذتش دیگه بستگی داره به خودمو طرف.کیرشو در آوردم شروع کردم به خوردنش وااای عجب کیری بود طرف داشت غش میکرد بس که بهش حال میدادم خودش پیشناهاد داد بیا لخت شیم منم گفت کسی نمیاد ببینه همکارات یا کسی دیگه گفت نه منم لباسمو درآوردم دوتایی لخت مادر زاد یعنی اگه یکی مارو میدید یا در بوفه رو باز میکرد چی میشد میشد کارستون، کیرشو با خایشو که سیر تا سیر خوردم به شکم خوابیدم تا کونم بزاره شل شل گرفته بودم کونم بی مو بود البته من عادت دارم بدنمو همیشه شیو کنم از مو خوشم نمیاد زیاد، حسابی کونم میدرخشید یه تف جانانه به سبک بچه بازای محل انداخت دم سوراخم و خوابید روم کیرش لای کونم بود کلفتی و بزرگیش کاملا حس میکردم بهش گفتم فرو کن توم من فکر میکنم اولین باریش بود که چنین کیسی مثل من به تورش خورده بود اونم همچی تو کونم گذاشت کیرشو که جا گرفتنشو کاملا حس کردم اصلا درد حس نکردم نمیدونم شاید بخاطری که حشرم بالا بود چون دفعه های قبل که کون داده بودم به طرفم میگفتم آهسته و آروم آروم بذاره تو سوراخم ولی شاگرده بهش گفتم یه ضرب مثل کونده های حرفه ای شده بودم فقط میگفتم منو بکن بگا دید که واقعا دیگه یه بچه کونی به پایان معنام حالتمو عوض کرد دوپامو داد بالا و میخواست حالت کوسی منو بکنه من اصلا از این حالت خوشم نمیاد ولی برای اینکه دلشو نشکونم اونجوری بهش کون دادم یه ذره درد داشت این مدلی تا حالا نداده بودم یه 10 دقیقه که تلنمبه تو کونم زد آبش میخواست بیاد بهم گفت چکار کنم بریزم تو کونت فکر می کنید چی گفتم من به جان خودم به جان هرکی بگین قسم واسه اولین بارم بود بهش گفتم حاضرم آبتو بخورم همینو که از دهنم بیرون پرید انگاری بد حشری شد یه فشار داد تو سوراخم و آورد بیرون سریع و با عجله گفت دهنتو باز کن و گذاشت تو دهنم بدون هیچ ملاحظه ای آبشو قورت دادم طعم وایتکس میداد ولی خوب بود یه کم ترشو تلخ با هم قاطی شده بود دقیق این طعمش بود بهم گفت عجب چیزی هستی نمیدونسم خلاصه اینکه من باز سیر نشدم هنوز شهوتم سر جاش بود یه 5 دقیقه دیگه که شد رفتم سر وقت کیرشو گذاشتم تو دهنم خوردمو خوردم تا اینکه پا شد کیرش بهش گفتم پاشو به پهلو منو بکن تا جلق بزنم از تو فیلما دیده بودم باز بهش سواری دادم رفت پشتمو گذاشت تو کونم و منم داشتم در عینی که اون منو میکرد جلق میزدم بعد 10 دقیقه که منو کرد آبم اومد خیلی هم اومد شرتمو که افتاده بود ریختم رو شرتم آخه شرت دیگه همرام داشتم تو کوله پشتیم آب من که اومد اونم تلنمبه زدنشو تموم کردش بهشش گفتم تو نمیخوای آبتو باز بیاری گفت نه من از خدام بود چون حشرم فرو کش کرده بود بعد گفت که وقتی همونجای که پیاده شدیم واسه شام یه خانومی رو کرده دوبار و با من میشه سه دست کردم دیگه کمر ندارم حا گهو یا گهو نخوردنش خدا میدونه خلاصه اینکه لباسمو پوشیدم رفتم بالا راستی اینم نگفتم از شاگرده پرسیدم از کجا میدونستی من باهات حال کنم یا نکنم بهم گفت اولی که تو شیراز سوار شدی چشمم دنبالت بود و بعد که رفتی عقب بخوابی یه کم پیراهنت رفته بود بالا بدن بی موتو دیدم خیلی رفتم تو کفت بخدا راس میگم ولی به قرآن یکی از بهترین سکسام بود چون خودمم انتظار نداشتم که شاگرد اتوبوس تو کف من باشه چون تا جای که من سراغ دارم معمولا شاگرد اتوبوسا دختر بازن تا پسر باز ولی بهترین سکس تجربه کردم من تو فکر دیگه بودم و سرنجامم زیر شاگرد اتوبوسه بود و وقتی هم رفتم بالا دیدم اون دوتا پسر بد جور دارن نگام میکنن صورتم سرخ شده بود شاید فهمیده بودن چون یکیشونم رفته بود سر جای من نشسته بود ونگام میکرد تهران که رسیدم تو ترمینال جنوب کوله پشتیمو برداشتمو پا به فرار که نکنه اینم بیاد سروقتم.نوشته‌ sohrab

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *