شرتمو جا گذاشتم… !!

0 views
0%

سلام به دوستان شهوانیبیوگرافی اسم من سامان هست و 20 سالمه.شدیدا حشری هستم.خیلی زیاد.قبلا اصلا نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم و هر روز 4 یا 5 دفعه جق میزدم.الان کمش کردم.اما هنوز هات هاتم.به گفته ی بقیه ، خوش تیپ و خوش لباسم (از خودم تعریف نمیکنم ، فقط حرف بقیه رو میگم) . قدم 184 و وزنم 83 هست. فاکتور از دخترای غریبه ، دخترای فامیل خیلی دنبالمن . 3 ساله که fitness کار میکنم . هیکل خوبی دارم(به گفته ی مربیم . بعد از سه سال که شاگردش بودم این حرفو زد و من دستیارش شدم . در حقیقت در غیاب ایشون (که سه روز در هفته میان باشگاه.) من مربی بدنسازی برو بچ هستم) سرتونو درد نیارم . این از بیوگرافی من.اسم همسایمون هاله هستش.یه خانوم 26 – 27 ساله.که یه پسر اندک ساله و باهوش داره . شوهرشم همیشه دیر میاد خونه . هاله میگه قنادی داره و تا دیروقت کار داره . من قنادیشو دیده بودم . اما متوجه نمیشدم که آقای صاحب مغازه که حتی پشت دخل هم نمیشینه و دو تا مغازه دیگه هم داره چطور میتونه تا دیر وقت توی قنادی کار کنه؟؟؟ احتمال میدم که سرش جایی بنده . البته فقط احتمال میدم .هاله قیافه ی خیلی خوبی داره.چشمای قهوه ای.بینی کوچیک . لبای توو پر . هیکل خیلی مناسب . سینه های سایز 75 . وزنش حدودا 60 کیلو.قدش هم حدوداً 165 . کون تپلی داره. تنها مشکلش قدشه که یه کم کوتاههخوب ، دیگه بریم سر اصل مطلب هیچوقت اصلا فکرشم نمیکردم حتی بتونم بهش دست بزنم… چه برسه به اینکه … آخه همیشه روسریشو سفت میبست…توی این چند وقت اخیر بدجوری توی کف یه کس تپل بودم . تا به حال هم سکس نداشتم . آخه از دوست دخترم ضربه ی بدی خوردم و کلا دیگه سمت دخترا یا خانوما نمیرفتم … حتی از سکس هم دیگه بدم میومد.من که همه اوقات حشری بودم ، یه مدتی از سکس هم بدم میومد. تا اینکه از دست این دوستام که دوباره فیلم سوپرارو آوردن جلوی ما و دوباره روز از نو و روزی از نو …سعی میکردم کم جق بزنم . روزی 1 یا نهایتا 2 بار اگه خیلی اوضاع به هم میریخت . اما بعضی اوقات که فیلمای shyla stylez رو میدیدم 3 بار هم میزدم . خیلی خوبه این شایلا . کون تپل ، سینه های بزرگ که خوراک کیر گذاشتن لاشه ، ساک زنه حرفه ای ، پورن استار درجه 1 و ….بگذریم…من تو فکر همه رفته بودم واسه سکس به جز این خانوم خوشگله که الان مدیر آپارتمانم هم هست . تا اینکه شب چهارشنبه سوری بود . همه رفته بودیم دم در آپارتمان واسه تفریح و آتیش بازی و اینا که یه چیزی دیدم و نظرم راجع به هاله خانوم عوض شد . شوهرش که طبق معمول خونه نبود هاله خانوم اومده بود دم در . با پسر 7 – 8 سالش . یه پسری کنارش وایساده بود . جلوتر رفتم و دیدم که مرده از همسایه های قدیمه و …. دستشو انداخته رو شونه هاله خانوم . هاله خانوم هم هیچی بهش نمیگه . آقا ، چشمتون روز بد نبینه ، از اون به بعد هر وقت جق میزدم به یاد این خانوم بود . چون میدونستم که اهل حاله و میشه یه کارایی کرد .اما برای من خیلی سخت بود . چون اولین بارم بود و از داستانهای سایت ها هم نمیشد راهی پیدا کرد . آخه پیشنهاد سکس دادن واقعا سخته . مثل این داستانا که بقیه مینویسن نیس.آدم میترسه نکنه طرف دادو بیداد کنه ، فحش بده ، آبرو ریزی کنه ، با خانواده در میون بذاره و … خلاصه اینکه کلی با این خانوم جق زدم و لذت بردم . دیگه فیلمای shyla رو کم میدیدم . آخه هاله برام تازگی زیادی داشت .گذشت و گذشت که از همسایمون شنیدم که مامانش از این هاله خانوم ما متنفره . پرسیدم چرا؟گفت مامانش میگه هروقت هاله میاد دم در آپارتمانشون تا با شوهر همسایمون حرف بزنه راجع به مسائل آپارتمان ، هاله با عشوه حرف میزنه و تقریبا لاس میزنه با مردا … دیگه من دومین سوتی هاله رو هم دیده بودم . اوضاع کیرم ناجور بود . دیگه دل دل میزدم تا فرصت پیش بیاد که یه تلمبه ی جانانه داشته باشم با هاله جون . اما چجوری ؟؟؟ واقعا چجوری؟؟؟؟ منم که خجالتی . اصلا نمیدونستم از کجا باید شروع کنم بهش بگم ، توو چه موقعیتی بهش با تیکه حرفمو بزنم یا هرچی … از ترس آبرو ، میترسیدم کاری بکنم. نا امید شده بودم و فقط دلم خوش بود که میتونم باهاش جق بزنم . یه مدتی گذشت و من از فکر هاله کم کم داشتم میومدم بیرون . ساعت 5 و 6 بود که از دانشگاه رسیدم خونه . خیلی خسته بودم . میخواستم سریع برم توو اتاق بخوابم فقط . که… تلفن خونه زنگ خورد . کسی بر نداشت . با اینکه همه خونه بودن . احتمالا گوشیو پیدا نکرده بودن . دیدم چاره ای نیست و قطع میشه الان . باید بردارم . گوشیرو برداشتم ، شماره رو که دیدم فهمیدم شماره ی خونه توو همین نزدیکیاست . برداشتم و دیدم هاله خانومه من سلام . بفرماییدهاله سلام . خوب هستید . من کاظمی هستم . همسایتون- خوب هستید خانوم کاظمی؟ خانواده خوب هستن ؟آقای کاظمی خوبن؟امری دارید؟گوشی رو بدم به …- نه نه.راستش اگر کس دیگه هم برمیداشت ، میگفتم گوشی رو بدن به شما . با شما کار داشتم.جا خوردم نمیدونستم جمله بعدیش چیه . خیلی ساده جوابشو دادم که اگه کسی صدامو شنید شک نکنه- خواهش میکنم . امرتونو بفرمایید خانوم کاظمی؟- راستش پدرتون توی جلسه ساختمون صحبت میکردن ، فهمیدم که شبکه ی ( …) رو که ما همه پارازیت داریم رو شما میگیرید و شما درستش کردی.- درسته.- من به این شبکه خیلی علاقه دارم و واقعا فقط همین شبکه رو نگاه میکنم . جاهای دیگه چیزی نداره . ممکنه لطف کنید بیاد برای ما هم بگیریدش؟- چشم . اونکه مشکلی نیست . میام میگیرمش براتون . فقط الان یه لحظه بزنید روی همون شبکه ببیند هنوزم پارازیت داره؟آخه بعضی اوقات پارازیت ها روی قسمتهایی از یه فرکانس ، ساعتی هستش.- بله.الان میزنم و میبینم… هنوز پارازیت داره.- باشه.پس اجازه بدید به خونه خبر بدم و بیام خدمتتون .- بله.خواهش میکنم . منتظرتونم .- پس من تا 10 دقیقه دیگه میام خدمتتون .- خیلی ممنون . لطف میکنید .- خواهش میکنم . این حرفا چیه . خداحافظ- خداحافظمن اصلا توو خط و حرفه اینکه الان برم اونجا و فلان کنم و بیسار کنم و تیکه بندازم و اینا نبودم اونموقع . آخه خیلی خسته بودم.اصلا کیرمم سیخ نمیشد . فکرشم به هیچ عنوان نمیکردم که خبری بشه . آخه الکی که نیست . اون هم برای خودش حیائی داره دیگه . منم خجالتی . پس امکان نداره خبری شه . خیلی ریلکس و خیلی خسته دوباره شلوار جین پوشیدم با یه پیرهن مشکی آستین کوتاهه تقریبا برّاق . هر وقت این شلوارو میپوشم ، کیر و خایم خیلی ضایع معلوم میشه . یعنی پفش معلوم میکنتش . ولی بالاخره کیر و تخمه دیگه . مثه همه کیرای دیگه پفش توو شلوار معلوم میشه . چندبارم پدرم بهم تذکر داده بود که این شلواره ضایعست اما من که جای خاصی نمیرفتم که . دو دقیقه میخواستم برم پایین و بشینم رو مبل با کنترل ور برم و برگردم بالا . اصلا فرصت معلوم شدن تخم و اینا پیش هم نمیومد که . به خانواده خبر دادم که دارم میرم و رفتم به چند طبقه پایینتر از خودمون.زنگ زدم . در رو خودش باز کرد . تقریبا مطمئن بودم که شوهرش نیست طبق معمول . آخه هم اینکه خودش زنگ زده بود و ازم خواسته برم واسش کانالو بگیرم و هم خودش درو باز کرده بود . خب معمولا مرد خونه این کارارو میکنه وقتی خودش خونه باشه دیگه . ولی خودمو زدم به اون راه .من سلام خانوم کاظمی . میبخشید دیر شد . من در خدمتمهاله خواهش میکنم . باعث زحمت …- این حرفا چیه خانم کاظمی .- بفرمایید داخل- با اجازتون- خواهش میکنم . بفرمایید .تا رفتم توو ، خونه رو که دیدم ، حس کردم قبل از اینکه بیام اینجا بمب منفجر کردن همه چی بهم ریخته بود حتی یه صحنه ای رو دیدم و سریع رومو برگردوندم که یه وقت فکر نکنه محو شدم یه شرت و یه سوتین مشکی روی یکی از صندلی های میز ناهار خوری بوداصلا کلا خستگی از یادم رفته بود . حس کرده بودم که این هاله جون از من خوشش اومده و اینا همه علامته . آخه وقتی آدم سالم باشه ، پسری که دعوت میکنه خونش ، توی دید مرده شرت و سوتین نمیذاره یا حداقل اگرم گذاشته ، وقتی میبینه دیدم ، سریع میره برمیداره یا حتی اگر سهواً اونجا گذاشته بودتش ، قبل از اومدن یه پسر حتما برش میدارهبا گفتن بفرمایید بشینیدش ، نشستم روی مبل راحتی که دور تلویزیون بود .کنترلو برداشتم . ماهواره رو روشن کردم . تلویزیون هم روشن بود . رفت یه چیزی بیاره برای پذیرایی از من . تا رفت ، کنجکاو شدم بدونم چی میدیده قبل از این کانال که ماهواره الان روشه . recall رو زدم و دیدم رفت روی Hustler TV . فهمیدم که بــــــــــــــــــــــلهخانوم سوپر هم میبینه . اصلا به روی خودم نیاوردم . انگار نه انگار . برگشت . برام شربت آورده بود و ….درست میدیدم . مانتو و روسریشو رو درآورده بود توو آشپزخونه . چی تنش بود ؟ یه بلیز یقه هفتی قرمز . با شلوار جین چسبون سرمه ای. البته شلوارشو وقتی درو باز کرد هم دیدم . وقتی شربت رو تعارف کرد ، کاملا چاک ممه های نازش رو دیدم و حسابی دید زدم . نمیدونم فهمید یا نه . ولی به هر حال شربتو با سرعت ملایم برداشتم و تشکر کردم و گذاشتم رو میز . باورم نمیشد ، آخه با وجود اینکه اون دوتا موضوع رو که براتون گفتم ازش دیدم ، بازم باورم نمیشد این خانوم که همیشه موهاشو زیاد بیرون نمیذاره ، الان روسریشو درآورده ، مانتوشم درآورده و با شلوار جین تنگ و اون بلیز ، جلوی من وایساده موهای بلوند قشنگی داشت . آقا من شبکه رو براش گرفتم . اومدم صدارو زیاد کنم با کنترل تلویزیون ، چون داشتم تلویزیونو نگاه میکردم و سرم بالا بود به جای زیاد کردن صدا ، دکمه ی بالای جوی استیک رو زدم و تلویزیون از Inut2 خارج شد و رفت رو کانال 5 خودمون .اومدم برگردونمش روی inut2 که کنترل از دستم افتاد . تا اومدم شربتو بذارم رو میز که کنترل رو بردارم ، هاله خانوم کنترلو برداشت . عذرخواهی کردم . گفت پدر عیب نداره . عذرخواهی چرا میکنی سامان جان () .سامان جان؟؟؟؟ بله سورپرایز شدم که اینجوری صدام کرد .راستی یادم رفت بگم که هاله خانوم روی مبل تک نفره کناریه من نشسته بود .بعد دکمه ی inut رو زد . رفت رو inut1 . و… واااااااااای … صحنه ای اومد که نباید میومد . inut1 برای سینما خانوادشون بود و داخلش هم دیسک سوپر . مرده داشت حسابی تلنبه میزد و چون به چهارتا بلندگوها وصل بود ، صدای زیادی توو خونه از آه کشیدن زنه پخش شد . احتمالا داشته سوپرارو میدیده بعد که با تلفن داشته با من حرف میزده و گفتم بزن رو اون شبکه ، inut رو عوض کرده و یادش رفته فیلمو قطع کنه . من واکنش بدی نشون ندادم . اتفاقا برای اینکه به هدفم برسم ، زیر چشمی نگاهش کردم و فهمیدم داره نگاه میکنه ، یه لبخند زدم که یعنی آره ، منم سوپر میبینم و پایه سکس هستم و از دیدن فیلم ناراحت نشدم . بیچاره اولش دستپاچه شد و زد دوباره رو کانال 5 ولی بعد که لبخند منو دید ، دوباره زد روی inut1 و با یه مکس 3 ثانیه ای برای کم کردن صدای تلویزیون دوباره کلید رو زد و رفت روی inut2 .شبکه رو که دید خوشحال شد و خیلی تشکر کرد . منم با همون لبخند ، بهش نگاه کردم و 2 – 3 ثانیه با سکوت بهش لبخند زدم و گفتم خواهش میکنم . وقتی رفته بود رو سوپره ، خجالتم ریخته بود یکم . ولی هنوز کار داشت تا به بی خجالتی برسم که هیچوقت نمیرسم . آخرشم گفت من حتما جبران میکنم توی کارای دیگه … (تو دلم گفتم ، جبرانش یه وعده ناهاره همراه با دسر کس تپل و پستونای خوش فرمت )خلاصه از اون اتفاق یه 2 ماهی گذشت و من فقط دو سه بار توی پارکینگ دیدمش که خیلی خوشتیپ کرده و داره میره جایی با ماشینش . این دوماهه با سوژه ی پستونای قشنگش و کون تپلش که اونروز یه مقداری دیدشون زده بودم خیلی جق زده بودم . دیگه داشت خسته کننده میشد .یه بار که رفته بودم سوپر مارک برای خرید واسه مادرم ، موقع برگشتن دیدم اونم پیاده داره میره سمت سوپر مارکت . تا دیدمش سلام علیک گرمی باهاش کردم و برخلاف همیشه ، با کلی خجالت و ترس ، هاله خانوم صداش کردم و دستمو بردم جلو که باهاش دست بدم ، میدونستم اینکارو نمیکنه و فقط میخواستم شانسمو امتحان کنم . درکمال ناباوری اونم سریع دستشو آورد و باهام دست داد .احوال پرسی کرد و منم همینکارو کردم . بدلیل اتفاقایی که در آینده قراره بیفته ، الان میتونم بهتون بگم که شوکه شده بوده که من اسمشو از کجا میدونم یه جمعه که برای دادن پول شارژ رفته بودم دم خونشون که پول شارژو بدم قبل از اینکه زنگ بزنم ، شنیدم شوهرش بلند صداش میکنه هاله یه چایی برای من بیار …از داستان خارج نشیم . دستشو که گرفتم حس خوبی داشتم . دست کوچولوی زنونه ی نازی بود . گرمی خوبی داشت . تا چند دقیقه ای که صحبت میکردیم ، دستشو ول نکردم . اما سفت هم نگرفته بودم که اگه یه وقت دوست نداشت ، دستشو ببره عقب . اما پایان اون چند دقیقه دستش توو دستم بود.خجالتم ریخته بود.دیگه برام ضایع شده بود که خوشش اومده از من و باهام کار داره . راستی نگفتم که چی پوشیده بود کاملا فکر کرده بود اومده دبی یه شلور تنگ جین . مانتوی کوتاه . در حد روی باسن.قهوه ای رنگ . دکمه ی مانتوشو 2 تاشو باز گذاشته بود.مجددا یه پیرهن یقه هفت زیرش بود.شالشم اصلا دور گردنش نبود . یه مقداریشو رو سرش گذاشته بود و گردن خوشگلش معلوم بود . چاک سینه ی خوش فرمشم معلوم بود . داشتم دیوونه میشدم از دیدن پستونای خوشگلش.واقعا خوش فرم بودن و برجستگی خاصی داشتن.گفتم این بره داخل سوپر مارکت ، نمیذارن برگرده بیرون.حتما یه دست میکننش داشت راجع به اون روز و درست شدن اون شبکه باهام حرف میزد و عذر خواهی کرد بابت اون فیلم . منم فرصتو غنیمت شمردم و گفتم اصلا مشکلی نیست . من اصلا ناراحت نشدم . بالاخره هرکسی نیازهایی داره و مشکلاتی داره و لازمشه بعضی اوقات چیز کنه دیگه .منم از اینجور مشکلات زیاد دارم.خیلی.با گفتن کلمه ی چیز کنه ، در واقع هم گفته بودم ارضا کنه و هم نگفته بودم . اونم تا گفتم چیز کنه ، لبخند زد . بعد دلو به دریا زدم و گفتم که براتون مقدوره یه روز بیام خدمتتون چندتا سوال راجع به مشکلاتم ازتون بپرسم؟بالاخره شما از من بزرگترید ، شاید راه حلی بدونید . منتظر دو تا چیز بودم ، یا یک عدد چک یا سوالِ چه مشکلی؟ گزینه دوم درست بود . همینو پرسید . گفتم خدمتتون عرض میکنم . گفت خصوصیه؟گفتم بله.ضمناً حدود نیم ساعتی حرفه . حتما خونه نگران میشن اگه بخوام براتون الان توضیح بدم . نصفه کاره میمونه . براتون مقدوره یه روز بیام؟ حس صمیمیت خاصی با شما دارم . این مشکلو نمیتونم به کسی بگم . آخه همه عین شما مهربون نیستن . خانوادمم ممکنه راجع بهم فکر بدی بکنن اگه بهشون بگم . اما احساسی که به شما دارم عین یه خاله ناتنیه . نمیدونم با این حرفام دارم زیاده روی میکنم یا نه اما واقعا همینطوره . باهاتون حس راحتی خاصی میکنم . یکم من و من کرد و گفت فردا ساعت 10 بیاید ، درخدمتتونم . معلوم از چهرش که کس لیسیام جواب داده .گفت بچم اون ساعتا مدرسه هست و شوهرمم نیست . در اینصورت اگه حرفتون خصوصیه ، کسی نمیشنوه . شاید دوست نداشته باشید . گفتم بله . ممنون از لطفتون . من فردا صبح میام خدمتتون … گفت خواهش میکنم ، فقط لطف کنید کسی رو از این ملاقات با خبر نکنید . ممکنه فکر بدی بکنن (). گفتم چشم خاله لبخند خیلی نازی زد و رفت سمت سوپر مارکت … خداحافظی کردیم اما من دست دست کردم که خریداشو موقع برگشت براش ببرم خونه . اینم یه جور کس لیسی بود دیگه . وقتی برگشت دیدم دستاش پر از خریدایی بود که کرده . منو که دید جا خورد و ترسید . گفتم چرا میترسی خاله؟صبر کردم کمکتون کنم و وسایلاتونو بیارم براتون . گفت وااااای مرسی عزیزم.شرمنده میکنی منو . نه اصلا حرفشم نزن . نمیذارم ببری . نزدیکش شدم که کیسه هارو ازش بگیرم . شیطونیم گل کرد و زیای رفتم جلو که گرمامو حس کنه . چند ثانیه همونجوری آروم آروم ازش کیسه هارو گرفتم . خشکش زده بود . به چشمام یه جور خاصی نگاه میکرد . لبخن زد و با هم راه افتادیم سمت خونه . کوچه خیلی خلوت بود . مطمئناً هیچکس مارو ندیده بود . چون یه مقداری هم تاریک بود . آخه اونجایی که کیسه هارو ازش گرفتم ، یکی از چراغای کوچه سوخته بود و نور کم بود .تا خونه ساکت ساکت بود . دم در که رسیدم تا اومدم زنگو بزنم ، گفت نه نه نه . میبیننمون از پشت آیفون . کلید انداخت و در رو باز کرد . اساسارو داخل آسانسور گذاشتم و بعد که به طبقشون رسیدیم ، براش خالی کردم و گذاشتم توو خونش . شوهرش خونه نبود . بچش هم احتمالا خواب بود . ساعت حدود 9 بود و پایان چراغای خونشون خاموش بود . گفت مرسی که کمک کردی سامان جان . دستت درد نکنه . خسته نباشی . گفتم این حرفا چیه هاله خانوم گل . لبخند زد و دستشو آورد جلو که دست بده . باهاش دست دادم و خدافظی کردیم . وایساد تا سوار آسانسور شم ، در رو که باز کردم یهو به ذهنم رسید که من که این همه پررو بازی درآوردم ، تیر آخرم بزنم و شمارمو بدم ، اونم داشت درو میبست که گفتم ، ببخشید هاله خانوم ، جسارت نباشه ها ، می خواید برای اینکه فردا بهتر هماهنگ شید باهام برای اومدنم ، شمارمو خدمتتون بدم که یه وقتی کسی نبینتمون و فکر اشتباه نکنه ؟ چند ثانیه نگاه کرد و گفت آره آره ، راست میگی . بگو شمارتو . گوشیشو درآورد و شمارمو زد تووش . گفتم شبتون بخیر . اونم گفت شب بخیر و خداحافظی کردیم و رفتیم …خیلی خیلی کشکی به خونش راه پیدا کرده بودم . واقعا کشکی تر از داستانای سکسی الکی .وقتی اومدم خونه ، با صبح همونروز دوش گرفته بودم ، بعد از شام رفتم یه دوش دیگه گرفتم و حسابی هم به کیرم رسیدم و تمیز تمیزش کردم.بدون حتی یه دونه مو . بالاخره اتفاقه دیگه . منم سگ حشر ، دوس داشتم حداقل توی خیالم به ایم فکر کنم که فردا خبری میشه . از شانس من ، صبح که رفته بودم حموم کسی خونه نبود به همین خاطر بخاطر حموم مجددم ، کسی سین جینم نکرد . لباس کثیفامم توی سبد لباسای کثیف ، گذاشتم ته که ضایع نشه .شب موقع خواب شروع کردم به مالیدن کیرم.وسطای کار بودم که گفتم بذارم آبم بیشتر جمع شه که اگر احتمال 1 فردا اتفاقی افتاد ، آبم زیاد بیاد ، بیشتر حال بده . با یه کیر شق و با بدبختی زیاد خوابم برد . سعی کردم بهش فکر نکنم تا خواب ببره . بالاخره ساعت 2 خوابم برد . از بس به هاله فکر کرده بودم فکر میکردم توی خواب ، خوابشو ببینم . البته این اتفاق نیفتاد . اما صبح که بیدار شدم دیدم کیرم شقه . البته این چیزیه که توی اکثر مردا طبیعیه.پسرا میدونن چی میگم . اکثرا وقت بیدار شدن از خواب صبح ، کیرامون زودتر از خودمون بیدار میشن () . اما برای من مشخص بود که اگه الان شق کردم احتمال زیاد بخاطر فکر کردن زیاد به هاله هست . 8 بیدار شدم . صبحانه رو زدم . یه مقدار درس خوندم . ریاضی مهندسی . از بس توی فکر هاله بودم ، ساعت 930 که از پشت میزم پا شدم متوجه شدم که هیچی از چیزایی که خوندم یادم نیست توو خونه همه سرکار بودن . منم که دانشگاه نداشتم اونروز . پس باز هم جایی واسه سین جین شدن وجود نداشت . مطمئنا هم تا ساعت 5 کسی خونه نمیومد .برای آماده بودن برای هرگونه اتفاق ، مجدد شرتمو عوض کردم و یه شرت مشکی اسپرت آدیداس پوشیدم . یه رکاپی آبی هم پوشیدم . یه پیرهن سرمه ای تنم کردم . با یه شلوار جین تیره (طبق معمول) . از ادکلن بِربِری ای که داشتم و بوی خیلی ملایم و شیرینی داشت به گردن و مچ دستم زدم . زنجیرمو انداختم گردنم و دوتا هم از دکمه های پیرهنمو باز گذاشتم . کالج مشکی پام کردم . 5 دقیقه به 10 بود که اس ام اس اومد برام . گوشیمو با ذوق و شوق برداشتم.گفتم هالست . اس ام اسو بازکردم دیدم ایرانسله . همچین شاکی شده بودما سر ساعت 10 صبح ، دم در خونه ی هاله خانوم بودم . زنگ رو زدم . کسی در رو باز نکرد . دوباره زنگ زدم . اینبار در باز شد و یه خانوم فوق العاده زیبا درو باز کرد . یه آرایش ملایمی کرده بود که خیلی قشنگش کرده بود . بلیزخوشگل سفید رنگی تنش کرده بود . از بس پیرهنش نازک بود ، سوتین قرمزش معلوم بود . موهاش رو کاملا باز گذاشته بود و یه تعدادی از موهاشو ریخته بود روی صورتش . جیگری شده بود . یه شلوار فوق العاده چسبون پاش بود . خیلی چسبون بود . اما چون بلیزش کمی بلند بود ، اجازه نمیداد کون خوش تراششو ببینم . از همه جالب تر برخلاف دفعه قبل موقع باز کردن در ، نه مانتو و نه روسری ای در کار بود . البته این موضوع رو بعدا که خاطراتو مرور میکردم یادم اومد . آخه اونموقع محوش شده بود .گفتم سلام خانوم کاظمیگفت سلام سامان جانچهره ی منو که دید ، جلوی چشمام به شوخی چندتا بشکن زد . فهمیده بود محوش شدم . خجالت کشیدم . گفت بفرما داخل . اصلا حواسم نبود که دارم با کفش وارد میشم ، قدم اولو که گذاشتم داخل خونه ، تازه یادم افتاد و کفشمو در آوردم . اما گذاشتم داخل که کسی اگر اومد ، کنجکاو نشه که کدوم مردیه توو این موقع از روز . تقریبا همه ی اهل ساختمون میدونستن شوهرش تا آخر شب خونه نیست . اینبار که وارد خونه شدم ، دیگه آثاری از به هم ریختگی نبود . همه چیز مرتب بود . همه جا خوشگل و تمیز بود . پرده های خونه رو کنار نزده بود . خونه کم نور بود . رو مبل نشستم . گفت کافی میکس میخورید یا چای؟ منم که از شیرخشک ریختن توی قهوه بدم میومد ، گفتم ممکنه برام قهوه درست کنید توی قهوه جوش؟کافی میکس دوست ندارم زیاد . قهوه رو آورد . شکرش کم بود . شیرشم کم بود . پرسید شیرینیش چطوره ؟ گفتم یه مقدار کمه . تا بلند شد شکر بیاره گفتم بشینید خواهش میکنم . با شیرینیه شما میخورمش () . نگاه عمیقی کرد و بعد لبخند زد . بعد با پررویی پایان گفتم فقط شیرش کمه که فکر نکنم در این مورد بتونم از شخص شما استفاده ای ببرم حرف غیر منتظره ای بود . خنده ای کرد . اما فهمیدم خندش از روی بی جوابی و دست پاچگیه . رفت و شیر آورد . قهوه رو که خوردم کمی راجع به چیزای مختلف حرف زدیم.بعد گفت خب حالا برو سر اصل مطلب سامان جان . منم جا خورده بودم . آخه اصل مطلبی وجود نداشت . من حقیقتاً حرفی نداشتم که بهش بزنم . دیشبشم فقط یه شر و وری گفته بودم که بتونم بیام خونش که شاید بشه با هم یه حالی بکنیم…من و من کردم و گفت که انگار خیلی سختته حرفتو بزنی که انقد من و من میکنی . گفتم چقد خوب درک کردی… (البته اصلاً کار سختی نبود چون تابلو بود روم نمیشه بهش چیزی بگم اما ضایع نکردم و ازش تعریف کردم) . شروع کردم یه سری داستان کس و پرت براش تعریف کردم از ضربه ای که از بهترین دوست دخترم خوردم و اینکه تمایل زیاد جنسی من باعث شده بود فکر کنه فقط بخاطر سکس میخوامش و اینجور حرفا …گفت مشکل بزرگی داری اما خودت میدونی که راه های زیادی برای رفعش هست . شیطونی کردم و پرسیدم مثلا چه راهی؟متوجه منظورتون نشدم . گفت با من راحت باش . منو هاله صدا بزن . بعد با تجب زیاد پرسید راستی تو اسم منو از کجامیدونی؟داستانو براش گفتم . بعد گفت یکی از راه ها اینه که خودتو خالی کنی.خودم به خریت زدم و گفتم چجوری آخه؟فهمید دارم شیطونی میکنم . گفت همونجوری که تو این همه مدت با فکر من خودتو راحت کردی پشمام ریخته بود . گفتم شما طالع بینی هم میکنی مگه ؟؟؟؟ خندید و گفت نه . ولی از همون روز که برای درست کردن ماهواره اومدی اینجا و با دیدن من شلوارت اونجوری باد کرد ، فهمیدم با من حال میکنی . آقا اینارو که گفت من فشارم افتاده بود . آخه اولین بار بود که یه خانم جلوم اینجوری حرف میزد و حس میکردم منظور داره . حتی با دوست دختام هم کمتر موقعیت واسه اینجور حرفا پیش اومده بود . چون زرت و زورت به هم میزدیم با هم . البته این آخریه فرق داشت . یه اپسیلون . چون یکمی پیشروی داشتیم و یه کارایی در حد مالوندن داشتیم اما هم کوتاه بود هم اصلا به سکس نرسیده بود . خلاصه سرتونو دردنیارم . دعوتم کرد برای قهوه ی دوم ، برم روی میز دونفره کوچیکشون و با هم قهوه بخوریم . با کمال میل قبول کردم . نشستیم رو صندلی ها . فاصلمون به دلیل کوچیک بودن میز گرد ، کم بود . بی مقدمه بهش گفتم شما خیلی چهره ی زیبایی داری . گفت قربونت برم عزیزم . لطف داری . تو هم خوش تیپ کردیا امروز . گفتم چشماتون خوش تیپ میبینه .خندید . دستمو گذاشتم روی دستش . اول به دستم نگاه کرد بعد به چشمام . گفت دستامو دوست داری.گفتم آره . واقعا خوبن . گرماشون خیلی لذت بخشه . اینو که گفتم هاله هم با اون دستش ، دست دیگه ی منو گرفت . قلبم خیلی تند میزد . خیلی تند . از استرس کنکور، بیشتر استرس داشتم گفت منم حس خوبی به دستات دارم .صورتامون خیلی به هم نزدیک شده بود . گرمای نفساشو حس میکردم . لبامو گذاشتم روی لباش و اونم همراهی کرد و شروع کردیم به لب گرفتن . دستشو گذاشت پشت گردنم.منم با دوتا دست صورتشو گرفتم و آروم آروم ازش لب میگرفتم . زبونشو میاورد جلو که بخورم . منم حسابی با زبونم زبونشو میخوردم . دستامو روی گردنش گذاشتم و باز هم لبای همو خوردیم . هاله لب پایینیمو و من لب بالاییشو میخوردم . حدوداً 10 دقیقه لب میگرفتیم . لبای فوق العاده ای داشت . بعد که لبامونو جدا کردیم جفتمون نفس نفس میزدیم . جفتمون حشری شده بودیم . گفتم هاله ؟ گفت جانم؟- میشه با تو خودمو آروم کنم؟مطمئن باش هیچکس خبردار نمیشه . من واقعا بهت علاقه ی خاصی دارم . درسته که چند سال تفاوت سنی داریم اما…صحبتمو قطع کرد- ما که نمیخوایم با هم ازدواج کنیم که- پروفسور منظورم اون نبود . منظورم اینه که تفاوت سنیمون ، ربطی به رابطمون نداره- باشه . فهمیدم . قبوله .- واقعا ؟ راست میگی هاله ؟- آره عزیزم . هرکاری دوست داری بکن . خودتو با من آروم کن . منم نیاز تورو دارم . مردم که اکثر اوقات نیست . وقتی هم میاد خستس . تو هم که ماشاا… خوشگلی . خیلی وقته تو خطتم . اما زشت بود که به یه پسر 6 سال از خودم کوچیکتر ، پیشنهاد رابطه بدم .- کاش زودتر خجالتو کنارگذاشته بودی و میگفتی بهم که منم این همه عذاب نکشم تا بهت بگم- گذشته دیگه میخوای تلافیشو سرم در بیار حالا- اتفاقاً دقیقاً قصدم همینه .- یعنی چی؟؟؟- یعنی اینکه ….دوباره شروع کردم ازش لب گرفتن . این دفعه حشری تر . محکم لباشو میخوردم و اونم همراهیم میکرد. لب رو لب بودیم و من آروم پاشدم و از زیر بغل گرفتمش و بلندش کردم . بعد که اونم وایساد عقب عقب بردمش و چسبوندمش به دیوار . خودم چسبیدم بهش . قدش ازم کوتاه تر بود . بخاطر همین کیرم چسبید به شکمش . کاملا شق بود . کیرم آنچنان بزرگ نیست . 15 سانته . لبشو جدا کرد ازم و گفت اوه اوه . چه خبره اون پایین . دوباره شروع کرد به لب گرفتن . دستامو انداختم زیر رونش بلندش کردم و بردمش توو اتاق خواب . گفتم اتاق راست یا چپ؟ گفت راست .انداختمش روی تخت . تخت دونفرشون . افتادم روش . دکمه های پیرهنمو یکی یکی باز میکرد و دست میکشید به سینه هام . پیرهنمو در آورد و انداخت پایین تخت . دستاشو بردم بالا و آروم بلیزشو در آوردم . سوتین خوش رنگی بود . پستونای نازشو میمالیدم . دیگه خجالت حالیم نبود . فقط میخواستم بکنمش . از روی سوتینش پستوناشو خیلی مالیدم و همزمان ازش لب میگرفتم . اومدم پایینتر و در و اطراف نافشو لیس زدم . شکمش خیس خیس شد . شلوار فوق العاده تنگ و قشنگشو دلم نمیومد در بیارم . اما با فکر اینکه چه چیزی زیر شلوارش منتظرمه ، سریع شلوارشو درآوردم . چشماشو بسته بود و آه های ریزی میکشید . شورت و سوتینشو ست کرده بود . هر دو قرمز و هردو از یه جنس . بند کنار شرتشو باز کردم . کس بی نظیری داشت . بدون مو بود . سفید بود . چوچول خوش رنگ و صورتی کم رنگی داشت . شروع کردن به خوردن تاجک یا همون چوچولشو . زیاد بلد نبودم . هرچی از فیلما بلد بودم اجرا میکردم . اولین کسی بود که میچشیدمش . زیاد طعم خاصی نداشت اما خوردنش لذت بخش بود . نمیدونم چرا . چوچولشو میک میزدم و میلیسیدم . چهرشو که دیدم تازه فهمیدم تو فضای دیگه بود . لباشو گاز میگرفت و ناله های بلندی میکرد . زبونمو به سوراخش نزدیک کردم و آروم فشار دادم داخل کسش . باز هم طعم خاصی نداشت و تقریبا بد مزه بود . اما واقعا عاشق خوردنش بودم . خیلی لذت بخش بود . بعدا فهمیدم فقط دفعه اول چون آدم به طعم کس عادت نداره زیاد خوشش نمیاد و توی دفعات دوم و سوم کاملا عادی و حتی خوشمزه به نظر میاد . کیرم شلوارمو داشت جر میداد .انگشتمو آروم بردم داخل کسش . یه لحظه نفسش قطع شد و دوباره خیلی با لرز و شهوت بازدم کرد . سرعت انگشتمو زیاد کردم و دو تا انگشتمامو توش کردم . تند تند عقب و جلو میکردم و چهرشو میدیدم و بدنشو میدیدم که چطور داره به خودش میپیچه از لذت . دادش بیشتر شده بود . اما پنجره ها دو جداره بود و صدای هاله هم خیلی زیاد نبود که همه همسایه هارو ردیف کنه دم در . اون لخت لخت بود و من هنوز شرت و شلوار پام بود . لبامو روی بدنش آروم به سمت بالا حرکت دادم ، از نافش گذشتم و کمی بالاتر به سینه هاش رسیده بودم.سینه هاشو با ولع زیاد میخوردم . سر سینه هاشو که رو به بالا هم بودن و قهوه ای خوشرنگ ، میک میزدم . دیگه کارش تموم بود ، معلوم که واقعا تشنه ی کیره . یه مقداری ازش دوباره لب گرفتم و دستاشو گذاشت رو کمرم و منو وادار به چرخیدن کرد . حالا اون رو بود و منم زیر . کمربندمو با عشوه باز کرد . زیپ شلوارمو با عشوه ی بیشتر . شلوارمو از پام در آورد . با ناخنای بلندش از روی شرت ، آروم میکشید روی تخمام . پایان بدنم مور مور شد . چندین بار اینکارو کرد و بعد با دودست کیرمو میمالید . خیلی حشری شده بود . عین من . اما سگ حشریمو نشون نمیدادم . چون نمیدونستم از سکس وحشی خوشش بیاد یا نه . بهش احترام گذاشتم تا خودش بهم بفهمونه وحشی بکنمش یا آروم . شرتمو یا دندوناش آروم آروم کشید پایین . منم با بالابردن کمرم بهش کمک کردم . چند لحظه با شهوت زیاد به کیرم نگاه کرد . کیرم با اینکه شق بود ، روی شکمم بود . زبونشو گذاشت رو تخمام و آروم خوردشون . لیسشون میزد و کیرمو میمالید همزمان . واقعا خوب اینکار میکرد . نور ظهر که توو اتاق بود ، سکسمونو قشنگترکرده بود . سر کیرمو گذاشت رو لباش و شروع کرد به ساک زدن . همشو نمیتونست بخوره . اما تا همونجاشم که میخورد ، لذت بخش بود برام . همزمان که ساک میزد ، با ناخناش ، تخمامو آروم تحریک میکرد . واقعا نزدیک بود آبم بیاد .- هاله الان میاد . بسه دیگه . حسرت کستو به دلم نذار.خندید و گفت چشم عزیزم .با خجالت گفتم – هاله الان ساعت 1230 هست. تا بچت از مدرسه بیاد ، نهایتا 1 ساعت وقت داریم .- خب؟- اسپری داری؟- تاخیری؟- آره عزیزم- نه فدات شم . ولی کاندوم تاخیری دارم .کاندومو بهم داد . کاندوم ریلکس با طعم تمشک بود . تاخیری هم بود . گفتم خودت زحمتشو بکش هاله جان . گفت به چشم . کاندومو سر کیرم گذاشت و آروم آروم با دستش میداد پایین . کارش که تموم شد گفتم چند دقیقه اولو خودت بشین و تلمبه بزن . قبول کرد . پاهاشو گذاشت دو طرف پاهام و کیرمو گذاشت دو سوراخ کسش … آروم نشست روش.خیلی آروم.کس داغی بود.واقعا داغ بود توش.تا ته که رفت تو کسش ، تا نصفه بیشتر کیرمو کشید بیرونو دوباره نشست روش . اولاش آروم بود . اما وسطاش دیگه تند شده بود . خیلی تند . کسش کیرمو میبلعید و دوباره میداد بیرون . خیلی لذت بخش بود . ولی چون خیلی تند و بلند میپرید تخمام درد گرفتن . بلندش کردم . فهمیده بودم اهل سکس وحشیه . تلنبه هاش خشن بود و لباشو گاز میگرفت و منو چنگ میزد . بهش گفتم عزیزم چهاردست و با بشین . بعد که نشست گفتم از کون یا از کس؟ گفت از کس فعلا . با گفتن فعلا ، فهمیدم کون هم بهم میده . تعریف کون کردنو خیلی شنیدمو . توو کونم عروسی بود . مدل سگی ، کیرمو گذاشتم توی کسش و تند تند شروع کردم به تلنبه زدن . صداش درومده.خیلی بلند داد میزد آه ه ه میکشید . بلند بلند میگفت بکــــــــن ، بکــــــــــن ، بگاااااا ، جر بده . حرفاش داشت دیوونم میکرد . محکم تلنبه میزدم و میگاییدمش . خیلی لذت بخش بود . اما حالت داگی ، واسه مرد خسته کنندس. آخه تقریبا سرپاست . کیرمو در آوردمو ازش پرسیدم ، چه مدلی بکنمت ؟ گفت طاق باز . برگشت و طاق باز خوابید . پاهاشو گذاشتم رو شونه هام . گفت نه.بیفت روم .میخوام لباتم بخورم . افتادم روش و کیرمو گذاشتم دم کسش و دوباره شروع کردم به تلنبه زدن . تند تلنبه میزدم و کیرم هر لحظه داغ تر میشد . کسش تقریبا تنگ بود . دلم میخواست بدون کاندوم بکنم این کسو ، اما خطرناک بود . میترسیدم خونامون به هم نخوره و مریضی پیش بیاد . لبام رو لباش بود و کسشو میگاییدم.بیشترین لذت عمرم بود . خیلی توو اون حالت کردمش.حدودا 20 دقیقه.لا مصب کاندومه انگار آبمو خشک کرده بود . گردنشو میخوردم ، میکردمش ، آه میکشید آااااااااااااااااااه ه ه.فشار بده سامان.فشار بده تا تهش.جر بده منو.گشادم کن.وقتی گوشم کنار دهنش بود اینارو آروم تو گوشم میگفت . بهش گفتم میخوام کونتو بکنم هاله . گفت بکن.هرجارو که میخوای بکن . فقط بکن . گفتم پس پاشو ایستاده بکنمت عزیزم . ایستاده کردنش کار سختی بود . چون تجربه نداشتم . اما دوست داشتم تجربه کنم . دستشو گذاشت رو دیوار و قمبل کرد . رفتم پشتش و کیرمو گذاشتم دم کونش . آروم سرشو کردم توو.تنگ بود.میدونستم اگه بیشتر فشار بدم ، با این قطر کیر ، حتما گریش درمیاد . با اینکه جفتمون سکس وحشی دوست داشتیم ، اما نه اون روز وحشی کرده بودمش ، و نه دوست داشتم اذیت بشه .کاندوم خیلی چرب بود ولی بازم توو نمیرفت . بهش گفتم . گفت آروم بده توو ، تحمل میکنم.کونشو با دستام از هم باز کردم ، یه مقدار بیشتر فشار دادم و بالاخره تا نصفه رفت تو . نفس نفس میزد . دردش اومد . ولی حتی داد هم نزد بخاطر من . که فکرنکنم داره اذیت میشه . باز هم فشار دادم و کل کیرمو کردم توو کونش . یه کم نگه داشتم کیرمو تا عادت کنه کونش.بعد چند دقیقه ، شروع کردم به تلنبه زدن . اولش آروم ولی بعدش تند و سنگین . صدای برخورد محکم بدنامون ، کل اتاقو گرفته بود . صدای فوق العاده تحریک کننده ای داشت . سنگین تلنبه میزدم و کون داغشو میکردم . در حین تلنبه هام در حالی که شروع به آااه کشیدن کرده بود ، گفت آبت که داشت میومد ، کاندومو دربیار و همشو بریز تو دهنم . بلند داد میزد که تشنمه قربون خودت و کیرت بشم . م میکردمش ، جیغ میزد دیگه . از پشت ، پستونای قشنگشو با دست گرفتم و در همون حال تلنبه زدم ، میمالیدمشون . اونم دستش لای پاهاش بود و چوچولشو میماید یا کسشو انگشت میکرد . داشت لذت زیادی میبرد . نزدیکای آبم بود دیگه . بهش گفتم نزدیکه ، گفت پس بکن تو کسم و محکم بکن که منم ارضا شم.کردم توو کسش . دوباره اولش نفسش بند اومد و خیلی سکسی بازدم کرد . سرعتمو به شدت زیاد کردم و گاییدم کسشو . بلند داد زدم اومد ، اومد . کاندومو درآوردم و تند تند جق زدم . دستمو زد کنار که خودش آبمو بیاره.همین کارش باعث شد که آبم دیرتر بیاد . کیرمو کرد دهنش و ساک زد . دستشو گذاشت رو کونم و تند تند سام زد . منم دستم تو موهاش بود و اون بازم ساک زدم . آبم داشت میومد . آه بلندی کشیدم ، چندبار دیگه هم آه کشیدم و کیرمو تو دهنش عقب جلو کردم.تموم آبمو خرد . یه مقداریشم کیرمو در آورد از دهنشو ریخت روی پستوناش.من سست شده بودم.اما اون بازم کیر میخواست.آبش نیومده بود.منو خوابوند رو تخت.میدونست دیگه نمیتونم تلنبه بزنم . با کلی زحمت کیرمو بیدار کرد و بدون کاندوم کرد تو کسش.توو اون حال اصلا نمیفهمیدم داره چیکار میکنه.با اینکه تازه کرده بودمش ، اما رفتن کیر نیمه خوابم هم تو کسش لذت زیادی داشت.تلنبه زد ، زد ، زد و بالاخره تنش لرزید و ناخناشو فرو کرد تو پهلوهام و آبش اومد . خیلی هم اومد . ریخت روی کیرم و تخمام و تخت . یه کمیش رو هم گفته بودم بیاد بریزه تو دهنم .وقتی داشت بالا پایین میپرید و پستوناش بالا پایین میشدن بهش گفتم . کسشو میمالید و آبشو میریخت تو صورت و دهنم . زیاد خوش طعم نبود . ترش بود . اما چون آب کیرمو خورده بودم ، ضد حال نزدم و خوردم آبشو . خیلی شل شده بود . افتاد توو بغلم . بی حس و حال.پستونای تپلش ، یه کم سفت تر شده بودن . منم که دوباره زیر فشار رفتن مجدد کیرم تو کسش بودم ، دوباره کیرم بیدار شده بود . یه کم جق زدم ، میخواستم بهش بگم برام ساک بزنه یا حداقل جق بزنه اما بی حال روم افتاده بود . گفتم گناه داره.الان خیلی بی حاله . با آب کسش که رو کیرمم ریخته بود ، جق زدم . انقد زیاد بود که تا آخر کار، خشک نشد کیرم . ناگفته نماند که تو همون حال چندتا تلنبه تو کسش هم زدم . و دوباره آبم اومد . خیلی کمتر از دفعه قبل.ریخت رو دستم و روتخت .ساعت 115 بود . تا 120 رو هم ولو بودم . بعد موهاشو ناز کردمو گفتم بدون کاندوم کردیش تو کست ، خطرناک نباشه؟گفت لوله هامو بعد از بچه اول بستم.از پس بزرگ کردن همین یه دونه هم برنمیایم . گفتم منظورم اون نیست . منظورم از لحاظ خونیشه . اونم نگران شده بود . ضربان قلبش بیشتر شده بود . به چشمام نگاه کرد . گفت اصلا حواسم نبود .خیلی حشری بودم.اصلا به ذهنم نرسیده بود.گفتم حالا نگران نباش.تهش یه آزمایشه. گفت آره . راست میگی ولی میترسم اتفاقی افتاده باشه.گفتم نترش.هیچی نشده.بلند شدیم و رفتیم تو حموم به جز سرمون ، همه جامونو شستیم .بازم به اصرار من حدود ساعت 130 توو حموم برام ساک زد . ولی آبم نیومد و چون دیر شده بود نشد آبمو بیاره . بهم یه حوله داد و خودمو خوش کردم.لباسامو پوشیدم.وقتی داشتم میپوشیدم با حوله جلوم وایساد تا کارم تموم شه . بعد وایسادم جلوش و آروم بهش گفتم بابت همه چی ممنون . خیلی لذت بخش بود . اولین سکسمو بهترین سکسم کردی. گفت تو هم عالی بودی . هروقت شد بهت اس میدم که بیای و با هم یه حالی بکنیم .گفتم با کمال میل.راجع به آزمایش هم بهت زنگ میزنمو قرار میذاریم . کفشمو پوشیدمو رفتم خونه . هنوز کسی خونه نیومده بود . همین انتظارو هم داشتم . حدود ساعت 2 اس داد شرتتو جا گذاشتی سوتی خفنی داده بودم.نمیدونم چطور حواسم نبود که شرتمو پام نکردم خیلی عجیب بود.بعد از دو روز با هم به عنوان نامزد رفتیم و آزمایش دادیم . 2 روز بعد جوابو رفتم گرفتم و وقتی دکتر برام توضیحاتشو داد ، نفس راحتی کشیدم.خونمون به هم میخورد و هیچ مشکلی نبود.به هاله هم خبرو دادم.خیلی خوشحال شد.بچشو گذاشت خونه خواهرش و اومد رفتیم با هم یه شامی خوردیم و زود هم با هم رفتیم و یه مانتو براش خریدم و برگشت خونه که خواهرش شک نکنه.گفته بود میره لباس بخره. بعدا فهمیدیم رنگ مانتوئه خیلی تخمیه و رفت عوضش کرد . هول هولی خریده بودیمش . تازه شانس آوردیم تنگ نشده بود براشالان تقریبا 4 ماه از اون ماجرا میگذره . من تا حالا حدود 32 ، 3 بار از کون و کس به روشای مختلف کردمش . راضی ام و اصلا ازش خسته نشدم . هنوزم میکنمش و اون هم راضیه . تنها مشکل اینه که بعضی اوقات که دیر به دیر میکنمش ، سکس تلفنی و اس ام اسی خیلی دوس دارم.اما نمیتونم بهش بگم . کسی رو هم ندارم از این راه یه حالی بم بده .نمیدونم چیکار کنمخیلی طولانی بود.معذرت میخوام.امیدوارم با خوندن این داستان ، کیراتون شق و کساتون تحریک شده باشه . ممنون از وقت زیادی که گذاشتید . اگه از داستانم خوشتون اومد و امتیازش رفت بالا ، داستان های سکسی دیگه ای رو هم براتون خواهم گفت . باز هم ممنون و خداحافظ همگیتون . اعتراف این اولین داستانیه که مینویسم . پس خواهشا فحش ندید . آماتورم .ممنون(دوستان عزیزم ، ما اهل دروغ نیستیم . اسم های این داستان تماماً مستعارهستن . داستان هم کاملا ساختگی هست . حدوداً تایپش 12 ساعت وقت برده . امیدوارم لذت ببرید . این داستان صرفا برای تحریک دوستان نوشته شده . سعی کردم پیشنهاد سکس دادن و بقیه صحنه ها رو هم خیلی با آب و تاب و هم نزدیک به واقعیت بنویسم . مثل بعضی از داستانا نیست که یارو خالش صداش کنه ، بره تو حموم پیش خالش اول لیف بکشه بعد بچسبه بهش و بکنتش سعی کردم یه مقداری واقعیش کنم . امیدوارم امتیاز خوبی کسب کنه این داستان . بابت اشکالات املایی یا فنی ، پیشاپیش عذر خواهی میکنم)نویسنده ناشناس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *