شب زمستونی

0 views
0%

این خاطره مال 10 سال پیشه . اون موقع ها من یه دختر19 ساله بودم و به دلیل موقعیت کاری خانوادم به یکی از شهرهای جنوبی ایران منتقل شده بودیم و من چند ماهی بود که با برادر یکی از دوستام دوست شده بودم . علی قیافه جنوبی جذاب و با نمکی داشت و اون موقع ها یه پسر 22 ساله بود . شغلش آزاد بود و تو یکی از خیابون های خلوت شهر مغازه داشت . تو اون چند ماه خیلی با هم بیرون می رفتیم اما هیچ وقت سکس نداشتیم تا اینکه یه روز گفت امشب می یام دنبالت اما به جای اینکه شامو بیرون بخوریم می یایم مغازه که هم تو محل کارمو ببینی هم اینکه جامون گرم تر باشه . آخه تو فصل زمستون بودیم و درسته که تو جنوب زمستون ها برف نمی یاد اما هوا سرمای خشکی داره . اون موقع ها من یه دختر 19 ساله جذاب بودم نمی گم خیلی خوشگلم اما 49 کیلو وزنم بود و 165 قدم و پوست خیلی سفیدی هم دارم . خلاصه دوش گرفتم لباس پوشیدم و ادکلن مورد علاقه علی رو زدم و رفتم سر قرار . علی به خاطر خانواده من هیچ وقت دم درب منزل نمی یامد دنبال من . رفتیم پیتزا گرفتیم تا وقت کشی هم بشه و همکارهای علی مغازه هاشونو ببندن . ساعت تقریبا 930 بود و همه مغازه های اطراف تعطیل کرده بودن . علی در مغازه رو باز کرد و گفت تو سریع برو و تو قسمت پشت پاراوان وایسا تا من بیام . مغازش بزرگ بود و 2 قسمت داشت قسمت پشت پاراوان حالت انبار بود و یک اتاق کوچیک هم طبقه بالا بود که علی ظهر ها که خونه نمی رفت 1 ساعتی اونجا استراحت می کرد. علی در مغازه رو قفل و چراغ رو خاموش کرد با هم رفتیم طبقه بالا یک رختخواب با یه بخاری برقی اونجا بود . نور نارنجی بخاری رو صورت قشنگ علی حس شهوت خوبی به من می داد . غذا رو خوردیم و دراز کشیدیم کنار هم دستمون تو موهای هم بود و آروم از هم لب می گرفتیم این اولین رابطه من با پسری بود که با پایان وجود عاشقش بودم . علی آروم سینه ها مو می مالید و انگشت کرد و من تو اون تاریک روشن اتاق با همه وجود می خواستمش .خیلی با مهربونی بلوز و شلوار منو درآورد و شروع کرد به خوردن گردن و سینه هام . من از رو شلوار کیرشو فشار می دادم . یواش یواش رفت پایین سراغ کسم هم خوشم می یومد هم یه کم خجالت می کشیدم با دستش آروم آروم کسمو می مالید و انگشت کرد بلند شد لباساشو کامل درآورد و من واسه اولین بار بود که کیرشو می دیدم خیلی بلند و کلفت بود و سبزه مثل رنگ پوستش . پاهای منو باز کرد و شروع کرد به خوردن کسم خیلی حشری شده بودم بعد از چند دقیقه برعکس خوابید رو من و کیر اون درست جلوی دهنم بود منم شروع کردم واسش ساک زدن و سر اونم همچنان وسط پای من کسمو می لیسید خیلی صدای آه و اوه هر دومون در اومده بود . بعد از چند دقیقه علی پا شد خوابید روم و کیرشو گذاشت دم سوراخ کسم و یه فشار آروم داد خیلی درد داشت خودمو سفت کردم آروم آروم لب و گوشمو می خورد و می گفت عزیزم الان تموم می شه . دوباره فشار داد و این بار حس کردم دارم جر می خورم کسم خیلی می سوخت اما بالاخره اون کیر کلفت رفت تو و علی همراه با ناله های من شروع کرد به تلمبه زدن بالاخره کشید بیرون و آبشو با آه و ناله خالی کرد رو شکم من و من خانم شده بودم با کسی که از جونم بیشتر می خواستمش اون نیم طبقه کوچیک تاریک و روشن مغازه تو اون شب سرد زمستون شد حجله من و عشقم من و علی 6 ماه بعد از اون شب تو اوایل تابستون با هم ازدواج کردیم و اون هنوز هم عشق موندگار زندگی منه ………….نوشته ؟

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *