شب رويايى با سامان

0 views
0%

سلام به همه ي دوستان من هفته ي پيش با شهواني اشنا اشنا شدم و داستان هاتون رو خوندم.به نظرم ابينجا فضاي گرم و دوستانه اي براي تعريف كردن خاطراته.من بيتا 20 ساله هستم اين خاطره مربوط به ٢ سال پيش و اولين سكس منه. اميدوارم خوشتون بياد.من يه پسر خاله دارم اسمش سامان و ٢٥ سال است.٢ سال پيش يكي از فاميل هاي ما فوت كرد و من چون مدرسه ميرفتم نتونستم با پدر و مادرم برم و خالم گفت بيتا خونه ي ما ميمونه شما برين. اين رو هم بگم خونه ي فاميل ما شيرازه. خلاصه من رفتم خونه ي خالم.بعد از شام پسر خالم كه رو به روي من نشسته بود به من اس ام اس داد گفتبيتا امشب چه خوشگل شدي ادم دوست داره بوست كنه.البته من هيچ تغييري نكرده بودم و البته اين رو هم بگم پسر خالم منو زياد بوس مي كرد و اين چيزه غير طبيعي نبود. واسه همينم من فقط بهش يه لبخند زدم و جواب ندادم. بعد از حدود نيم ساعت من رفتم تو اتاق دختر خالم كه بخوابيم.سامان داشت ماهواره مي ديد و مي خواست جلو تلويزيون بخابه. بعد ازچند دقيقه چشمام گررم شد و داشت خوابم مي برد كه ديدم گوشيم داره ميلرزه. اخه رو ويبره بوود. ديدم سامان زنگ زد و قطع كرد و اس ام اس داد كه بدو بيا بيرون كاره واجب دارم. منم فكر كردم اتفاقي افتاده خواستم ندا (دختر خالم) رو صدا كنم كه ديدم خوابه و خودم رفتم ديدم سامان نشسته رو مبل گفتم چي شده؟ گفت بيتا من خيلي دوستت دارم. گفتمخيلي ديوونه اي همچين گفتي بيا فكر كردم اتفاقي افتاده. گفتبيتا من عاشقتم بزار ببوسمت. راستش سامان يه جور ديگه بود چشماش خمار بود و لحن حرف زدنش تغير كرده بوود.البته من گفتم شليد به دليل اينهكه داره اروم حرف مي زنه كه بقيه بيدار نشن. خلاصه وقتي ديدم كاري نداره خواستم بلند شم برم بخوابم كه دستامو گرفت و گفت نرو. گفتم ولم كن الان خاله مياد فكر بد مي كنه. گفت نه مادرم اينا خوابشون سنگينه. داشتم سعي ميكردم دستمو از دستش در بيارم ولي زورم نميرسيد اخه من لاغرم و اون هيكل ورزشكاري داره و زورش زياده. اونيهكي دستمو هم گرفت و منو به زور نشوند رو مبل و نگهم داشت و تلويزيون و روشن كرد.تصوير كه اومد پلي رو زد و ديدم يه مرده پاي خانم رو باز كرده و داره كوسشو ليس ميزنه. اينو كه ديدم حس كردم كوسم داره داغ مي شه ولي خجالت كشيدم و به سامان نگاه كردم و گفتم بزار من برم خودت تنهايي ببين من از ابن چيزا خوشم نمياد. گفت نه بايد ببيني و سره منو به زور سمت تلويزيون چرخوند. راستش خيلي هم بدم نميومد. بيشتر خجالت مي كشيدم. تو فيلم مرده همينجوري كه كس خانم رو ليس مي زد انگشتشو كرده بود تو كونش م تكون مي داد.سامان دستشو گزاشت روي رون پام و اروم داشت ميماليد. گفتم نكن من اهل اين چيزا نيستم. گفت من كه كاري نمي كنم فقط دستم رو پاته. بعد از چند دقيقه كه ماليد كم كم دستشو ميورد بالاتر و ميماليد تا كم كم رسيد به كس ام تا دستشو برد طرف كسم يهو پريدم و دستشو گرفتم گفتم نكن. با يه دستش دستم و نگه داشت و لبشو گزاشت رو لبم و شرو كرد خورن با اونكي دستشم از رو شلوار كوسم و مي ماليد. كم كم داشت از اينكه كوسم رو ميماليد لذت مي بردم.يكم كه از رو شلوار كوسم رو ماليد دستشو كرد تو شرتم و دستشو گزاشت رو كسم و و ميماليد خيلي لذت داشت. ديگه حال ام دست خودم نبود دستمو گذاشتم رو دستشو فشار مي دادم به كوسم و مي گفتم بمال. گفت مي خواي بيشتر حال كني. گفتم اره. بلند شد شلوار و شورتمو كشيد پايين و منو خوابوند رو مبل و پام و باز كرد و دهنشو گذاشت دمه كوسم و ليس ميزد.منم به نفس نفس افتاده بودم و كس و كونم و تكون ميدادم يهو يه حالي شدم و ابم اومد. خيلي سبك شده بودم و دوست داشتم همونجا بخوابم اما سامان گفت خوب ديگه نوبت منه كه ابمو بياري. گفتماما من كه بلد نيستم. گفتبهت ياد ميدم. بلند شد وايستاد و به من گفت بشينم رو مبل كيرشو از شلوارش در اورد گفت بخور. گفتم نه بدم مياد. گفت بايد بخوري و بزوركرد تو دهنم اولش بدم اومد ولي ديدم خيلي هم بد نيست و ميشه تحمل كرد يكي كه خوردم كيرشو از دهنم در اورد و گفت چرا هي دندونتو ميزني. نميخواد بخوري بمال. بعددست منو گرفت گذاشت رو كيرشو يادم داد چه جوري بمالم. چند دقيقه كه ماليدم گفت خوب پاشو بشين دستتو بذار زمين گفتم مي خواي چيكار كني گفت ميخوام كونتو بخورم.دستشو گذاشته بود رو كسم و دهنش دمه كونم بود بعد يه دفه درد خيلي وحشتناكي تو كونم و دلم گرفت و جيغ زدم. برگشتم ديدم كيرش كرده تو كونم. گفت خاك تو سرت چرا جيغ زدي زور شلوارتو بكش بالا الان مادرم مياد. سريع پاشدم و كشيدم بالا و كونم هنوز درد ميكرد. خاله و شوهر خالم اومدن وحشتزده گفتن كي جيغ زد ؟چي شده ؟ سامان گفت هيچي بيتا فكر كرد سوسك ديده خلاصه جمعش كرد و من رفتم تو اتاق دختر خالم خواستم بخوابم كه ديدم است ام اس داد كه نخواب. منم گفتم خوابم مياد ميخوام بخوابم. گفت اگر بخوابي ميام تو اتاق ميكنمت. منم ديدم سامان كله خره و مياد بيدار موندم. حدودن نيم ساعت بعد اس ام اس داد كه بيا. رفتم و گفت بيا كيرمو بخور خيس شه مي خوام بكنمت. گفتم نه نميذارم بكني درد داره. گفت يه كاري ميكنم درد نداشته باشه كيرشو خوردم و بعد گفت بذار كست و بمالم منم قبول كردم داشت كسم و ميماليد كه يهو انگشتشو كدر تو كونم كه باز نزديك بود جيغ بزنم ولي نزدم. با انگشتش كونمو باز كرد و بعد چند دقيقه منو خوابوند دستشو گذاشت رو دهنم و كرد تو كونم خيلي درد داشت كيرشو تو كونم نگه داشته بود گفت يه كم تحمل كني دردش خوب ميشه. بعد اروم شروع كرد به تلمبه زدن و هي سرعتشو زياد ميكرد و با دستش دهنمو نگه داشته بود خيلي زود ابش اومد و ريخت رو شكم من بعد كنارم دراز كشيد يه كم كه حالش جا اومد با دستمال ابشو از رو من پاك كرد و بعدم ازم لب گرفت و گفتبا اينكه بلد نبودي ولي خوب حال دادي. بعدم همديگرو بوسيديمو رفتيم خوابيديم.بعد از اون شب هم چند بار سكس داشتيم ولي خاطره ي اون شب هيچ وقت از يادم نميره. اميدوارم از داستانم لذت برده باشيد.منتظر نظراتتون هستم.نوشته‌ بیتا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *