شراره و حسن

0 views
0%

یک دوستی داشتم اسمش حسن بود وکیر خوبی هم داشت هم دراز بود هم کلفت بود طوری بود که همه دوست دارند براش هم بخورند هم از کوسشون حال کنند باراولی که باهاش سکس کردم فکر نمیکردم پابندش بشوم ولی شدم وضع مالی من خوبه هر دومون جداشدیم از همسرانمون و من الان هرکار میکنم که علاقه اونو به خودم جلب کنم و حاضرم همه ای داروندارم رو به پاش بریزم که فقط هم فکرش و هم جسم وروحش از آن من بشه نمیشه و اون انگار نفس میکشه که یکروز زنش دوباره بهش بله بده وبره با اون زندگی کنه نمیدونم چطور شده ولی میگفت که شک کرده بود که اون مفعول شده باشه وقتی این حرف رو شنیدم ازش و کردنش رو دیدم و شهوت مردونگیش و نوع وغیرت مردونه اش رو باور نمودم اگر مردی کامل تو دنیا که نه به ظاهر نه به مال و منال کسی چشم داشته باشه فقط همین حسن هست مفعول که نه اون فاعلی هست که یا زنش مشکلی که ازخودش داشته یا دلش به کسی دیگری بسته بوده وگرنه کسی که اینطور حس گرما وداغ سکسی رو داشته باشه و برای کس کردن جان بده مگر میتونه مفعول بشه . باراول که شروع کردیم بعد از لب و خوردن زیر گردن و با نوک زبونش نوک سینه هامو میخورد ناخدا و ناگهانی چشمانش اشک پر شد و اما هیچکدام برویمان نیاوردیم براش ساک زدم و اونم کاندوم کشید رو کیرش و سرشو ژل روان کننده مالید و انگشت کرد و روکسم بازی داد و از بالا و پایین کسم تکون داد و بعد روی سوراخ کم کم فشار داد و یادم که می افته هوس کردم دوباره آرام داخل شد و به من نگاهی کرد و لبانشو به لبانم نزدیک کرد و مشغول تلمبه زدن تو کسم شد میکرد و من از حال با کیرش که وجودمو زنده میکرد داشتم حسابی لذت میبردم و دوست داشتم این سکسمون تا آخر ادامه داشته باشه و هر مدلی که دوست داشت انجام میداد و من نه نمیگفتم و اونم همه رقمه داشت حال میداد و من دوبار به ارگاسم رسیدم و موقع آمدن آبش خواستم بریزه روی شکم و بدنم وای چه داغ بود وای کاش مال خودم بود وکاش میتونستم هرموقع میخوام بیاد و دوباره ودوباره بکنه و از اینجا به همجنسانم که به بختشون لگد میزنند و این جور مردانی رو روهوا میگذارند باید بگم مردی که مثل حسن باشه که چشم به مال همسر نداشته باشه و مردونگیشو بارها دیده باشم اگر مال من بود حتی از کون هم بهش میدادم هرچند کیرش کلفت و هرچند تاحالا ندادم و هرچند آدم باید گاهی فداکاری کنه تا مردشو راضی کنه . اگر بد بود ببخشید من بار اولم هست که داستان مینویسم .

پایاننوشته شراره

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *