شب عشق و شراب

0 views
0%

سلام بچه ها.من سکس زیاد داشتم اما این که مینویسم بهترینش هست.۲۲ سالم بود و تو چت باهاش دوست شدم اولش یک ماه چت میکردیم و بعدش مدتی مسیج میزدیم نه عکسی ازش دیده بودم نه صداشو شنیده بودم اون تو شرایط بدی قرار داشت پدرش مریض بود و من سعی میکردم دلداریش بدم خلاصه سر همین داستان پدرش، یک روز که خیلی غمگین بود قرار شد ببینمش عصری رفتم ببینمش.واسه اولین بار که بهم زنگ زد که بگه کجای آریاشهره وقتی صداشو شنیدم دلم هری ریخت پایین از صداش خیلی خوشم اومد و چند دقیقه بعدشم دیدمش.خوشگل نبود قدشم همون اول نفهمیدم چون سوار ماشین بود اما نگاهش پر از غم بود انگار وقتی یک چیزی دروغ باشه حس میکنی و میفهمی اما تو نگاهش اصلا دروغ نبود احساسم گفت واقعا پدرش مریضه و چقدر غصه داره و باهام صادق بوده.بچه ها من عاشقش شدم ازهمون روز اول از همون بار اول که صداشو شنیدم هرکاری ازدستم براومد براش کردم هنوزم چهره رنگ پریدشو وقتی تو حیاط بیمارستانی که پدرشو عمل کرده بودن یادم میاد دلم میگیره،خلاصه با همه دعاها و تلاش ها پدرش از دنیا رفت و تو این مدت خیلی بهش نزدیک شده بودم.اینارو گفتم که یک پیش زمینه ای باشه تا اصل ماجرارو بگم.یک شب به بهونه دانشگاه پیچوندم رفتم پیشش.گفت که دوستش هم میاد و بشینیم شراب بخوریم.یه تیشرت و شلوار جین پوشیده بودم وقتی حامد(دوستش) در زد رفتم باز کردمو محترمانه احوالپرسی کردم.خوبین شما؟بفرمایین.نشستیم سه نفری و بطری شرابو باز کردیم و من جوگیر مثل دوغ سرمیکشیدمو ادای آدمایی که منو نمیگیره و شراب چیه و اینا رو درمیاوردم.حامد رفت موزیگ گذاشت اصلا تو حال خودم نبودم حامد مارو بلند کرد که برقصیم وای بهترین مستی زندگیم همون شب بود.به نظرم هیچی به اندازه مستی در حالی که سرمست عشق باشی و تو بغل عشقت حال نمیده.ما میرقصیدیم و لب میگرفتیم و حامد از خنده های ما بیشتر میخندید انرژیم صدبرابر شده بود عشقم صد برابر شده بود هم میخندیدم هم گریه زاری میکردم اصلا برام مهم نبود یک نفر دیگم هست وداره مارو میبینه انگار دنیا مال من بود انگار دیگه آرزویی نداشتم اگه تو همون لحظه میمردم هیچ گله ای از خدا نداشتم..لباشو جوری میمکیدمو مزه میکردم که انگار آخرین غذای زندگی منه..پریدم تو بغلشو پاهامو حلقه کردم دورش،لباشو گردنشو گوششو میمکیدم و میلیسیدم بیشتر از صدبار تو گوشش گفتم عاشقتم زبونم تو دهنش میچرخوندم بهترین حس دنیا تو اون لحظات مال من بود هردومون خیس عرق بودیم از بغلش اومدم پایین و شرابو برداشتم ریختم تو یقه لباسش و شروع کردم گردنشو لیسیدن بلوزشو درآوردمو تا نافشو لیس زدم مست شراب و شهوت و عشق و سکس شده بودم..باز شروع کردیم لب گرفتن اصلا نفهمیدم کی رفتیم تو اتاق کی رفتیم رو تخت کی لخت شدیم سینه هامو با دستاش محکم گرفته بود و میگفت میخوام بخورمشون باید مال من باشن میخوام تاصبح بخورمشون افتاده بود رومو سینه هامو با دستاش گرفته بود و نوکشو گاز گاز میکرد غرق لذت بودم و جیغ میکشیدم..کسمو بخور کسم،عادت داشت قبل اینکه بکنه انگشتم میکرد اما اینبار محکم کرد تو کسم با دستام ملافه رو تختو میکشیدم و مرتب داد میزدم تندتر داشتم میمردم حس میکردم دارم غرق میشم انقدر کسم خیش شده بود دیگه کیرشو حس نمیکردم اومدم غلت بزنم که من بشینم رو کیرش که از تخت افتادیم پایین اما اصلا حس نکردیم افتادیم پایین،وای خدایا الان هم که دارم مینویسم کسم خیس شده کاش که الان هم پیشم بود بعداز اینکه از تخت افتادیم پایین من نشستم رو کیرش و اون با انگشتش چوچولمو میمالید و با اون یکی دستش کونمو انگشت میکرد هر لحظه لذتم بیشتر میشد گفت پدرسگ آبت نیادا میخوام کونتم بگام..بمال و بمال و بمال ..آبم مثل شیر آب اومد تا امروز دیگه هیچوقت اونجوری آبم نیمده،آب عشقمم اومده بود و رو شکم اونو کس من خیس خیس بود..دیگه هیچی یادم نیست.وقتی چشامو باز کردم صبح شده بود و آرش خواب خواب بود اثری هم از حامد نبود.آرش هم بهم میگه دیگه هیچوقت حس اونطوری نداشته و اون شب همه چیز فرق میکرده.الان ۶ سال میگذره و اون حس عشق رو دیگه به کسی پیدا نکردم ونه اون سکس رو تونستم یک بار دیگه تجربه کنم.نوشته new member

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *