سلاماز بعدازظهر معلوم بود آسمون دل پری داره ، از سرکار برگشته بودمو داشتم آماده می شدم برم سالن ، دو روز در هفته میرفتم فوتبال . کوله رو برداشتم تو ماشین که نشستم آخرین لحظه یادم افتاد گوشیمو نیاوردم ، با خودم گفتم ولش کن گوشی میخوام چیکار تو فوتبال ، اما دلم راضی نشد برگشتم خونه و گوشیمو برداشتم .داشتم لباس عوض میکردم که بهم زنگ زد ، صدای همهمه ی سالن اجازه نمیداد صداشو بشنم اومدم بیرونجانم ؟سلام خوبی ؟مرسی عزیزم تو چطوری ؟ چه خبر؟هیچی ، زنگ زدم یه چیزی بهت بگم مجان ، بگوامشب مامانو پدر دارن میرن قم جمکران تا دو سه شبم بر نمیگردن.خب؟دوست داری بیای اینجا؟؟جا خوردم ، آخه با مریم از این حرفا نداشتم ، اوجش این بود که وقتایی که میرفتیم کن تو راه برگشت میبوسیدمشآخه بیشتر وقتا هوا که تاریک بود میرفتیم کن و بوسیدنش تو هوای تاریک زیاد سخت نبود ، مخصوصا اینکه شیشه های ماشین یه مقدار دودی بود داخل ماشین اصلا پیدا نبودبهش گفتم مطمئنی مادر اینا تا اون موقع بر نمیگردن؟؟نه دیگه یعنی تو از من بیشتر محافظه کاری؟؟باشه ، اما مریم من الان فوتبالم ، باید برم خونه دوش بگیرم بعد میام ، یکم دیر میشه اشکالی نداره؟نه نمیخواد بری خونه ، بیا همینجا دوش بگیردیگه انگار تو یه دنیای دیگه بودم همش به این موضوع فکر می کردم که چرا الان ؟؟ بعد از 6 ماه دوستی ، کاملا غیر منتظره زنگ بزنه بگه بیا خونه ما ، تو ذهنم مرور میکردم این همون دختریه که به من اجازه نداد به سینه هاش دست بزنم وقتی اولین بار بوسیدمشاز اونجایی که فکرم کاملا پیش مریم بود نتونستم بازی کنم ، لباسامو پوشیدمو حرکت کردم به سمت خونشون. نزدیکای خونه که رسیدم زنگ زدم بهش گفتم من دیگه تقریبا رسیدم .مریمی که براش خریده بودمو برداشتمو رفتم بالا ، طبقه ی اول نبود ، دوم نبود ، نزدیکای سوم که بودم دیدم یه نوری تو راه پله روشنه ، فهمیدم مریمه که درو باز کرده و منتظره منهوای خدا چی میدیدممریم من جلوی در ایستاده بود ، پشتش نور آپارتمان اجازه نمیداد صورتشو ببینم یه سایه میدیدم که یه بلوز مشکی یقه باز پوشیده و یه دامن کوتاه ، موهاشم باز کرده بود و پخش کرده بود روی شونه هاش ..از پله ها رفتم بالا صورتشو دیدم ، از همیشه خوشگل تر شده بود آرایش ملایم و خط چشم پر رنگ ، میدونست من از خط چشم خوشم میاد.سلام عزیزمتو چشماش نگاه کردم ، تو دهنم نچرخید جواب سلامشو بدم ، گلشو بردم جلوشو صورتشو بوسیدمگفت برو داخل منم میام الان ، دیدم داره کفشای منو میاره تو ، خیلی با هوش بود . وقتی در رو بست مستقیم رفت داخل آشپزخونه ، بهش گفتم نمیخواد چیزی بیاری بیا بشین پیشم . گفت چیز خاصی نیست ، یه لیوان شربت میدونم فوتبال بودی تشنتهغرق حال و هوای خونه شده بودم ، ناخودآگاه پا شدم رفتم سمت آشپزخونه ، حواسش به کارش بود ، از پشت بغلش کردمو لبامو گذاشتم روی گردنش ، قدش بلند بود این کار برام خیلی سخت نبود ، دستمو دور شکمش حلقه کردمو گفتم مریمم ؟جانم؟خیلی دوست دارمبرگشت ، تو چشمام نگاه کرد ، منم دوست دارم عزیز دلملبامو گذاشتم رو لباشو بوسیدمش اونم داشت لبامو میخورد چشماش کم کم داشت مست می شد و من نمیخواستم به این زودی شروع کنیمطوری که متوجه این قصد من نشه لبامو آوردم عقب گفتم امروز هوا دلگیر بود و دلم تورو میخواست اما فکر نمیکردم خدا انقدر دوسم داشته باشهگفت دل منم تورو میخواست ، همیشه منتظر همچین شبی بودم . نگاه به ساعت کردیم و بعد به هم نگاه کردیم ، از اینکه با هم به ساعت نگاه کردیم خنده مون گرفت . گفتم بزار کمکت کنم ، شربتو که با هم خوردیم گفت ، مهرزاد میخوای دوش بگیری ؟گفتم نه با این خبری که تو به من دادی مگه دیگه تونستم بازی کنم ، همش تو فکر تو بودم و هیجان اومدن به اینجا رو داشتم . گفت بیا بریم اتاقمو بهت نشون بدمدستمو گرفتو کشید به سمت اتاقش ، دقیقا همون چیزی بود که تصور می کردم ، کاغذ دیواری های بنفش و مشکی و به طرز عجیبی مرتب ، بهش گفتم با این گوشی شبا با من حرف میزنی؟ و اینجا میخوابی؟گفت آره پنجره ی اتاقش نیمه باز بود . پنجره رو بستم و پرده اتاقو کشیدم نشستم رو تخت اومد نشست کنارم دستمو دور گردنش حلقه کردم ، یقه ی بلوزش اونقدر باز بود که بالای سینه هاش معلوم بود ، پوست تنش مثل حریر بود ، دیدم سرشو گذاشت رو شونم ، آروم دستمو گذاشتم رو سینشو یه فشار کوچولو دادم تو چشماش نگاه کردم ، تو چشمام نگاه کرد ، لبامو گذاشتم رو لباش . چشمامو بستمو شروع کردم به خوردن لباش ، زبونمو میبردم تو دهنشو اونم همین کارو میکرد ، حسابی لباشو خوردم ، آروم آروم رفتم به سمت گوشش ، گوششو که خوردم یه آه کوچیک کشید ، قبلا بهم گفته بود که گوشش خیلی حساسه ، لاله ی گوششو میک میزدم و مثل ماهی تکون می خورد ، کم کم صدای ناله هاش بلند شد و منم حسابی شهوتی شده بودم ، آروم از روی گوشش اومدم روی گردنش ، گردنشو که می خوردم سرشو آورد به سمت بالا و من زبونمو میکشیدم روی گردنش ، تو اون حال با لحنی که بیشتر شبیه به ناله بود گفت گردنمو میک نزنی ، کبود میشه . زبونمو روی گردنش می کشیدم و میبردم روی لباش و تقریبا پایان صورتشو لیس زدم دوباره رفتم سمت گوشش دیدم دستشو برد سمت کیرم و از روی شلوار کیرمو میمالید ، حسابی حشری شده بودم بلوزشو در آوردم با هر دو دستم سینه هاشو میمالیدم اونم که حسابی حشری شده بود دیگه کاملا خوابید رو تخت .سوتینشو دادم بالا سینه هاش افتاد بیرون با اینکه خوابیده بود رو تخت اما معلوم بود که سینه های سفتی داره ، اولین بار بود که سینه های مریمم رو میدیدم ، نوکش کوچیک بود اما سفت سفت شده بود ، زبونمو بردم روی سینه اش . اول نوکشو میک زدم انگشتمو گذاشتم روی لبش و اونم انگشت منو میک میزد ، حسابی حشری شده بود سینه شو کامل میک میزدم دیگه و اونم با ولع خاصی انگشتمو میک میزدم ، دیگه تحمل نداشتم ، آروم آروم رفتم پایین به نافش که رسیدم زبونمو دور نافش چرخوندم ، دستشو گذاشت روی سرمو موهامو میکشید حس کردم داره با این کارش ازم میخواد که برگردم بالا .رفتم صورتمو بردم جلوی صورتش ، آرنجامو گذاشتم کنار گوشاش ، یکم نگاش کردم ، بهش گفتم دوست دارم مریممگفت منم دوست دارم و چشماشو بستو لباشو آورد سمت لبام منم لباشو بوسیدمو کم کم رفتم به سمت پایین ، سریع تر از دفعه ی قبل رفتم ، به بالای کسش که رسیدم یه نگاه بهش کردم ، نگام کردو چشماشو بست و سرشو برد عقب ، آروم دامنشو از پاش در آوردم ، از روی شرت کسشو بو کردم ، واقعا بوی خوبی داشت ، راستش خودمم از این کار میترسیدم ، آخرین باری که با دوست دختر قبلیم سکس داشتم به خاطر همین موضوع کات کردیم ، میگفت تو خود خواهی و منو ارضا نمیکنی ، دوست داشت کسشو بخورم و به خاطر بوی بدی که داشت نمیتونستم بخورم براش، خودم فکر می کردم اشکال از منه و این منم که با این موضوع مشکل دارم و این بو طبیعیه . اما وقتی کس مریم بو کردم فهمیدم که اشتباه می کردم . از روی شرت کسشو می خوردم ، رفتم سمت رون پاش ، دلم میخواست بغلای رون پاشو بخورم ، با اینکه پوست بدنش سبزه بود اما روناش سفید بود و کم مو ، البته موهای بدنشو کاملا شیو کرده بود.دوباره اومدم روی کسش ، شرتشو در آوردم ، بهترین لحظه ی زندگیم، کس مریمم جلوی صورتم بود ، زبونمو گذاشتم رو چوچولشو آروم کسشو لیس زدم ، پاشو باز کرد و دستشو گذاشت روی سرم ، سرمو فشار میداد رو کسش ، انگار دلش میخواست سفت تر بخوردم ، زبونمو کردم تو سوراخ کوسش ، سرمو فشار داد تو منم فهمیدم چی میخواد ، نوک زبونمو سفت کردم ، زبونم میرفت تو کسشو در میومد ، حس خوبی داشتم ، کس مریمم دیگه حسابی خیس شده بود، انگشتمو بردم روی کسش ، یکم از آب کسش مالیدم به انگشتم و نگاه کردم تو صورتشو انگشتمو بردم تو دهنم ، دوباره همین کارو کردم اما این دفعه انگشتمو بردم طرف دهن مریم ، انگشتمو کرد تو دهنش ، نوک انگشتم زبونشو حس می کرد ، آروم بلند شد و کمربندمو باز کرد ، شلوارمو در آوردمو کشیدمش رو خودم ، لباشو بوسیدم ، خودشو برد به سمت پایین ، جامونو عوض کرده بودیمو من خوابیده بودم رو تختو اون خوابیده بود روی من ، شرتمو کشید پایین و کیرمو گرفت تو دستش ، اولین باری بود که کیرمو میدید ، نگاه کرد تو چشمام ، با زبونش سر کیرمو قلقلک دادو خندید. دیگه طاقت نداشتم دستمو گذاشتم رو سرشو فشار دادم ، منتظر همین اشاره از من بود که کیرمو بکنه تو دهنش تو چشمام نگاه می کردو کیرمو میخورد، منم دستم تو موهاش بودو موهاشو نوازش می کردم ، دلم میخواست نگام کنه ، دستشو گرفتم ، کشیدمش بالا رسید جلو صورتم ، حس کردم کیرم روی کسشه ، تو همون حالت از هم لب می گرفتیم .یه نگاه تو چشماش کردممیخوام بکنمتاز جلو؟نه دیوونه ، از عقبنمیخوام ، دردشو نمیتونم تحمل کنم.آروم دستمو بردم روی کونشو انگشتمو کردم تو سوراخ کونشمهرزاد توروخدا ، تا همین حد کافیهاما من گوش نمیکردم ، انگشتمو آروم کردم تو ، اولش یکم دردش اومده بود ، اشک تو چشماش جمع شد . اما فقط نگام می کرد.انگشتمو بیشتر کردم تو کونش و چند بار عقب جلو کردمانگار که خوشش اومده بود گفتفقط قول بده آروم بکنیگفتم قول میدمپوزیشنمونو عوض کردیم ، بهش گفتم به حالت سجده بشی دردش کمتره ، آروم کیرمو گذاشتم روی سوراخ کسش و یه فشار کوچولو دادم ، سر کیرم رفت تو ، درد شدیدی رو تحمل می کرد اما لذتی که داشت می برد بهش اجازه نمیداد که مخالفت کنه ، فقط با ناله می گفت آروم ، توروخدا آرومباورم نمیشد ، مریمی که بوسیدنش برای من رویا بود وقتی می بوسیدمش انگار دنیارو بهم داده بودن الان خوابیده بود زیرمو داشتم می کردمش ، یکم که کیرم تو کونش موند ، آروم آروم عقب جلو کردم ، مدت زیادی بود که داشتیم با هم معاشقه می کردیم و منم کاملا آماده ی ارضا شدن بودم پس زیاد طول نکشید که حس کردم داره آبم میاد ، تند تر عقب جلو می کردم ، مریمم که دیگه داشت لذت می برد از صدای نفس هام فهمید که داره آبم میادآبتو بریز تو ، کیرتو در نیار ، بکن ، بکن ، آه ، آه …منم کیرمو تا ته کرده بودم تو کونه مریم ، آبم اومد ، همشو خالی کردم تو کونش ، بدم بی حال شده بود ، مریمم از من بی حال تر بود همونجوری خوابیدم روش ، چند دقیقه ای به سکوت گذشت ، با اینکه وزنم سنگین بود اما چیزی نمی گفت که روش خوابیدم ، چشمامو بسته بودم، اما حواسم به مریم بود ، بی هوا لبمو گذاشتم رو گوشش ، دوباره حشری شد ، گوشش خیلی حساس بود ، همونجوری تو همون حالت گردنشو خوردمو بعد کمرشو لیس زدمو اومدم به سمت پایین ، با یه حرکت برگشتو دوباره کسش جلوی صورتم بود، و چوچولش حسابی سفت شده بود ، آماده ی ارضا شدن ، چوچولشو با زبون لیس می زدمو با دستام سینه هاشو می مالیدم مریمم دستش رو دستای من بود و سینه هاشو می مالید و انگشت کرد ، چوچولشو میک میزدم یه کم که همین کارو انجام دادم حس کردم ریتم نفس هاش عوض شد ، دستاشو محکم تر فشار میداد رو دستام ، فهمیدم که نزدیکه ، با ولع بیشتری چوچولشو میخوردم و سرعتم رو بیشتر کردم ، یدفعه دیدم با یه حرکت کمرشو آورد به سمت بالا و سرشو روی تخت تکون میداد ، منم به خوردن کسش ادامه دادم ، دستشو گذاشت روی سرمو محکم فشار داد به کسش ، چندتا نفس عمیق کشیدو مثل کسی که سالهاست خوابه افتاد روی تخت ، رفتم نزدیک گوشش ، تو گوشش گفتم مریمم دوست دارم . هردو مون رو به سقف خوابیده بودیم ، مریم سرشو گذاشته بود روی بازوی من ، بهش گفتم مریم اسم امشبو چی بزاریم ؟ رو کرد به منو گفت شب عاشقینوشته مهرزاد
0 views
Date: November 25, 2018