شب دوست داشتنی

0 views
0%

سلام.اسم من شیماس.خاطره ای که میخوام براتون بگم مال دو سال و نیم پیشه.من اونموقع 22 سالم بود.طبق معمول که هر 5شنبه میرفتم خونه ی ساناز دوستم اونروزم رفتم.همینجور داشتیم حرف میزدیم که گفتشیما هفته ی دیگه میخوام یه مهمونی بگیرم.هستی که؟منم سریع گفتمآره حتما.تا 5شنبه کلی به خودم رسیدم و حسابی خوشگل کردم.اینم بگم که من همیشه موهای کس و کونمو میزنم.اونروزم زدم.5 شنبه شد و من آماده برای رفتن به خونه ی ساناز.وقتی وارد خونه ی ساناز شدم دیدم اووه چه خبره.کلی پسر و دختر مست یا میرقصیدن یا تو هم میلولیدن.بوی الکل و سیگارم از همه جا میومد.راستش من از پارتی خوشم نمیاد برای همین زیاد با اون جمع حال نکردم ولی فقط برای اینکه به ساناز برنخوره اونجا موندم.رفتم یه گوشه نشستم و به بقیه نگاه میکردم.حالم از این جمع بهم میخورد که حس کردم یکی کنارم نشسته.نگاه کردم دیدم یه پسر جون که میخورد 24 سالش باشه با چشم و ابروی مشکی کنارم نشسته.موهای مشکیشم داده بود بالا.روی هم رفته پسر خوش قیافه ای بود.منم قیافم معمولیه ولی اگه به خودم برسم خوشگل میشم. نشست کنارم و درحالی که به بقیه نگاه میکرد گفتاز اینجور جمعا اصلا خوشم نمیاد.منم خوشحال شدم که یکی فکر و عقیدش مثل منه.گفتممنم همینطور فکر نمیکردم همچین مهمونی باشه.نگام کرد و خندید و گفتاسم من امیره.و شما؟منم گفتمشیما هستم.دستشو آورد جلو و گفتخوشبختم.وقتی باهم دست دادیم گفتراستش شیما خانوم من که اینجا دارم از بوی سیگار خفه میشم.میرم حیاط.شما هم تشریف میارین؟منم با نیش باز گفتمحتما.خلاصه رفتیم حیاط و اونجا باهم یخورده راجع به خصوصیات هم حرف زدیم و من فهمیدم امیر تک فرزنده و توی یه شرکت کامپیوتری کار میکنه.منم گفتم که یه برادر بزرگتر از خودم دارم و فعلا کار نمیکنم.بعد از یه مدت ساعت نزدیک 11 شب شده بود که بلند شدم تا برم.امیر هم گفت من میرسونمتون.منم که حوصله آژانس گرفتن نداشتم قبول کردم.تو ماشین هم کلی باهم حرف زدیم و کلی منو خندوند.خیلی ازش خوشم اومده بود.وقتی رسیدیم گفتاشکال نداره اگه شمارتو داشته باشم؟منم شمارمو دادم و اونم یه تک بوق زد و رفت.یه روز از اون ماجرا میگذشت که دیدم یه شماره ناشناس اس ام اس داده.منم حدس زدم که باید امیر باشه و حدسمم درست بود.یه مدت همینجور باهم اس ام اس میدادیم.تو اس ام اس هاشم خیلی بامزه بود که یه روز گفت میشه ببینمت؟منم از خداخواسته قبول کردم و واسه فردا 5 ظهر توی یه پارک قرار گذاشتیم.حس میکردم عاشقش شدم.خیلی پسر خوبی بود.منم رفتم حموم و کلی به خودم رسیدم و کلی ماده ی خوشبو کننده به خودم زدم و واسه فردا خودمو آماده کردم.فرداش از صبح داشتم به خودم میرسیدم.موهامو صاف کردمو یه ذره تافت مالیدم تا حالتشو حفظ کنه.خط چشو مشکی و ریمل و رژ لب قرمز هم زدم.لبامم خدایی خیلی خوب بود.حجم قشنگی داشت.یه برق لبم مالیدم تا قرمزیش بیشتر معلوم شه.یه ادکلن ملایم هم زدم.تابستون بود منم بخاطر گرمیه هوا یه تاپ طوسی صورتی پوشیده بودم.با یه شلوار طوسی و مانتوی مشکی با شال طوسی.کفش پاشنه بلندم پوشیدم و عینک ،تابیمو زدم.یه نگاه تو آیینه به خودم کردم.خدایی خیلی ناز شده بودم.کیفمو دستم گرفتم و از خونه زدم بیرون.امیر سر کوچه منتظرم بود.وقتی سوار ماشین شدم عینکشو به حالت نمایشی آورد پایین و سوتی زد و گفتخانوم شماره بدم پاره کنی؟منم خندیدمو گفتمآقا شماررو قبلا دادین.اونم خندید و راه افتاد.تا رسیدیم به پارک کلی سر به سرم گذاشت.خواستیم پیاده شیم که امیر گفتاوه اونجارو.نگاه کردم و دیدم یه ماشین گشت دم پارک وایسادن و دارن دختر و پسرارو سوار میکنن.من زیر لب گفتمیا ابوالفضل.امیر راه بیوفت اوضاع خیطه.اونم به قیافه ی من خندید و راه افتاد.گفتشیما پس بیا بریم خونه ما.هسشکی نیس.منم قبول کردم.به خونش رسیدیم و وقتی وارد شدم گفت راحت باش اینجا هیشکی نیس.خودشم رفت تو اتاق و لباسشو عوض کرد.وقتی برگشت یه تی شرت جذب سفید با شلوار مشکی پاش بود.یه آهنگ آرومم گذاشت و رفت آشپزخونه.منم مانتومو درآوردم و رو مبل نشستم.امیر با 2تا لیوان شربت اومد و نشست.یکیشو داد به من و یکیشو خودش برداشت و شروع کردم به حال و احوال پرسیدن.از گرمای اونجا و آهنگ آروم و بودن کنار امه ی زندگیم حشریم کرد.چشمام خمار شده بود.سرمو انداخته بودم پایین و به فرش نگاه میکردم.یهو امیر ساکت شد و اومد کنارم نشست و دستشو انداخت دور شونم و گفتهی شیما.چت شد؟حالت خوبه؟منم نمیدونم یهو اون وسط چی شد اشکم در اومد شروع کردم عر زدن.امیرم خندش گرفت و منو بغل کرد و آروم موهامو نوازش میکرد.یه ذره تو بغلش موندم تا آروم شد.بعدش لبمو گاز گرفتم و آروم گفتم ببخشید.از لرزش بدنش فهمیدم داره میخنده.سرمو آوردم بالا و به صورتش که تو 2 سانتیه صورتم بود نگاه کردم.با پایان وجود عاشق پسری بودم که با اون چشمای وحشیش داشت بهم نگاه میکرد.کم کم فوصله ی بین صورتمون کم شد و من چشمامو بسته و بعد از چند لحظه داغیه لباش رو رو لبام حس کردم.یه بوسه آروم گرفت و گفتششیما با پایان وجودم دوستت دارم.منم با یه لبخند گفتمامیر تنهام نذار.قول بده.اونم با بوسیدن لبام قول داد.قلب جفتمون داشت تند تند میتپید.امیر آروم گفتشیما تو راضی؟منم با پایان وجودم گفتمبه هرچی تو راضی باشی منم راضیم.اونم داره منو بوسید و لباش کم کم از لبام سر خورد و رفت رو گردنم.با بوسه های آروم رفت سمت لاله ی گوشم و شروع به مکیدن لاله ی گوشم کرد.آه و ناله ی من به هوا رفته بود.آروم آروم شروع به درآوردن تاپم کرد و منم تی شرتشو درآوردم.زیر لباسم یه شرت و سوتین قرمز پوشیده بودم که به پوست سفیدم فوق العاده میومد.یه کمی از روی سوتنی شروع به خوردن سینه هام کرد تا اینکه قفلشو از پشت باز کرد و سینه هام افتادن بیرون.سینه های پری داشتم.سرشو بین اونا فرو برد و وسطشون و میلیسید.یکی از اوا رو برد تو دهنش و با یه دستش داشت اون یکی سینمو میمالید و با اون یکی داشت موهامون نوازش میکرد.منم لبمو گاز میگرفتم تا زیاد آهو ناله نکنم.به نوبت سینه هامو میخورد و نوکشونو میک میزد و من با پایان وجور لذت میبردم.با زبونش دور سینم یه حلقه میکشید و حلقه رو کم کم کوچکتر میکرد تا میرسید با نوک سینم و اونارو میک میزد.با زبونش پایین تر میرفت تا به نافم رسید و شروع کرد به خوردن نافم.با دستاشم داشت دکمه و زیپ شلوارمو باز میکرد.آروم اونو از پام درآورد.یه دستی به شرت قرمز توریم کشید و با یه آه گفتچه کردی دختر.منو از رو مبل بلندم کرد و برد تو یه اتاق و گذاشت روی تخت دو نفره.پاهامو از هم باز کرد و شروع کردن به خوردن کسم از رو شرت.بعد از یه مدت لبه ی شرتو زد کنار رو با نوک زبونش به کسم ضربه میزد.شرتمو هم آروم درآورد و انداخت کنار.با یه لحن شهوتی گفتشیما دختری؟من یهو همه ی غمای عالم ریخت تو دلم و با ناراحتی گفتمنه چندسال پیش یه نامرد بهم تجاوز کرد.امیر هم جا خورد ولی به روی خودش نیوورد.لب های کسمو از هم باز کرد و با پایان وجود بو کشید.اوف شیما چیکار کردی.چقدر خوشبوئه.لب کسمو برد تو دهنش و شروع کرد به میک زدن و با یه انگشتشم میکرد تو کوسم و درمیاورد.با لباش چوچولمو محکم میکشید و ول میکرد.زبون داغشو چسبوند به کسم و با پایان وجود میلیسید.با یه انگشتش چوچولمو میچرخوند و با زبونش تو کسم تلمبه میزد.منو با رخوت و بیحالی از ج بلند کرد و گفت مدل سگی بشینم.مدل سگی نشستم و موهام ریختن دورم.کمرمو قوس بیشتری دادم و کونمو دادم عقب.سرشو گذاشت زیر کوسم و شروع کرد به خوردن چوچولم.یه انگشتشو کرد تو کسم و دور تا دورش چرخوند بعد بیرون آورد و گرفت جلو دهنم.منم اونو جای کیرش تصور کردم و با لذت شروع به خوردن کردم.انگشتشو از تو دهنمم درآورد و دوباره کرد تو کوسم و بالا پایین میبرد.اون یکی انگشتشم با ترشحات کسم خیس کرد . سوراخ کونمو ماساژ میداد.میخواستم از لذت بمیرم.داشتم ارضا میشدم که از کارش وایساد.یه کم که آروم شدم دوباره شروع کردم به خوردن کسم.انگشتم برد تو کوسم.وقتی انگشتش به نقطه ی جی اسپاتم خورد یه آه از لذت کشیدم..با انگشت اون قسمت رو میمالید.منم داشتم لذت میبردم.همونطور که انگشتش تو کسم بود بلند شد و پشت کونم وایساد.از زیر کسم شروع کرد به لیسیدن تا به سوراخ کونم رسید.محکم سوراخمو میلیسید و مک میزد.لپ های کونمو میلسید و گاز میگرفت.با زبون آروم آروم بالا اومد تا رسید به گوشم.زمزمه وار گفتخوشت میاد عزیزم؟انقدر حالم خراب بود نا نداشتم جواب بدم.اونم دوباره شروع کردن به خوردن من.نشست زیر کس من و با دستاش لب های کسمو از هم باز کرد و با دقت داخلشو دید.زبونشو برد تو کوسم و شروع کرد به تلمبه زدن.زبونش و آورد بیرون شروع به مکیدن چوچولم کرد.با انگشتشم مرتب به نقطه ی جی اسپاتم ضربه میزد.منم داشتم به خودم میپیچیدم و سرمو گذاشته بودم رو تخت و داشتم سینه هامو میمالیدم.انقدر خورد تا به اوج رسیدم و بدنم به لرزه افتاد و ارضا شد.ولی اون هنوز داشت میخورد.مقداری آب پرتقال برداشت و منو خابوند و ریخت رو کس و کونم.من از سردی مشروب و از گرمای زبون امیر که بازم داشت میلیسید دوباره داشتم تحریک میشدم.ولی دیگه نوبت من بود.آوردمش بالا و شروع به خوردن لبش کردم.حالا نوبت من بود دیوونش کنم.هنوز شرتو شلوار پاش بود.اونارم درآوردم و به کیر شق شدش نگاه میکردم.کلفت نبود.ولی دراز بود.قطرشم خوب بود.اونو رو تخت خابوندم و دوباره شروع به خوردن لبش کردم.با زبونم پایین تر رفتم و شروع به خوردن سینه هاش کردم.سینه هاش مو نداشت.منم که عاشق سینه ی بدون موبا زبونم پایین تر اومدم تا رسیدم به کیر خوش فرمش.نوک زبونمو بهش زدم و از اونجا گذشتم و شروع به لیسیدن روناش کردم.هرازگاهی یه نوک زبونم به کیرش میزدم.داشت میمرد.رفتم بالاتر و شروع به لیسیدن نافش کردم و با دستم شروع به نوازش خیلی آروم روی کیرش شدم.داشتم از حشر میمرد.با صدای آروم و حشری گفتشیما.منم گفتم جانم؟ولی دوباره شروع به خوردن نافش کردم و کم کم پایین تر رفتم تا رسیدم به کیر بدون موش.کیرشو تو دستم گرفتم و یه لیس از بالا تا پایینش زدم.همینطور مثل بستنی از بالا تا پایین میلیسیدم بعد از مدلی لیسیدن کل کیرش و کردم تو دهنم.یه ذره اذیت شدم چون تو دهنم خوب جا نمیشد.وقتی رفت تودهنم سرشو میک زدم و تند تند ساک میزدم واسش.اونم موهام گرفه بود و سرمو به کیرش فشار میداد.با زبونم دور کیرش حلقه میکشیدم بعد یه مک محکم به کیرش میزدم.سرمو از رو کیرش بلند کرد و از تو کشوی بغل تخت یه اسپری درآورد که فکر کنم اسپری تاخیری بود و زد به کیرش و گفتاینجوری بهتره.منم یه لبخند زدم و گفتمدمر بخواب عزیزم.بعدم یه چشمک بهش زدم.اونم دمر خوابید و من شروع به خوردن تخماش کردم.من عاشق تخم امیر بودم.واقعا لذت بخش بود.تخماشو میخوردم و کیرشو میمالیدم.با زبونم رو تخماش کشیدم و بالاتر رفتم تا رسیدم با سوراخ کونش که اونجا هم مو نداشت.شروع به لیسیدن سوراخ کونش کردم.یه دستمم به کیرش بود و دوتا انگشتمم تو کسمو واسه خودم تلمبه میزدم.انگشتمو از کسم درآوردم و داشتم میاوردم سمتم که انگشتم و گرفت و شروع کرد به مکیدن.انگشتمو از دهنش درآوردم و سوراخ کونشو میمالیدم.خیلی داشت حال میکرد.فک نکنم تاحالی کسی اینکارو کرده بود.ولی آقایون از خورده شدن کونشون خیلی لذت میبرن.شایدم امیر اینجوری بود.امیر برگشت نگاهم کرد و گفت شیما یه کار بگم میکنی؟منم گفتم آره عزیزم.از کشو یه بسته درآورد و از داخلش یه جسم کوچیک اندازه دو تا سکه 2 ریالی که بهم چسبیده بودن درآورد و گفتاین یه وسیله ایه که واسه خود ارضاییه.باعت میشه آب خانوما بیاد.دوستم از آلمان واسم آورده.میخوام برام خودارضایی کنی.منم بوسیدمشو گفتم حتما عزیزم.اون جسم کوچیکو گرفتم و کردم تو انگشتم و به حالت شاشیدن رو زمین نشستم و وسیله رو با آب کسم خیس کردم و کردم تو کسم.تا کردم تو کسم یه آه از لذت کشیدم.خیلی خوب بوود.تند تند شروع کردم اون جسمو تو کسم بالا پایین بردم.خیلی لذت داشت.داشتم میمردم از لذت.صدای جیغام بلند شده بود و من تو همون حالت دستشویی وار نشسته و داشتم تلمبه میزدم.تا با یه جیغ به اوج رسیدم و ارضا شدم.مقدار کمی آب از کسیم خارج شد و ریخت رو پارکت زمین.منم همونجا ولو شده بودم.به امیر نگاه کردم که داشت کیرشو میمالید.اومد منو از رو زمنی بلند کرد و گذاشت رو تخت و دوباره شروع کردن به خوردن چوچولم.اون وسیله رو هم از انگشتم درآورد و کرد تو دستش خودشو داخل کسم کرد و آروم میبرد تو و بیرون میاورد.دوباره تحریک شده بودم.سرشو بلند کردم و گفتم رو سرم بشینه اونم کونشو بالاتر از صورتم نگه داشت و شروع به خوردن سوراخش کردم.خودش بلند شد و پاهامو داد بالا و گذاشت رو شونه هاشو کیرشو میبرد تو کسمو در میاورد.خیلی داشتم لذت میبردم تا دیگه خودشت نتونست تحمل کنه و افتاد روم و با پایان وجود شروع کرد به تلمبه زدن.منم با انگشتم شروع به مالوندن چوچولم کردم که دستمو با خشونت پس زد و خودش چوچولمو میمالید.منم داشتم سینه هامو میمالیدم.کیرشو از کسم کشید بیرون سریع برگردونم و به حالت سگی منو نشوند.بعدش یه سیلی به کونم زد که لذت بردم و محکم کیرشو فرو کرد تو کسم و شونه هامم گرفت و به کیرش فشار میداد.منم داشتم آه و اوه میکردم.همونطور که تلمبه میزدم یه پماد از کنار تخت برداشت و انگشتو چرب کرد و بعد مالید و انگشت کرد رو سوراخ کونم و آروم انگشتشو فشار میداد.پماده خیلی لیز بود و یه انگشتش به راحتی رفت تو کونم.هم تلمبه میزد هم انگشتش تو کونم عقب و جلو میبرد.منم تو آسمونا بودم.کم کم یه انگشتو کرد دو انگشتشو سوراخمو بازتر کرد.همینجور تعداد انگشتاشو زیاد میکرد تا رسید به سه انگشت و کیرشو از تو کسم درآورد و محکم کرد تو کونم.منم از درد و لذت جیغ کشیدم.اونم با پایان وجود قربون صدقم میرفت.کیرشو از تو کونم در میاورد و میکرد تو کوسم و از کسم در میاورد میکرد تو کونم.منم که دیگه کنترل نداشتم و مدام جیغ میزدم.کیرشو کرد تو کونم و انگشتاشو با همون وسیله کرد تو کسم و تند تند شروع کرد به قبل و جلو بردن که من با یه جیغ ارضا شدم.اونم همون لحظه کیرشو از کونم کشید بیرون و کرد تو دهنم و آبشو خالی کرد.منم با پایان وجود پایان آبشو خوردم. جفتمون بیحال و عرق کرده تو بغل هم افتادیم.همونجور که نفس نفس میزد گفتشیما دوستت دارم.بی تو یه لحظه هم نمیتونم.منم با حس عشق به امیر و بوسه هاش چشامو بستم.چند ماه بعد از اون ماجرا امیر اومد خواستگاریم و مابا عشق و علاقه باهم ازدواج کردیم. الانم چندماهی میشه حاملم.امیدورم خوشتون اومده باشه…نوشته شیما

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *