صبرانه منتظرم شب بشه و باز با عشقم سکس کنیم، میخوام ماجرای اولین سکس با برادرم (عشقم) که پردم رو زد براتون تعریف کنمراستی سکسه خواهرو برادر هرکس دوس نداره، نخونه، فحشم اگه بدین همش لایق خودتون و نوش جون خودتون، چون با تخم چپ برادرم برخورد میکنه و برمیگرده به خودتون….اول از خودمو خانوادهام بگم که من الان ۲۳ سالمه و تو یه خانواده ۴ نفری به همراه مادر و پدر و برادرم که از من ۳ سال بزرگتر زندگی میکنم، ما یه خونه ۲ خواب داریم که اتاق منو برادرم یکیه، ۱۶ سالم بود که تازه کامپیوتر گرفته بودیم و با سیستم دایالآاپ میرفتیم اینترنت، من فوضول بودمو همیشه تو کارای برادرم فضولی میکردم، همیشه میرفتم سایتهای سکسی که رفته بود یا عکسهایی که دیده بود و پیدا میکردم میدیدم، یه شب که من خواب بودم صدای کیبورد بیدارم کرد،من از نیم رخ داداشمو میدیدم و یکم هم صفحهٔ مانیتورو که دیدم داره عکسهای سکسی میبینه و دستش تو شلوارشه، اینم بگم که من از ۱۳ سالگی همهچیو در مورد سکس میدونستم( دختر خالم که از من ۲ سال بزرگتر بود بهم گفته بود و من بعضی شبا یا تو حموم با خودم ور میرفتم)، اتاق تاریک بود و اون منو نمیدید، منم یواشکی دید میزدم که برگشت نگام کرد ( فکر کنم واسه اینکه مطمئن بشه خوابم) و فکر کرد خوابم که کیرشو در آورد از تو شلوارکش… وااااای چی میدیدم یه کیر واقعیِ خیلی کلفت و دراز، میمالیدش با دستش که من حس کردم کسم خیسه آبه، یواشکی دستمو بردم تو شورتمو آروم کسمو مالیدم، یکم کیرشو مالید، آبش اومد ریخت رو شلورکش،یکم همونجوری موند بعد کامپیوترو خاموش کرد ، پاشد شلورکشو عوض کرد و رفت رو تختش خوابید… منم کسمو مالیدم و ارضا شدم و خوابم برد… بعد از اون شب من فهمیدم که برادرم شبا چیکار میکنه، از اون شب لباسایه لختی تر و تنگتر میپوشیدم ( اینم بگم که من کونم و سینهام گنده بودن از بچگی) یه تاپه یقه باز میپوشیدم که خوابیدنی نوک سینم بیاد بیرون یا دامن میپوشیدم و کونمو مینداختم بیرون، و شبها خودمو میزدم به خواب تا برادرم شروع کنه… منم با جق زدن اون کسمو بمالم…. چندین شب به این منوال گذشت تا یه شب که سینمو انداخته بودم بیرون و منتظر برادرم بودم، خوابم برد، که یه لحظه حس کردم یکی پیشمه، از خواب پریدم دیدم برادرم کنارمه ، تا چشامو باز کردم شروع کرد به مالیدن سینهام ، شوکه شده بودم، میترسیدم اما خب یه هیجان و لذت خاصی هم داشت، نمیتونستم حرف بزنم… نفسم بند اومده بود که گفت نترس عزیزم، دیدم امشب خوابت برده، بیدارت کردم که حال کنی بعد بخوابی، تو خواب باشی به من هم حال نمیده…کم کم داشتم آروم میشدم که گفتم مگه میدونستی شبا من بیدارم؟ خنیدید گفت مگه میشه صدای شلپ شولوپِ کس خیستو که میمالیشو نشنوم؟ خجالت کشیدم و خندیدم، گفت خواهر گلم با کیر داداشش خودشو میماله و حال میکنه؟ امشب میخوام خودم بهش حال بدم یهو چشام گرد شد و ترسیدم گفتم میخوای چیکار کنی؟ خم شد دره گوشم گفت میخوام بکنمت، موهای تنم سیخ شد، حس کردم با این حرفش یه لیتر آب از کسم ریخت تو شورتم، هیچی نگفتم، لباشو گذشت رو لبمو، لبمو میمکید و با دستش سینمو میمالید، یهو گفتم مامانینا نیان؟ گفت من شبا درو قفل میکنم، نگران نباش عزیزم…خوابید روم و خودشو میمالید به من و سینهاامو میمالید و کیرشو میمالید به پاهامو روی کسم، بعد سینهام و کرد تو دهنشو نوکشو لیس میزدو میک میزد، داشتم از حال میرفتم، حس کرد دارم ارضا میشم، دستشو از رو شورت گذاشت رو کسم، شورتم خیسه آب بود، سینمو میخوردو کسمو میمالید که ارضا شدم، تنم میلرزید، برادرم فقط میگفت جونم، مال خودمی… من بیحال شدم یکم، پاشد لباساشو در آورد، لخته لخت کرد خودش رو، کیرش سیخ سیخ بود و خیلی کلفت و دراز، اومد کنارم، شروع کرد لباسایه منو در آوردن، منم لخت کرد، خوابید پیشم،لبممو یکم بوسید و خورد و با دستش همهجای بدنمو لمس کرد، کم کم باز حشری شدم، دستمو بردم سمت کیرش، گرفتمش یکم فشارش دادم و مالیدم، نفسش تندتر شد، گفت میخوایش؟ گفتم میخوام بخورمش ببینم چه مزه ایه( تو عکسا دیده بودم که کیر رو میشه خورد) رفتم پائینتر و سرشو بوو کردم، یه بوی خاصی داشت که من خوشم اومد، سرشو کردم تو دهنم و لیسش زدم و میکش زدم دیدم داره اه و ناله میکنه، سرمو فشار میداد رو کیرش، کیرش میخورد به ته گلوم و عوق میزدم، اما دوس داشتم، یکم ساک زدم براش گفت اینوری شو( منظورش ۶۹ بود ) گفتم اوکی و سرشو برد لایه پام، منم کیرشو گرفتم تو دهانم، واسه همدیگه میخوردیم که من حالم داشت بد میشد، ۲بار ارضا شدم و اونم همهٔ آبمو خورد، من حشریتر شدم و کیرشو میک میزدم که یهو اونم ارضا شد و آبشو ریخت تو حلقه من، منم همشو خوردم، پاشدم کنارش دراز کشیدم، جفتمون بیحال بودیم، ساعتو دیدیم که ۲۴۵ بود، بغلم کرد، گفتم مرسی داداشی، بخوابیم؟ گفت نه تازه باهات کار دارم… خودم دلم نمیخواست تموم شه، اما الکی ناز کردم و گفتم مگه بست نشده؟ گفت تا مال من نشی نمیخوابیم، از حرفش خوشم اومد، گفتم مال تو شدم دیگه، گفت نه باید مال خودم شی، زنِ خودم شی، منم لذت میبردم از این حرفا… یکم گذشت، دستشو برد لایه پامو کسمو مالید، هنوز خیس بود، دست منم گرفت گذاشت رو کیرش که نیم خیز بود، من کیرشو میمالیدم و اونم کسمو، باز حشری شدیم، کیرش سیخ شد، بغلم کرد، کیر سیخشو گذاشت لایه پام، یکم جلو عقب کرد، اولین بار بود یه کیر میخورد به کسم، خیلی حسّ خوبی بود، روبروی هم و تو بغل هم بودیم که منو چرخوند، اومد روم، کیرش هنوز لایه پام بود، گفت تو هم میخوای مال من شی؟ منم حشری بودم گفتم آره میخوام، خم شد از کنار تخت شلوارکشو برداشت، یکم کونمو بلند کرد، انداختش زیرمون، خوابید روم، کیرشو لایه پام جلو عقب میکرد میمالید به کسم، بوسم میکرد، دستشو میکشید رو بدنم، کم کم به کمک دستای برادرم پاهامو از هم باز کردم، سر کیرش رو گذشت جلوی سوراخم، یکم بازیش داد، چند سانت چند سانت سرشو میکرد تو و در میاورد، من خیلی ترسیده بودم و از طرفی هم خیلی حشری بودم که حتی یک بار هم ارضا شدم، وقتی ارضا شدم، خوابید روم، گفت آمادهای عشقم؟ با سرم جواب دادم که آره،بازم چند بار سر کیرشو کرد تو، محکم کمرشو گرفته بودم و فشار میدادم به خودم که یهو گفتم دوست دارم بکن دیگه میخوام زنت شم، با این حرفم یهو کیرشو تا ته کرد تو کسم، فوری لباشم گذاشت رو لبم که جیغ نزنم، یه سوزشی که حس کردم جر خوردم، کل وجودمو گرفت، ۳-۴ ثانیه کیرشو نکشید بیرون، بعد کشید بیرون و دوباره تا ته کرد تو کسم و همش قربون صدقم میرفت و میگفت امشب شب عروسیمونه عشقم، سوزشش یکم کمتر شد و حال میداد بهم، چند بار کرد تو کسمو در آورد، دیدم رو کیرش خونی یه، شلورکشو از زیرم کشید بیرون دیدم رو اون هم خونی یه، کیرشو پاک کرد با همون شلوارک، انداختش کنار، باز اومد روم و کیرشو با دستش گرفت گذشت جلوی سوراخ کسم فشار داد، این دفعه یکم راحتتر رفت تو، گفت باهم ارضا بشیم؟ گفتم اوکی اما من الان ارضا میشم، گفت منم الان آبم میاد با ارضا شدن تو، کیرشو کرد تو کسم یکم جلو عقب کرد سینمو میخوردو میمالید که من ارضا شدم، این دفعه بدتر از دفعههای قبل ارضا شدم، که دستشو گذشت رو دهانم که جیغ نزنم، دیدم داره اه میکشه و کیرشو کمتر تو کسم تکون میده، آبش اومد، ریخت تو کسم، یکم روم موند و نوازشم کرد، گفتم حامله نشم؟ گفت صبح من میبرمت مدرسه، قرص میگیریم تو راه، میخوری، هیچی نمیشه، ساعتو دیدیم ۳۵۰ بود، پاشد لباساشو پوشید، لباسایه منم داد پوشیدم، شلوارکشو گذاشت تو کیف دانشگاهش، درو باز کرد، رفتم دستشویی، خودمو شستم، اومدم رو تختم، برادرم اومد پیشم و یکم بوسم کرد نازو نوازشم کرد من خیلی خسته بودم، فوری خوابم برد، اونم رفت خوابید.صبح که بیدار شدم، دیدم برادرم قبل از من بیدار شده، رفتم دست و صورتمو شستم، رفتم آشپز خونه ، داشت صبحونه میخورد، مادر هم اونجا بود، دیدمش یه چشمک زد بهم، یکم خجالت میکشیدم، گفت خواهر گلم، چه خوشگل شده امروز،بدو صبحونتو بخور، من میرم دانشگاه، تورو هم میبرمت، منم گفتم باشه حاضر شدم، رفتیم پارکینگ که ماشینو در بیاره از پارکینگ، راه پلّه خلوت بود ( چون همه با آسانسور رفت آمد میکنن) کشید منو تو راه پله، یکم از هم لب گرفتیم، دستشو برد تو شورتم، گفت خانومم خوبه؟ امشبم میخوامت، گفتم شورتم خیس شد، دارم میرم مدرسه، گفت یه شورته خوشگل هم واست میخرم، یکم کسمو مالید و انگشت کرد و بوسم کرد، سوار ماشین شدیم، رفتیم اول جلوِ یه سوپر مارکت ایستاد، واسم کلی شکلات و خوردنی گرفت، گفت عشقم امروز خانوم شده، باید یکم بهش برسم، بعد جلوی یه داروخونه ایستاد، ۲تا قرص گرفت، گفت اینو الان یکیشو بخور، یکیشم ۱۲ ساعت بعد بخور که پدر نشم، زوده هنوز خندیدیم و خوردمش، گفتم دیرم شده، زود باش، باید برم مدرسه، گفت با شورت خیس که نمیشه بری، وایستا یجا پیدا کنم، شورت بگیریم، بعد برو بعد از نیم ساعت گشتن، یجا پیدا کردیم، رفتیم باهم ۲تا شورته توری که یکیش قرمز و لامبادا بود و اون یکی هم مشکی خریدیم، منو برد مدرسه و از اون روز من خانم برادرم شدم و تا الان که ۶ سال از روش میگذره باهمیم و همدیگرو دوس داریم و پدرم کارمون رو درست کرده که من و برادرم باهم از ایران بریم uk که به قول اونا ادامه تحصیل بدیم…نوشته سارا
0 views
Date: November 25, 2018