شبی که شعله به من چشمک زد

0 views
0%

سلام به همه دوستانه گلم،اول یکم از خودم میگم.با اجازتون من با جزئیات میگم که جالب باشه واستون.من مجید هست۲۱ ساله ۱۷۲ قدمه و چون ورزش هم میکنم استیله بدم باحاله کلا رو فرم هستم.از خودم خالی نمیبندم همه چیزا واقعیت هست کلا از دروغ بدم میاد خیالتون راحت همه چیزایی که میگم راسته.آدمه خیلی خجالتیی هستم اخلاقم هم خوبه واسه همین بین همه دوستا و اشناها محبوبم.راستشو بخوایین اصلا اهل دختر بازی و اینا نیستم نه اینکه بگم چهرم زیبا نیست و واسه این نمیرم سمتش اتفاقا شبیه آلمانیها هستم پوستم سف یده و چشام هم سبز البته عینک هم میزنم کلا چهرم خوبه مثلا تو خیابون و دانشگاه خودم میفهمم که چقد دخترا نگام میکنن ولی من توجهی ندارم.خودم میدونم که آدمه زبون بازی نیستم و به قوله معرف بلد نیستم مخ بزنم واسه همین قید دوست شدن با دخترا رو زدم.بعضی دوستام بهم میگن اگه من قیافه تو رو داشتم با کل دخترا دانشگاه دوست بودمخلاصه بریم سر اصل مطلب.جانه من الان هر کی داستانو میخونه کف دستاشو به هم بماله که داستان داغه اسم ها همه مستعار هستند.پدر بزرگه من یه برادر زاده داره به اسمه خداداد که این آقا خداداد ۳ تا دختر داره که یکی از یکی تیکه ترن و یک پسر، و تو رشت ساکن هستن من خودم اهله جنوب کشور هستم ولی وقتی رشت خونه دایی اینام میریم معمولا به خانواده ی آقا خداداد هم سر میزنیم.الان میخوام راجبه زمانی بگم که من ۱۱ یا ۱۲ سالم بود البته اون زمانا اصلا خجالتی نبودم و خیلی هم شیطون بودم.یادمه اون زمانا من به قدری خوشکل بودم که وقتی مرفتیم اونجا نوبتی میرفتم تو بغله دخترای اقا خداداد اسماشون به ترتیبه سن اینه پروانه ،مریم و شعله اجازه بدین راجبه دختراش بگم، پروانه 32 سالشه ۱۷۰قدشه که نمونه ی کامل یک بدنه سکسی هست موهاش طلایی صورتش پر هست لباش واقا سکسی هستن،سینه هاش هم گرد و قشنگ تو دست کیپ میشه ،چشاش هم وقتی به آدم نگاه میکنه آدم نمیتونه بیشتره چند ثانیه بش نگاه کنه مخصوصا منه خجالتی که وقتی بم نگاه میکنه دست پاچه میشم میرینم تو خودم یادمه چند باری اون زمانا موقعه ی لباش عوض کردن از لای در اتاقش نگاش میکردم.میرسیم به مریم جون، مریم 29 سالشه و بین دخترای آقا خداداد مریم بیشتره همه به من چشمک میزدموهاش خرمایی قدش ۱۶۸ کمر باریک و بچه کونی قلبه که موقه راه رفتن ادم باید مثه رادار روش قفل کنه تا این صحنه رو از دست نده پوستشم سفیده و خیلی نازو با احساساته.خلاصه میرسیم به شعله،23 سالشه ۱۶۹ قدشه، این شعله واقعا خوشکل و شیطون و تیکه هستش، یادمه وقتی بچه بودم شعله بهم میگفت مجید با من ازدواج میکنی؟ من هم میگفتم تو که بزرگتری بعدش بغلم میکردو میگفت خوب صبر میکنم بزرگ شی بعدش یه بوس محکم به لوپم داد اون زمان اولین باری بود که کیرم به دلیل حشری شدن شق میشد. حتی یه بار هم همون زمانا وقتی خونشون رفتیم بعد از شام مردا مشغوله صحبت در مورده مشکلاته ایران بودن و زنها هم حرفای خاله زنک بازیشونو میزدن و من فقط ساکت نشسته بودم که پروانه به من گفت مجید بریم تو حیاط با هم رفتم تو حیاط (پروانه تو جمع شال سرش بود) و وقتی رفتیم تو حیاط گفت میخوام موهامو بهت نشون بدم آخه تازه مش کردم.بعد من گفتم ببینم بعد با یه لبخنده ملیح شالو از سرش بر داشت موهای طبیعی طلایی و لخت بود بعد واسم تکونش داد گفت دوسشون داری؟من هم اون زمان که تو باغ نبودم گفتم خیلی خوشکلن و به دنباله شعله،پروانه جون هم بهم پیشنهاد ازدواج داد من چون از بچگی مو طلایی دوست داشتم گفتم باشه.بعد کلی باهام شوخی کرد و یه تاب هم تو حیاط بود من روش نشستمو اون تاب رو واسم هول میداد.یکم با هم حرف زدیم بعد منو برد طبقه بالا(خونشون دوبلکس هست)تو اتاقش پیشه من شروع به آرایش کرد،همین طور که آرایش میکرد باهام راجبه اخلاقه دخترا حرف میزد که من با اخلاقه دخترا اشنا شم ولی منه کس خل فقط به لوازم آرایشیشو خودش نگاه میکردم اگه گوش میدادمو یاد میگرفتم الان واسه خودم مخ میزدم دیگه(با خنده).اون شب کم کم قرار شد بریم که دره گوشم گفت مجید میری اهواز دخترا گولت نزننا ماله خودمی.خلاصه اتفاقاتی تو خانوادمون افتاد که چند سالی بهشون سر نزدیم تو این زمانا من همش پیشه خودم میگفتم مجید تو اون موقعه کوچیک بودی و جذاب الان اگه بری دیگه بهت محل نمیزارن،همه آدما این طورن زود عوض میشن.تقریبا همین طور هم شد بعد چند مدت که بعد که رفتیم رشت(الان تو اینجای داستان ۱۹ سالمه) مصادف شد با عروسی پروانه ما هم خانوادگی رفتیم،تو عروسی دیدمش میدونستم دیگه مثه قبل باهام بر خورد نمیکنه و وقتی همدیگه رو دیدیم فقط یه سلام خدادادکه ساده بود.بهش تبریک گفتم منم به تخمه خودم هم حسابش نکردم.تو مراسم سره فوشو به زمونه دادم که چرا اینقدر آدما عوض میشن ولی خوب انتظار هم نداشتم وقتی پروانه تو لباسه عروسه با من مثه سابق باشه الان دیگه پروانه واسه خودش شوهر داشت تو مرامه من هم نیست دیگه بخوام بهش فکر هم بکنم ولی حسه عجیبی داشتم تو مراسم.و تو همین عروسی بود که فهمیدم مریم هم الان دانشگاه شهری تو همین نزدیکا داره فوق لیسلنس میگیره و نامزد هم داره.فقط میموند شعله که هنوز ازش خبری نداشتم ولی فهمیدم که نامزد نداره و تو همین رشت تو یه بوتیک کار میکنه این اطلاعاتو از فرزاد پسر آقا خداداد که ۱سال از من بزرگتره گرفتم،خلاصه منم دیگه پییشو نگرفتم تا ساله بعدش که بازم رفتیم رشت این بار به دلیل مشکلاته کاریی پدرم خودش رفت اهواز و ما رشت موندیم تا بعد ۱ هفته که خودشم بیاد بعد برگردیم اهواز.آقا تو این مدت که ما رشت بویم یادمه تابستون هم بود و فرزاد مارو دعوت کرد خونش من هم با برادرم رفتیم خونشون مامانه فرزاد فقط خونه بود که اونم همش واسه خرید میرفت بیرون، زنی تقریبا ۴۰ شایدم بیشتر بود که کاری با کسی نداشت خلاصه ما ۳ تا پسرا مشغوله بگو بخندو فیلمو دیدنو شوخی بودیم که برادرم که رفاقته زیادی با فرزاد داشت باهم رفتن بیرون دختر بازی، من هم دوس داشتم باهاشون برم که یکم یاد بگیرم ولی اونا اسرار کردن تو نیا منم کلی ناراحت شدم موندم تو خونه با پلی استیشن یکم بازی کردم تنهایی.که دیدم آیفون زنگ خورد رفتم درو باز کردم دیدم شعله اومده بر خلافه پروانه ،شعله با دیدنه من خیلی خوشحال شد و با اینکه من الان دیگه ۲۰ سالم بود و اون ۲۶ بازم باهام صمیمی بود تو برخوردمون بعد از مدتها، یه کم راجع به خودمون که چی ها گذشت تو این مدت حرف زدیم که کم کم رفتیم داخله خونه شعله از من پرسید فرزاد کجاست من گفتم با برادرم رفتن بیرون نامردا من رو هم قال گذاشتن.شعله دست کشید به صورتمو گفت آخیی نازم بذار فرزاد بیاد دارم براش من فکر کردم شوخی میکنه ولی سره سفره ی شام واقعا به خاطره من با فرزاد دعوا کرد البته فرزاد چیزی نگفتو معذرت خواهی کرد.تو این مدتی که تو خونه بودیم شعله جون یه شلواره لی تنگ که کونه نازش کاملا قلمبه شده بود و یه تی شرت تنش بود که سینه هاش تو اون تی شرته واقعا جذاب بودن وقتی داشت سفره رو میچید به عمد به من پشت میکرد و بشقابارو میچید و کمرشو خم میکرد که من راحت کونه نازشو تصور میکردم خداییش شعله اینقدر نازو خوش اندامه که اگه کنارش جنیفر لوپز هم باشه من به شعله نگاه میکنم دیگه ببین چی هست این شعله هر چی بخوای داره خلاصه شامو خوردیمو رفتیم سراغه بازی یه جامه فوتبال انداختیم(با پلی استشن) که من توش قهرمان شدم و تو فینال که من با فرزاد داشتم شعله منو تشویق میکرد.گل که میزدم میخندید به فرزاد، خیلی حال داد خلاصه شب شد و جا انداختیم که بخوابیم به همه پتو رسید غیره من دیدم شعله رفت تو اتاقش که طبقه بالا بود و پتوی تختشو برام اورد.گفت مجید چون دوست دارم پتومو بهت میدما مگر نه پتومو به کسی نمیدم منم خندم گرفت و پتوشو انداخت روم منم گفتم شعله عینکمو میذاری رو تاقچه؟گفت اره بده، وقتی عینکمو بر داشتم چشمامو نگاه کرد و گفت وای مجیییییید چشمات چقد قشنگن منم سرمو انداختم پایین و گفتم مرسی تو این زمان داداشمو فرزاد به دلیله خستگی مثه خرس قطبی خواب بودن خوابشونم سنگین.شعله که عینکو گذاشت برگشت و بهم گفت شب بخیر و بهم مثه قدیما یه چشمک زد که دلم رفت این چشمک با همشون فرق داشت یکم چشمکشو طول داد.منم ناخوداگاه یه چشمک زدم وقتی من چشمک زدم یه لبخنده ناز بهم زد ، بعد بالا رفتنشو از پله تماشا کردم که دیدم سرشو برگردوندو با یه حالتی نگام کرد منم اب دهنم رو قورت دادم گفت چیه خوابت نمیاد؟گفتم من همیشه همه رو بدرقه میکنم بعد خوابم میبره خندیدو گفت اخییی نازی سخت خوابت میبره پس گفتم اره متاسفانه، بعد گفت تی وی رو روشن کن چشات سنگین بشن بخوابی گفتم باشه یکم سعی میکنم اگه نشد بعد .باهام خدا فظی کردو رفت داشتم با خودم فک میکردم ته دلم خوشحال بودم که هنوز یه دختر هست که باهام راحت هستو خوب برخورد میکنه اخه دیگه از اون ۲ تا خواهراش نا امید شده بودم.با همین هم راضی بودم، اون شب یه جورایی حشری بودم و وقتی به شعله گفتم خوابم نمیبره راحت ته دلم دوست داشتم ازم بخواد بریم بالا واسم داستان بگه مثه قدیما، داشتم به همینا فکر میکردم که دیدم واسم اس ام اس اومد.شماره ناشناس بود توش نوشته بود هنوز بیداری گلم؟من جواب دادام اره شما؟بعد گفت من شعله هستم شمارتو وقتی داشتی شام میخوردی با زنگ زدن به گوشی خودم از گوشی تو وقتی رو میز بود بر داشتم.بعد واسه این کارش معذرت خواهی کرد که بدونه اجازه رفته بود سره گوشیم.داشتیم همین طوری به هم اس ام اس میدادیم که ازم پرسید دوست دوختر داری؟ کپ کردم گفتم نه، داشت اس ام اس هامون حساس میشد که اس داد یعنی سکس هم نکردی تا حالا؟داشتم میریدم تو خودم گفتم نه، بعد یه هو زنگ زد و من جواب دادم از صدام فهمید که حسابی حول شدم یکم آرومم کرد بام حرف زد البته یواش حرف میزدیم بعد بهم گفت هنوزم خوابت نمیاد؟ گفتم شعله بیشتر خوابم پرید بعد خندید گفت بیا بالا گفتم چییییی؟ گفتگفتم بیا بالا پسر بگو چشم منم گفتم چشم،از جام بلند شدم یکم خودمو مرتب کردمو شروع کردم از پله ها بالا رفتن،به جانه خودم قلبم داشت میومد تو دهنم کاملا ضربانه قلبمو حس میکردم وقتی داشتم از پله ها بالا میرفتم تو ذهنم میگفتم این همون شعله جون هست که از بچگی بهم نظر داشته دختری که الان که فکر میکنم میبینم از همون زمانا واسه همچین شبی برنامه ریزی کرده دختری که واقعا بی نظیره و هر چی بخوای داره،خلاصه رسیدم دمه در اتاقش یه سیلی زدم به خودم گفتم شاید خوابم ولی خواب نبود من روبه روی در اتاقه دختری بودم که خیلی با من راحته دختری که خاطراته کودکیی زیادی باهاش دارم، بوی عطره شعله رو کاملا حس میکردم، استرسم به اوج رسیده بود اروم ۲ تا زدم تو در گفت بیا تو مجید رفتم تو و با صدای لرزون سلام کردم،وقتی دیدمش کپ کردم و یه قدم اومدم داخلو درو بستم همون جا خوشکم زد،یه تاپ تنش بود که سینه های خوش فورمش توش کیپ شده بود و یه شلوارک که چند سانت بالای زانوش بود که خیلی تنگ بود و شعله هم که اندامش توپه و لگنه پهنی داره تو اون لباس بی نظیر بود مو هاش هم جمع کرده بود و بالا بسته بود همون مدلی که دوست دارم، تا حالا شعله رو این طور ندیده بودم اصلا همچین صحنه ای رو ندیده بودم، دستمو گرفتو منو نشوند رو تخت گرما و نرمیی دستش بد جور حشریم کرد، نشستم کناره خودش پاش به پام خورد قلبم تند میزد دستشو تو دستم قفل کرد و گفتمجیییید وقتی شعله میگه مجییید میخوام دیونه بشم با یه لحنه باحال و کشیده میگه،صدام که میزنه همیشه میگم جان این بارم گفتم جان بعد گفت میدونم خجالتی هستی ولی میشه امشب خجالتی نباشی اخه این طور نمیشه؟گفتم چی نمیشه؟گفتکه راحت باشیم با هم گفتم تمامه سعیمو میکنم فقط یه خواهش دارم گفت جانم بگو گفتم مستقیم تو چشام نگاه نکن دیونه میشم یه خنده ی نازی کردو گفت باشه عزیزم، بچه ها به جانه خودم چشاش ادمو دیونه میکنه ،بعدش گفت مجید خوب چشاتو دوست دارم خیلی قشنگن بعد یه بوسه آروم به لپام داد که بد جور خجالت کشیدم،وقتی دید خجالت کشیدم گفتمن شعله نیستم اگه امشب تورو از خجالت در نیارم منم گفتم خندیدم اونم با خنده ی من خندید بعد آروم صورتشو نزدیکه صورتم آورد هر دومون میدونستیم امشب شبی هست که قراره سکس کنیم بعد لباشو گذاشت رو لبام لباش خیلی داغ بود دیدم بد جور حرفهای لب میگیره داشت بهم حال میداد دسته چپش که تو دستم بودو فشار میداد و با دسته راست پشته سرمو حول میداد سمته خودش و با موهام هم بازی میکرد من عاشقه این کارم دسته راستش رو داشت یواش یواش میاورد پایین سینه هامو نوازش میکرد بعد دستشو برد سمته کیرم که حسابی سفت شده بود وقتی گرفتش از شدت حشری شدن یه تکونی به خودم دادم،داشت با کیرم بازی میکرد داشت بهم خیلی حال میداد بعد بلند شد و جلوم ایستاد و گفت تاپمو در بیار رفتم بغلشو یه لبه اساسی ازش گرفتمو و تاپشو در اوردم خدای من چقدر سفید بود تنش واقعا مثه مروارید بود،تو همون حالت ازش لب گرفتمو دیگه سرعته لب گرفتنمون بالا گرفت و با دستم از پشت کمرشو میمالیدم بعد با اشاره ی سر به سینه هاش اشاره کردو با انگشت از روی کورست با نوکه سینه ی خودش بازی کرد منظورش این بود که درش بیار منم رفتم پشتشو از پشت بهش چسبیدم وقتی کیرم به کونش خورد احساسه خوبی بهم دست داد تو اسمونا سیر میکردم از روی سوتین یکم سینه هاشو مالوندم بعد یواش کرستشو باز کردم و کرستو انداختم رو تخت و از پشت سینه هاشو گرفتم واقعا نرم بودو حالته خوبی داشت سینه هاش گرد و سر بالا اصلا افتاده نبود همون موقعه ازش خواستم کونشو واسم تکون بده عاشقه این حالتم همین طور که کیرم به کونش میخورد و دستمام هم با سینه های بلورینه شعله جون بود و داشتم میمالونمش کونشم واسم تکون میداد شعله ایروبیک کار میکرد واسه همینم بدنش بابه رقص هست خیلی باحلا کونشو واسم تکون میداد منم سینه هاشو بالا پایین کردم و از این کارام خندش میگرفت بعد سرشو برگردوندو تو همون حالت از هم لب میگرفتیم یه ۱۰ دقیقه ای تو این حالت بودیم که هر دو ایستادیم گفت حالا بزار منم بدنو آقا مجید رو ببینم با یه حالته شوخی و با لحنه نازه خودش گفت داشت خودشو لوس میکرد پیراهنمو در آورد و وقتی بدنمو دید چشماش برق زد گفت چه بدنه قشنگی داری مجیییییید عزیزمی خیلی دوست دارم از رو به رو همو بغل کردیمو بدنمو هی دست میکشید منم که عاشقه این کارم بعد آروم جلوی پاش زانو زدمو با یه حالتو شوخی گفتم بزار ببینم شعله این زیر میرا چی داره شعله خندیدو گفت عزیزم ببین امشب ماله خودمی،خیلی آروم شلوارکشو کشیدم پایین چشام داشت در میومد پاهاش مثه برف سفید بود و خیلی هم صاف و خوش فرم من به شخصه عاشقه رونه پا هستم از ساقه پاهاش شروع کردم به نوازشه پاهاش و رونه پاهاش رو میلیسیدم از این کارم لذت میبرد یه چرخی زدمو از پشت هم خوب پاهاشو نوازش میکردمو میمالوندمش با کونشم از پشت بازی میکردم و میلرزوندمش بعد منم که آدمه شوخی هستم به شعله گفتموای شعله تو چقد باحالی من دارم بیهوش میشم اینو گفتمو جلوی پاهش افتادمو خودمو زدم به بیهوشی اونم کلی خندید و گفت اخیی نازیی چقدر تو شیرینی مجید بعد من که چشام بسته بودو رو زمین ولو بودمو حسابی بوسید و ازم لب میگرفت بعد گفت که این طور الان یه کاری میکنم یه جور به هوش بیای که سرت بخوره به سقف دیدم رفت پایینو دکمه های شلوارمو باز کرد شلوارمو خیلی آروم کشید پایینو از روی شرت با کیرم ور میرفتو میمالوندش منم داشتم سعی میکردم خودمو کنترل کنم ولی سخت بود بعد دیگه صبرم تموم شد شعله ی شیطون صورتشو آورده بود جلوی صورتم همین که طاقتم تموم شد و چشام که وا شد یهو حمله کرد رو لبام بعد گفت دیدی من بردم کلی هم خندیدیم با خنده بهش گفتم برگشت جبران میکنم حالا صبر کن و ببین ،شعله رو تنم دواز کشیده بود و با خنده از هم لب میگرفتیم بانوکه انگوشتاش آروم به بدنم دست میگکید این کارش قلقلکم میداد ولا دوست داشتم حسیه آرامش داشتم تو بغلش بعد دسته چپش که آزاد بود و یواش از گلوم کشید تا پایین خودشم رو من خزید تا پایین نزدیکه کیرم و با دو تا دستاش کیرمو گرفت و شروع به ساک زدن کرد مردانه تو فیلم سوپرا هم ندیدم کسی مثه شعله ساک بزنه کیرمو خیلی قشنگ میخورد و با حوصله بود وقتی میکرد تو دهنش موقعه ی در آوردنه کیرم دهنشو سفت میکرد که کیرم سخت درد بیاد این کار واقعا لزت زیادی واسه کیر میاره به خانومایی که این داستانو میخونن پیشنهاد میکنم این کارو انجام بدن واقعا لذته زیادی داره موقه ساک زدن هم داشت به شهوت تو صورتم نگاه میکرد گفتم شعله داره آبم میاد دیدم پاشود و از تو کمد قفلیش یه اسپریی وگا آورد زدش به تخمامو بعد شروع کرد به مالوندن تخمام و از پایینه تخمام تا سره کیرمو هی میلیسیدو ساک میزد انقار ب بچه ابنبات میدی ها هی لیسش میزنه شعله همین مارو با کیرم میکرد بعدگفت حالا آقا مجیدم جلیغه پوشید بعد خندیدیمو به لباش حمله کردم با اشاره ی سر به کسش اشاره کرد منم اروم اروم شروع کردم پایین اومدن گردنشو لیس میزدم از این کار خوشش مییومد میگفت این کارو خوب انجام میدم،همین طور اودم پایین بینه راه سینه هاشم خوردم سره سینه هاش که بودم گفتم شعله من شیر میخوام کلی خندید و با تمامه احساسش منو بوسید منم واسش مایه گذاشتمو یواش یواش رسیدم به شرتش،شرتشو آروم کندم و با یه کسه تمیزو خوش بو و خوشکل رو به رو شدم کپ کردم اخه واقعا ناز بود اینگار کسشو واسه امشب آماده کرده بود اخه بعده شام رفت حمام، حالتشو طوری کرد که من راحت واسش کسشو بخورم منم به لطف فیلم سوپر هایی که دیده بودم این کار رو حرفه ای بودم با اینکه اولین بارم بود ولی حرفه ای بودنو تو خودم حس کردم،وقتی کسشو میلیسیدم صدای اه اه نازکش خیلی حشریم میکرد و سرمو به سمته کسش فشار میداد با این کارش انگیزمو بیشتر میکرد٫شعله دیگه واقعا حشری شده بود گفت مجید بسه دیگه الان وقته جر خوردنمه میخوام منو بد جور بکنی منم یه لبی گرفتمو گفتم چشممممم یه حالی بهت بدم اساسی٫ با اینکه هر دو حشری بودیم ولی خنده هامونم داشتیم٫ شعله رو تخت خوابید بعد منم رفتم جولوش شعله پاهاشو دوره کمرو حلقه کرد منم کیرمو گذاشتم دمه کسش و شرد کردم به مالوندنه کیرم رو کسه شعله جونم٫بعد با یه فشار کیرمو کردم تو کسش و شرو کردم به تلمبه زدن اوگار کیرم داشت میرفت تو تنور خیلی کسش داغ بود خوشبختانه نه من نه شعله زیاد صدامون بلند نبود که کسی متوجه بشه اصلا جیغ جیغو نیستش شعله جونم یه ۱۵ دقیقه تو این حالت کردمش وقتی کیرمو در آوردم شعله یکم تغییره حالت دادو بازم واسم ساک میزد این دفعه من رو تخت دراز کشیدمو از شعله خواستم بشینه رو کیرم این حالتم خیلی دوست دارم٫وقتی داز کشیدم شعله هم با یه حالته خاصی خودشو ملوس کرد و خیلی آروم نشست رو کیرم و کیرمو با دستاش یواش کرد تو کسش و آروم آروم تلمبه میزد منم تو این حالت بی کار نبودمو کونشو میالیدم و یواش یواش دستمو بردم و سینه هاشو گرفتم و با حاش بازی میکردم بعذ کشیدمش پایینو تو همون حالت ارش لب گرفتم داشتم از شدت حشری بودن میمردم یکم شعله ایستاد و ایندفه کونشو تو همون حالت میلرزود و اینور اونور میکرد که حالته تلمبه زدن تکراری نشه عاشقه این تنوع دادانایه شعله جون هستم واقلا این کارشو دوست دارم بعد تو همون حالت بهم گفت مجید خیلی دوست دارم دوست دارم منو از کونم بکنی منم گفتم چشم حتما پاشود و یه کرم آورد و حالته چهار دستو پا رو تخت قرار گرفت و گفت کرمو بمال رو سوراخه کونم منم همین کارو کردم و انگوشتمم کم کم میکردم توش تا جا باز کنه شعله هم با دستاش کونشو واسم باز کرد که کم کم سوراخش آماده ی کردن بود شهله هم قنبل کرد و منم یره کیرمو گذاشتم سر سوراخه شعله و خیلی آروم طوری که دردی حس نکنه کردم تو کونش بعد که خوب سوراخش باز شد تند تر تلمبه میزدم کیرم داشت آتیش میگرفت کونش خیلییی داغ بود وقتی کیرم میرفت تو کونش یه صدای با حالی ایجاد میشد از برخوردمون یه ۱۰ دقیقه که حسابی کونشو گاییدم دیدم داره آبم میاد منم بهش گفتم شعله گفت خالیش کن تو کونم منم از خدا خواسته تا قطره آخرشو ریختم تو کونش بعد کیرمو در آوردمو دوتایی ولو شدیم رو تخت اون با دستش با شیکمم و بازی میکرد منم با دسنم موهاشو نوازش میکردم من راجبه تمامه فکر هایی که تو این مدت با خودم میکردم بهش گفتم اونم همش میگفت نازیی عزیزم تو منو هنوز داری نمیخواد نگران باشی و کلی بهم دلگرمی داد گفت هر موقه خواستی سکس کنی پیشه کسی نمیری ها ماله خودمی فقط بهم بگو منم خیلی خوشحال شدم و واقا شعله رو از ته دلم بوسیدم و بعد گفتم عزیزم من برم پایین دست شویی خودمو تمیز کنم بعد هم بخوابم شعله هم گفت منم میرم حموم گفت ای کاش فرصت بود با هم میرفتیم حموم منم با خنده گفتم ایشالا دفعه بعد منو شعله رابطمونو هنوزم که ۲۱ سالمه حفظ کردیم و هر با که خونشون خالی بشه یا تو بوتیکش میرم پیشش و با هم عشو صفا میکنیم که اگه دوستان از این داستان و سبکه داشتان نوسیی من خوششون اومده باشه از سکسم با شعله تو خونه وقتی خالی بود و سکسهام تو بوتیکو سکسه روییاییم با شعله جونم تو ویلای رشت براتون میگم٫امید وارم خوشتون اومده باشه٫کمو کاستی ها رو ببخشید ٫همتون خیلیییی باحالید دوستای گلمنوشتهمجید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *