شب سکس با خانم دوستم

0 views
0%

این اولین داستانی هست که من می خوام بنویسم داستانی که شاید اگر برای خودم اتفاق نمی افتاد هیچ وقت باور نمی کردم. بهروز هستم 25 ساله از شمال. یه دوس داشتم به نام حمید که از بچه محل های قدیمی ما بود . حمید وقتی بچه بود پدر و مادرشو از دست داده بود و مجبور شده بود درس و بی خیال بشه وبره دنبال کار . همه خواهر برادر های حمید ازدواج کردن و رفتن پی زندگیشون . البته حمید حدود 7 سال از من بزرگ تر بود. بریم سر اصل مطلب اتفاقی که در سال 89 افتاد . حمید بعد فشار های زیاد خواهرش مجبور شد خانم بگیره . حمید قبل ازدواج تریاک مصرف میکرد و این موضوع رو فقط من می دونستم. گذشت و گذشت تا حمید با یه خانومی ازدواج کرد به نام مژگان . یه دختر سبزه قد بلند با هیکل واقعاً سکسی که وقتی من دیدم به خودم گفتم دم حمید گرم چه تیکه ای رو تور کرده . اوایل زندگی خوبی داشتم حمید شیطنت داشت و همیشه دنبا دخترا و زنای جنده لاشی می گشت و از اونجایی که من تو دست و بالم زیاد بودن از این جور زنا خیلی اصرار می کرد . یه بار بهش گفتم خره تو خانم گرفتی دیگه چه مرگته.اتما حمید فقط سکوت می کرد . یه شب که خونشون بودم فهمیدم تازگیا حمید تریاک و گذاشته کنار و شیشه مصرف می کنه . حمید وقتی شیشه می کشید فاز سکس می گرفت و مدام فیلم سوپر نگاه می کرد. خیلی دلم واسه زنش می سوخت توی همین روزا بود که من دانشگاه بودم دیدم اس ام اس آمد واسم باز کردم دیدم نوشته بود بهروز دوست داری کس بکنی؟ منم گفتم چرا که نه برادر گفت دوس داری مژگانو بکنی . پایان تنم یخ زد .پیش خودم گفتم نکنه گوشیش دسته کسیه داره سر به سرم می ذاره. گفتم بهتر بزنگم ببینم کیه وقتی زنگ زدم دیدم رد تماس زد. اس ام اس داد زنگ نزن فقط جواب بده منم که ترسیدم نکنه کسه دیگه باشه گفتم این چه حرفیه.و جواب داد گفت عصر بیا پیشم کارت دارم . تا عصر نفهمیدم چه طور گذشت همش تو فکر بودم تا اینکه رفتم پیش حمید زنش نبود و مشغول کشیدن شیشه بود . بهم گفت بهروز تو صمیمی ترین دوستمی نمی تونم به غیر تو به کسی اعتماد کنم من دوست دارم سکس خانمم و با تو ببینم من گفتم جون بهروز دیگه این حرفو نزن .اما دروغ چرا شاید اگه مژگان خانم دوستم نبود حاضر بودم هر کاری کنم تا بکنمش.این داستان چند وقت ادامه داشت تا یه شب که مژگان منو شام دعوت کرد . وقتی رسیدم دیدم مژگان با یه تاپ و شلوار اومد سلام واحوال پرسی نا خواسته کیرم بلند شد که نظر مژگانم به خودش جلب کرد . رفتم داخل با حمید مشغول حرف زدن شدیم . حمید گفت امشب یه قرص گرفتم میدم بخوره باید بکنیش خواستم حمیدو بترسونم گفتم احمق اگه بفهمه می دونی چه بلایی سر منو تو میاد. آبرو جفتمون میره گفت نمیزارم بفهمه. در همین حین مژگان حمید و صدا زد که بره چند تا نون واسه شام بگیره.وقتی حمید رفت مژگان آمد کنارم نشست با شیطنت خاصی گفت حمید اصرار داشت این لباس و بپوشم نمی خواستم اذیت شین که متوجه شدم خانوم فشار کیرمو متوجه شده. گفت کاش حمید مثل شما داغ بود داشت که من بلند شدم و رفتم توی حیاط مشغول بازی با کبوترا.حمید آمد و با هم شام خوردیم و من رفتم خونه تا صبح داشتم به این موضوع فک می کردم . آخر به این نتیجه رسیدم که خانم و شوهر هر دو راضی هستن چرا من مخالفت کنم تصمیم گرفتم باهاشون راه بیام. فردای اون روز وقتی حمید سر کار بود به بهانه گرفتن قلیونم رفتم خونشون وقتی آیفون و زدم مژگان گفت آقا بهروز قلیون روی سکو هستش بیا بردار من حموم بودم لختم وقتی رفتم داخل دیدم مژگان با یه حوله که فقط نصف تنشو پوشونده بود آمد گفت شرمنده میای داخل این رسیور و درست کنی از صبخ قطع شده. منم که دیگه حدس همه چیو میزدم رفتم داخل داشتم رسورو درست می کردم که دیدم مژگان لخت کنارم واستاده . گفت همیشه دوس داشتم باهات تنها باشم که تا خواستم حرفی بزنم لباشو چسبون به لبام منم دیگه چشمامو به همه چی بستم و تا تونستم لباشو خوردم . کیرم داشت میشکست که مژگان گفت بذار ببینم واسه تو چه قدریه شلوارمو کشید پایین تا 1 دقیقه بی حرکت فقط داشت کیرمو نگاه می کرد. گفت عجب کیر کلفتی داری بهروز واسه حمید نصفه اینم نمیشه . کیرمو گذاشت توی دهنش و مثل کیر ندیده ها داشت می خورد .انگار 2 سال سکس نداشته. توی یه چشم به هم زدن لباس منو در آورد رفتیم روی تخت ولو شدیم می گفت امروز باید حسابی ارضام کنی. منم گفتم خیالت تخت و افتادم روش واقعاًبدن خیلی نازی داشت حتی یه خال روی بدن اون نبود. بعد اینکه حسابی واسم ساک زد گفت بهروز دیگه طاقت ندارم بذار توش منم کمی معطل کردم تا التماس کنه از این کار لذت می برم دیگه داشت به جنون میرسید سر کیرمو آروم گذاشتم توی کسش تا ته رفت داخل واقعاًتنگ بود چند تا تلمبه زدم دیدم داره می لرزه فهمیدم خانوم خیلی تشنه بوده ارضا شده تا خواستم درش بیارم گفت ادامه بده منم ادامه دادم تا که دیدم داره آبم میاد گفتم داره میام گفت بریز روی شکمم. گفت بازم می خوام اما حیف دیر وقته الان حمید میاد پاس میشه نمیدوننست که حمید خان وقتی شیشه می کشه فاز سکس میگیره و دوس داره زنشو موقع سکس ببینه خلاصه اون روز گذشت و ما همچنان سکس داریم اما هیچ وقت نذاشتم حمید بفهمه . اما حمید دست بردار نیس که باید زنمو بکنی من ببینم…نوشته بهروز

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *