شراره، اولین شریک جنسی من

0 views
0%

سلام دوستای عزیز، من داریوشم 21 سالمه ترم 6 دانشگاهم ، خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به 19 سالگیم یعنی اسفند ماه سال 88 وقتی که ترم 2 دانشگاه بودم؛ ماجرای اولین رابطه ی شاید زیاد در مورد سکس نباشه اما بعد دو سال، مرور کردن لحظه لحظش برام شیرینه، خاطره ی من از آخرین روزی شروع شد که باید قبل عید می رفتم دانشگاه، اون روز تا ساعت 5 کلاس داشتم ، حوالی ساعت 4 بود که دوست دخترم شراره بهم اس ام اس دادو گفت ساعت 730 برم سر خیابونشون، به مامانش اینا گفته می خواد با دوسستش یه سری وسایل برای مدرسه بخره یه خبرم برام داره که اگه درست پیش بره از خوشحالی بال درمیارم، شراره اون موقع 17 ساله و سال سوم دبیرستان بود، تازه یک ماه بود دوست شده بودیمو به خاطر شرایط دخترای مدرسه ای که همتون می دونید دو سه بار بیشتر با هم بیرون نرفته بودیم تا قبل این جریانو بیشتر اس ام اسی حرف می زدیمو گاهی وقتا هم از سر شهوتو حس نیار زیاد تلفنی با هم سکسمونو تصور می کردیم، اون از حرفای من لذت می بردو من از آه کشیدنای پشت سر همش. برای من که اولین بار بود تجربه ی همچین رابطه ای رو داشتم این هوسای تندمون به هم نسبتا لذت بخش بود … بگذریم اون روز که درست یادمه دوشنبه بودو فردای اون روز چهار شنبه سوری ،خودمو با شوق رسوندم خونه و سریع لباسامو عوض کردمو رفتم سمت خیابونشون که چهار پنج تا خیابون بالا تر از ما بود. وقتی رسیدم پیشش هوا دیگه انقدرا روشن نبودو راحت می تونستیم بدون ترسش از این که کسی ببینش تا نزدیک خونشون قدم بزنیم ، شراره بهم گفت یکی از فامیلای پدرش فوت کرده (دقیقا الان یادم نمیاد کی رو گفت) باید فردا برن شهرستان، ولی شراره گفت که میخواد خودشو حسابی لوس کنه برا باباش تا بذاره اونو دو تا خواهراش که اون موقع یکیشون اول راهنمایی و یکیشون فکر کنم اول یا دوم دبستان بود بمونن خونه، چون می گفت اگه پدرو مامانش برن ساعت 11 امشب میرنو فردا تا 8 شب برمیگردن به خاطر همین احتمالش زیاده باباش اجازه بده که چون تازه تعطیل شدن بمونن خونه و نرن عزاداری دمه عید؛ منم که قند تو دلم آب شده بود کلی قربون صدقش رفتم که هرطور شده بمونه … نزدیکای خونشون بودیمو که دست داد خداحافظی کنه منم دست دادم که اومد جلو گونمو برای اولین بار یه بوس شیرین کرد، منم که بهم چسبیده بود خم شدم طرفشو گونه ی راستشو بوسیدمو جدا شدیم ، شاید یه بوسه الان برای من یا خیلی از شما ها چیز ساده و پیش پا افتاده ای باشه اما اون شب خیلی بهم چسبید، شاید چون یه دفعه پیش اومد.برگشتم خونه و پایان حواسم به گوشیم بود که کی اس ام اس میده و اون خبر خوشو میده )؟ ، نیم ساعت نشده بود که رسیده بودمو خونه و اس ام اس داد پدرم قبول کردو ما میمونیم، من که خیلی داشت خوشبحالم می شد گفتم ولی خواهرات چی ؟ که گفت خواهرام حتی اگه بدترین دعواهام با هم بکنیم ، در مورد دوست پسرم چیزی به بابا، مادرم نمی گن ، بعد یکم دیگه حرف زدیم از اینکه چی دوست داری برات درست کنمو؟ چی بپوشمو براتو؟ این حرفا ، بعدم من رفتم حمومو اصلاحو شیو کردمو منتظر بودم ببینم کی پدرو مامانش میرن، ساعت حوالی 1030 بود که زنگ زد از خونئو گفت رفتنو پا شو بیا اینجا، منم چون هم دو دل بودمو یکم می ترسیدم هم آخر شب بودو بهانه ای دستم نبود که یهو بخوام بگم باید برم، بهش گفتم نمی تونمو الان حتی دوشم نگرفتمو مهمون داریم، که شراره هم آخر گریش افتادو گفت شب دوست داشتم تو بغلت بخوابم، خیلی بی شعوری که منو تنها میذاریو اصلا پشیمون شدمو اینجور حرفا، منم انقدر قربون صدقش رفتمو نازشو کشیدمو حرف کارایی که فردا می کنیمو بهش زدم که آروم شد.صبح از شدت شوقو استرس ساعت 6 بیدار شدم، کلا حس عجیبی بود، از یه طرف حسابی دلم می خواست بمالونمش، از یه طرف می ترسیدم که اون چیزی باشه که برا بعضیا پیش میادو برم اونجائو نه تنها بهم چیزی نرسه، یه چیزیم ازم کم شه ، ولی به هر حال دلمو زدم به دریائو زنگ زدم به کارمند پدرمو گفتم من دارم می رم این آدرس، اگه تا تا دو سه ساعت دیگه خبری ازم نشد، پا شو با دو سه تا از کارگرا بیا اونجا (یه بار یکی از دوستام اینطوری کرده بود، می گفت اینطوری خیالم راحت بود) ؛ آماده شدم که ساعت 8 از خونه بزنم بیرون چون خونشون نزدیک بودو گفت بود 830 اونجا باشم که خواهراش خواب باشنو برم تو اتاقش، که زیاد باهاشون برخورد نداشته باشم.وقتی رسیدم اونجا از در پارکینگشون که برام باز کرده بود رفتم تو ساختمونشونو، رفتم بالا، در خونشونو باز کرد، دیدم با یه شلوار جذب مشکیو پیرهن مشکی جذب، که یقش کاملا باز بودو خط سینشو سوتینشم کاملا معلوم بود ایستاد دم در ، موهاشو باز گذاشته بودو ریخته بود رو شونه هاشونو چون تازه موهاشو فر کرده بود، حسابی سکسی تر شده بود (راستی شراره قدش 164 بود، وزنشم اونطور که می گفت 54 بود، شونه های کشیده داشت، سینه هاش به نسبت سنش کاملا گرد بودو متناسبو با لباسی که پوشیده بود بیشتر خودشو نشون می داد ، اصلا شکم نداشتو بدن توپری داشتو طوری که برای سنش اندام نسبتا قشنگو خوش تراشی بود ، موهاش مشکیو بلند بود چشای مشکیو درشتی داشتو صورتشم گردو بامزه بودو پوسته سفیدو قشنگی داشت نمی خوام بگم فوق العاده بود ولی از نظر منو خیلیا دوست داشتنی بود ؛ در مورد خودم من قدم 175 ، وزنم 78 ، بدنم با اینکه بدنسازی نرفتم ولی هم بهم میگن توپرمو چهار شونه ؛ موهام مشکیو پر پشته ، چشام مشکیه ،چهرم معمولیه نه اساطیریه نه بد( … بگذریم ، دست دادمو رفتم تو ولی نبوسیدم ، تو دلم یکم ناراحت شدم ، خواهراش تو حال جلو تلویزیون دراز کشیده بودن، من که اومدم بلند شدنو بهم سلام کردن.رفتیم تو اتاقو درو بستیمو نشستیم لبه ی تختش، شروع کردیم حرف زدن، از هر دری حرف زدیم، منم کم کم خودم چسبیدم بهشو دست انداختم گردنشو همونطور که بازوشو نوازش می کردم بهش گفتم بذار ماساژت بدم، چون بهم قبلا گفته بود قرار ماساژ بره بعد تعطیل شدن مدرسش برای عید، ولی شروع کرد ناز کردن که بذار من ماساژت بدمو تو خسته ای … منم قبول نکردمو بوسیدمشو کمکش کردم دراز بکشه، کنار تخت رو زانوهام نشستمو یه دستمو گذاشتم رو رون پاشو دسته دیگمو گذاشتم رو بازوشو آروم شروع کردم فشار دادنو نوازش کردن، بعد خم شدمو دلشو بوسیدم که یه دفعه خواهرش اومدو درو باز کرد، شراره هم نیم خیز شدو با عصبانیت گفت بله ؟ خواهرش گفت برامون فیلم بذار (از سر فضولی بود وگرنه دختر راهنمایی باید خیلی احمق باشه که نتونه یه فیلم ساده بذازه)، شراره هم بلند شد رفت؛ وقتی اومد درو قفل کردو رفت سمت پی سیش که پشت من بودو یه آهنگ گذاشتو صداشویکم بلند کرد، من که همونجای قبلیم نشسته بودمو روم به تخت بود، یه دفعه دیدم از پشت نشست رو زمینو دستاشو انداخت دور گردنمو سینشو به کمرم چسبوندو شونه هام شروع کرد ماساژ دادن، منم شروع کردم بازوهاشو ماساژ دادمو گفتم عزیزم، دلم می خواد من به تو لذت بدم؛ من از بودن باهات دارم لذت می برم به اندازه ی کافیدوباره نشستیم لبه ی تختو شروع کردم نوازش موهاش که به سینم تکیه داد. یهو یادم افتاد بهم گفته بود گردنش خیلی حساسه،همونطور که نوازشش می کردم تو گوشش گفتم شراررررررررررررره گردننننننننننتتتت ؛ یهو جیغ کشید نهههههه منم شونه هاشو گرفتمو خوابوندمش رو تخت، خم شدم روشو شروع کردم لیسیدن گردنشو لبامو رو گردنش می کشیدم، آروم گلوشو گردنشو با نوک زبونم می لیسیدم، دورانی زبونمو روش می چرخوندم اونم آروم جیغ می کشید، از سر لذتو بازوهامو فشار میداد ؛ لبامو رو لباش گذاشتمو فشار دادمو بوسیدمش، خواستم دوباره برم سراغ گردنش که بهم آروم گفت روم دراز بکش، منم روش دراز کشیدمو کیرمو که بزرگ شده بود روی کسش فشار می دادم ، جفتمون پایان لباسامون تنمون بود؛ حس لذت بردنمون خیلی بالا بود، به سرعت پیشونیشو گونه هاشو چونشو می لیسدیم ؛ چشاشو می بوسیدم ؛ لباشو می بوسیدمو می مکیدم ؛دستاشو دور کمرم انداخته بودو بیشتر به خودش فشارم می داد، کیرم فشار میوورد رو کسشو منم دوباره گردنشو لیسیدم، بهش گفتم برم پایین تر؟ که با عشوه و لذت گفت نه زوده ، دوباره ادامه دادم بوسیدنو لیسیدنه پوسته لطیفو خوشبوش که گفت دراز بکش روت بخوابم، منم دراز کشیدمو کمکش کردم اومد روم؛ کسشو از رو شلوار رو کیرم فشار میداد، خم شد رومو شروع کرد بوسیدن لبامو لیسیدن گردنم، منم کمرشو باسنشو ماساژ میدادم، دستام پایین کمرش از زیر لباسش کشیدم که با یه حالت خاصی پشت تی شرتشو زد بالا منم معطل نکردمو تی شرتشو در آوردمو سوتین مشکیشو کامل دیدم که سینه های فوق العادش از زیرشون چشمک می زد، اونم دکمه های پیرهنمو باز کردو پیرهنمو در آوردم ، دوباره شروع کردیم بوسیدنو لیسیدن گردن همدیگه، دستامو رو کمر لختش می کشیدمو می بردم زیر بند سوتینشو خواستم سوتینشو باز کنم که چون نمی دیدم بندشو نتونستم، شراره هم دستشو برد پشتشو بازش کردو منم سوتینشو از دستاش در آوردم، سینهاشو برای اولین بار دیدم یا بهتره بگم اولین سینه ای بود که دیدم ، دستامو دور سینه های گردش گرفتم که حالا آویزون شده بودن سمت من، کامل دستام دورشونو گرفته بودو اونم پیشونیمو می لیسید؛ دستامو از رو سینه هاش برداشتمو بردم روی باسنش گذاشتم زیر شلوارو شرتش، اونم بعد یه مدت اومد پایینو سینمو شکممو چند بار بوسید؛از زیرش بلند شدم دوباره خوابوندمش رو تخت گفت شلوارتو دربیار، شلوارمو در آوردم، اومدم بین پاهاش رو تخت نشستمو شلوارشو خواستم در بیارم که شرتشو گرفت که با شلوارش در نیاد، خواستم کسشو از رو شرت ببوسم که گفت زوده، منم رون پاهاشو نوازش می کردمو زانوهاش می بوسیدم، پشت رونشو لیسیدمو بدن لختشو نگاه می کردم، دراز کشیدم روشو سینه هاشو تو دستام گرفتمو لیسیدم دور نوک سینه های صورتی رنگو نوک سینه های دخترونئو صورتیشو، دستاشو دادم بالائو زیر بغلاشو لیسیدم، دوباره دراز کشیدم روشو لباشو می بوسیدمو می لیسیدمو شونه هاشو می لیسیدم، نوک زبونمو بین سینه هاش می کشیدم. تا اینکه گفت فعلا بسه، تی شرتو شلوارشو پوشید که بره تو هال تا غذا سفارش بده، منم پیرهنو شلوارمو پوشیدم که دستاشو دور کمرم حلقه کردو سرشو رو سینم گذاشت، منم سرشو بوسیدم.وقتی غذا رو آوردن ما تو اتاق کنار میز پی سیش نشستیم، من یه تیکه بیشتر نخوردمو بهش گفتم بیا رو پام بشین که گفت دوست دارم روبروت بشینم، بهش گفتم بذار بهشتتو ببینمو ببسومش که گفت زوده ؛منم گفتم جان من، دوست دارم بهشتتو ببینم، اونم بعد کلی اصرار راضی شد ( حداقلش این داستانایی که اون زمان از اویزونو تخمه می خوندم یکم جنبه ی اموزشی داشت وگرنه اون موقع حتی بهشتم نمیدونستم که بگم، راستشو بخوایید بار اول، انقدر گیجو مشغولید که هیچ کدوم از کارایی که از فیلمو داستان یاد گرفتیدو نمی تونید انجام بدید ) شراره گفت میره دستشوییو وقتی اومد بوسیدمشو دراز کشیدم رو تختش، اومد روم دراز کشید، با شرت منم فقط شرت پام بود، همون طور که پاهاشو دو طرف لگنم گذاشته بود کسشو رو کیرم فشار میدادو به شدت کسشو رو کیرم می کشید، آه می کشیدو منم دلشو دستاشو سینه هاشو نوازش می کردم، بعد که حالش عوض شد، خوابید رومو منم گردنشو می لیسیدمو کمرشو نوازش می کردم، دستامو برده بودم زیر شرتشو باسنشو فشار می دادم، بعد بهش گفتم شراره حالا تو دراز بکش تا شرتتو دربیارم که با عشوه گفت نه، منم باز بوسیدمشو بایکم زور کمکش کردم دراز بکشه، وقتی رفتم پایین پاهاش همونطور که دراز کشیده بودو سینه هاشو پوسته سفیدشو رنگ صورتیه نوک سینه هاشو خودنمایی می کرد ، وقتی خواستم شرتشو در بیارم دستشو گرفت به بالای شرتش، منم بهش گفتم دارم میمیرم که بهشتتو ببینم اونم خندیدو دستاشو برداشتو شرتشو از پاش درآوردم، ولی سریع پاهاشو از زانو خم کردو بهم فشار داد که کسشو نبینم ، از ناز کردناش لذت می بردم. دستامو رو زانوهاش گذاشتمو بهش گفتم عشقه من باز کن پاهاتو سرشو انداخت بالا که یعنی نه، منم زانوهاشو بوسیدمو پاهاشو باز کردم، بهش گفتم برای اینکه نشون بدم چقدر دوست دارم، پایین تخت نشستمو سرمو بردم بین پاهاشو دستامو رو رون پاهاش گذاشتمو نوازشش کردمو شروع کردم لیسیدن کسش، معلوم بود تازه (دیشب) شیو کرده، شروع کردم لیسیدن کسشو لیسیدن لبای کسش که آب کسش شروع کرد به سرازیر شدن از سراخ ریز کسش، شراره اومد بالائو داشت نگاه می کرد لیسیدن منو ، مزه ی آبش یکم شور بودو ولی فوق العاده خوشمزه بود؛ شراره یه سره آه می کشید، رفتم صدای آهنگو بیشتر کردم ، دوباره اومدم سمتشو شروع کردم دستمو به شدت رو کسش کشیدن شراره که نیم خیز شده بود داشت به شدت آه می کشیدو لذت می بردو منم تو همون حال که داشتم کسشو ماساژ می دادم شروع کردم بوسیدن گونه هاشو لباش ، بهم گفت بیا کنارم بغلم کن ، اومدم کنارش دراز کشیدم دستاشو دور گردنم محکم حلقه کردو منم دستمو از زیر پهلوش بردمو کمرشو گرفتمو به خودم فشار دادم، بهم گفت تنهام نمیذاری، منم گفتم نه عزیزدلم، دوباره دسته دیگمو بردم بین پاهاشو ، کسشو فشار می دادمو دستمو روش می کشیدم، شراره هم دمه گوشه من آه می کشیدو خودشو بهم فشار میدادو گردنمو بازوهامو فشار میداد، یه دستشو کرد تو شرتم کیرم که بزرگو سفت بود گرفته بودو ماساژ می داد، یکم که گذشت بهم گفت شرتتو درار من گفت نه، زوده ، اونم بر خلاف میلم دیگه اصرار نکرد، دوباره ایندفعه لخت نشست رو کیرمو شروع کرد کس لختشو کشیدن رو کیرم، شروع کرد به شدت آه کشیدنو منم سینه هاشو فشار می دادمو تکونشون میدادم؛ از لذتشو، کشید شدن کسش رو کیرمو دیدن بدن لختش لذت می بردمو ؛ بعضی موقع هام دستامو روی باسن تپلو سفتش می کشیدم؛ وقتی حسابی کسشو به کیرم مالید و انگشت کرد بی حال شدو روم دراز کشیدو منم یه چند دقیقه ای کمرشو باسنشو ماساژ دادم، ساعت حدود 330 بود که کم کم لباس پوشیدمو آماده شدم که برم، شراره هم دوباره بغلم کردو لبامو بوسید دو بار یه بار تو اتاق؛ یه بارم دمه در که داشتم کفش می پوشیدمو از تو حال که خواهراش بودن، معلوم نبودیم، بعد از این روز یه بار دیگه هم ما تو عید با هم رابطه داشتیم ولی خیلی کامل تر، اما نه سکس چون شراره پرده داشت ، این خاطره بعد دو سال هنوزم برام تاریک نشده ، نه اینکه بگم دلتنگشم، فقط به عنوان اولین شریک جنسیم براش احترام قائلم، هرچند این رابطه دقیقا بعد بار دوم با یه خاطره ی نسبتا تلخ تموم شد، اگه ام این خاطرمو نوشتم چون خیلی دوست دارم اگه یه روز شراره اومد به این سایتو این خاطره رو خوند ، خاطره ی بار دومه رابطمونو اون بنویس، چون اگه خاطرمونو بخونه خوب می فهمه منظورم باهاشه، شراره جان ، به عنوان اولین شریک جنسیم برات احترام قائلمو امیدوارم هرجا هستی خوشحال باشی.نوشته‌ داریوش

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *