پشت پنجره اتاق به تماشای عبور ومرور مردمی نشسته بودم که هرکدوم دغدغه ای واسه خودشون داشتن. ماشین علی جلوی خونمون ایستاد دلشورم شروع شد سریع جلوی ایینه رفتم سر ووضع خودم رو درست کردم.علی همراه خونوادش یا یه دسته گل از گلهای مریم ورز وارد خونه شدن.ازاتاقم رفتم بیرون ادکلن مردونه ی خیلی نایسی به مشامم می خورد .سلام واحوال پرسی تموم شد واز من و علی خواستن بریم تو حیاط وباهمدیگه دررابطه با اینده وعلایق و…صحبت کنیم .چندقدم باهم دیگه تو حیاط زدیم که علی بحث رو شروع کرد.علی نازنین خانم شما همیشه انقدر ساکت هستین؟نه علی اقا میتونیم راحت باشیم؟علیاره نازنین خانم حتما اینطوری من هم راحت تر هستمعلی تو منو واقعا دوست داری؟من انتخاب خودت هستم یا خانواده؟علینارنین جان من تورو واقعا دوست دارم راستش الان 2سال هست که به شما علاقه پیدا کردم ولی شما خیلی مشغوا درس خوندن بودین ومیدونستم اگه بیام جواب رد میشنوم واسه همین صبر کردم تا شما درستون تموم بشهواسه چندلحظه موندم چی بگم از اینکه من انتخاب خودش بودم وافعا رضایت داشتم ومهم تر واسم این بود پسر پاکی بود .صحبت هامون کردیم وقرار عقد رو گذاشتیم ویک ماه بعد عروسی، عقدمون بانظر من وعلی خیلی ساده برگذار شد.اولین بوسه ای که علی رو دستم هنگاه دست کردن حلقه گذاشت حسابی منو سرد کرد حتی خود علی هم متوجه شد ،بعد از عقد با علی به اتاق من رفتیم.روتخت من نشستیم دستم تو دستای علی بود منو کشید طرف خودش وبه خودش فشار داد گفتبالاخره بهت رسیدم،نازنین خیلی دوست دارم خیلی.سرم از بغلش بالا اوردم یه بوس رو صورتش زدم ،محکم بهش چسبیدم هردومون خیلی خسته بودیم وخوابمون میاومد . حالا دیگه خیلی خجالت میکشیدم بخوام توبغل علی بخوابم ولی از یه طرف دوست داشتم تو بغلش باشم واقعا علی رو دوست داشتم.لباسم رو عوض کرد یه تاپ صورتی وبا شلوارک سفید پوشیدم موهام رو هم باز کردم علی هم رفته بود لباسش رو عوض کنه وقتی اومد تو اتاق منو دید گفتخانمی منو ببین نازی چه قدر خوشگلی تواومد نزدیکم منو بغل کرد وواسه اولین بار لب یه مرد رو روی لبام حس کردم،حس خیلی خوبی بود علی با لطافت تموم داشت رو لبام بوسه میزد انقدر پاک بود که مطمءن بودم منو واسه هوس یا سکس نمی خواد اینا همش نشانه علاقه ودوست داشتنه.خودمم همکاری کردم ولبام رو تولباش قفل کردم واسه چند مین داشتیم لبای همدیگه رو می خوردیم.علی بادستش کمرم رو نگه داشته بود واسه همین از خوردن لباش خسته نمی شدم لباش از رو لبام جدا کرد گونم رو یه بوسه زد .گفتنازی چشمات رو ببند ،،،باشه بستمهمینطوری که وایساده بودم دستم رو گرفت منو با خودش برد گفت بشین رو تخت حالا چشمات رو باز کنوایییی چی میدیدم یه گردنبند واسم خریده بود که اسم خودش ومن رو گردنبنده حک شده بود همینطوری داشتم گردنبنده رونگاه می کردم گفتخانمی بندازم گردنت؟،،،،علی مرسی چه قدر خوشگله اره واسم ببندشرفتم پشت سرم وخوددم موهام رو اوردم جلو که راحت تر ببنده گردنبنده رو بست ازپشت گردنم رو بوس کرد منم خودم انداختم تو بغلش لبام رو بوس کرد گفتنازنین جونم خوابت نمیاد؟امروز زیادی خسته شدیم هردومونباسرم اشاره کردم خوابم میاد، همونجا رو تخت کنار علی خوابیدم یکم بینمون فاصله بود یه دفعه گفتاااا نازی چرا فاصله گرفتی هان؟.. اومدنزدیکم منو کشوند طرف خودش سرم رو گذاشت رو بازوش گفتاز حالا به بعد اینجا سرت رو میذاریانقدر خسته بودم که متوجه نشدم کی خوابم برد ساعت 5صبح بود علی از خواب واسه نماز بیدارم کرد نمازم رو خوندم رفتم رو تخت خوابیدم بعدش علی اومد منو بغلش گرفت داشت با موهام بازی می کرد که خوابم بردساعت 10صبح بود از خواب بیدار شدم فکر کردم علی خوابه لبم رو گذاشتم رو لبش بوسش کنم دیدم بیداره سریع لبم گرفت یدون بوس محکم کرد .اولین شب رو عالی سپری کردم بهترین شب زندگیم میتونم بگم بود علی مرد ایده آلی واسم بود همون شب اول منو وابسته خودش کرد.سه هفته از عقدمون سپری شد.تواین سه هفته حسابی به همدیگه وابسته شدیم وعلایق همدیگرو شناختیمیک هفته قبل از عروسی علی زنگ زد بهم گفت نازی مادرم اینا دارن میرن شمال خونه مادرجونم اماده شو عصر میام دنبالت بیا پیش من.من هم سریع حموم رفتم ولباسام رو اماده کردم خودمم اماده شدم یه ارایش ملیحی کردم همونطوری که علی دوست داشت.ربع ساعت بعد از اماده شدنم علی اومد دنبالم رفتیم خونشون.رفتم تو اتاقش داشتم لباسام رو عوض می کردم یه دفعه از پشت بغلم کرد خوابوند رو تختش خودش خوابید رومنگفتمچندروز اینجا هستماگفتبه تو چه خانمی خودم هستش واییی نازی هفته دیگه واسه خودم میشی ،من وتو زیر یه سقف زندگیمون رو شرو می کنیمگفتمله شدم پاشوعلییییهمینکه از رو من بلند شد سریع از زیر دستش خواستم فرار کنم محکم منو گرفت گفتکجاااا ؟؟؟گفتمهیجاگفتناززیییی دوستتتت دارمم شیطون یه چیز بگم؟؟گفتمجونممم بگو؟گفتالان می خوامت دیگه طاقت ندارمممم خواهشگفتمنچچچچ نداریمعلیناز نیااا جون علیگفتمنه نه نه نداریمدوباره خوابوند منو رو تخت افتاد به جون لبام محکم می خوردش مکش میزد با زبونم بازی میکرد تحمل بدن هیکلیش رو خودم نداشتم ولی انقدر ماحرانه لبام رو می خورد که تو اون لحظه متوجه سنگینی بدنش نمی شدم دستش رو برد زیر لباسم همینطور که لبام می خورد باسینه هام بازی می کرد صدام بلند شده بود خودمم با علی همکاری کردم ولباش میکشیدم تو دهنم واب دهنش رو می خوردم علی سریع تاپم رو در اورد سوتینم رو باز کرد که همون لحظه خجالت کشیدم دستم رو گذاشتم رو سینه هام چشمام رو هم بستم.علینازییی اذیت نکن بذار ببینم سینه هات دیوونه شدم از بس از رو لباس نگاهشون کردم چشمات رو باز کن نازنینن منچشمام رو باز کردم علی دستام رو از رو سینه هام برداشت گفتوایییی نازیی خیلی نامردی نذاشتی اینارو ببینم یه حالی ازت بگیرمافتاد به جون سینه هامم با یکی از دستاش فشارش میاد با دهنش محکم سرش رو مک میزد هم درد داشت هم لذتتت نتونستم صدام رو حبس کنمآخخخخ علی اروممم درد داره واسه خودتهتقصیر خودت نذاشتی 3هفتس اینارو ببینمممم جانم نازی صدا کن نفسماهههه گاز نگیر علیییی آخخخخدیوونه اه ونالتم جانممممم نازیکمکم رفتم پاینن و بدنم رو لیس میزد رسید به شلوار جینم دکمه شلوارم رو باز کرد درش اورد لباسای خودش رو هم دراورد با یه شرت خودش رو رو من مماس کرد سفتی کیرش رو کسم بود یکم ترسیده بود خیلی سفت شده بود علی چرخید من رو اورد روخودش پاهاش رو دور کمرم حلفه کرد وزیر گلوم رو می خورد منم خودم رو فشار میدادم بهش همینطور که زیر گلوم رو می خوردم شرتم رو داد پایین دستش رو می کشید رو کسم که همون لحظه ارضا شدممم یا یه اههه خیلی بلنداههههههه علیییییایییی جانمممممم نازنینم ارضا شدی نفسمدیگه حال نداشتمم بیحال رو بدن علی افتادم یکم که حالم بهتر شد علی گفت بخواب نفسم رو تخت می خوام بهت حال اصلی رو بدمطاق باز رو تخت خوابیدم رفت بین پاهامم اول از خجالت سریع پاهام رو بستم خودش پاهام رو باز کرد با بینیش می کشید رو کسم خیلی خوشم اومد زبونش رو گذاشت رو کسم بالا پایین می کرد تحریکم می کرد ولی نمی خورد دوست داشتم واسم بخورهبخورشششش علی بخورهمینکه گفتم بخور پاهام رو باز تر کرد سرش گذاشت بین پاهام ومحکم کسم رو می خورد ومک میزدآههه علی درد داره یواششششیواشششششششش نه نازنینم محکمدستام رو گداشتم پشت سرش فشار میدادم به کسممممم علی با لذت پایان داشت واسم می خورد یه دفعه یه قسمت رو مک زد که جیغ بلندی کشیدم نقطه ضعفم رو فهمید واون قسمت رو مدام مک میزدآخخخخخخخ توروخدا بسهه علیجونمممممم نازنینن قربون صدات برمدستام رو محکم گرفته بودم به تخت وجیغ میزدم دوباره بدنم لرزش بلندی کرد وارضا شدم علی صورتش رو با دستمال تمیز کرد لبام رو یه بوسه زد گفت راضی بودی ؟گفتماره ولی اونجام خیلی درداره چکارش کردی؟گفتنازنینن خودمه دوست دارم تازه هنوز موندهیکم ناز کردم گفتمنهههههه واییی دارم از درد میمیرم خدا به دادم برسهگفتنازی تحریکم نکن یه کاری کنم از درد گریت بگیره ناز نازینوبت من شد یه حال اساسی بهش بودم همونطوری که تو بغلش داشت با موهام بازی می کرد دستم رو بردم طرف شرتش کیرش رو تو دستم گرفتمم، خشکم زد خیلی بزرگ وکلفت شده بود فکر اینکه این کیر می خواد پرده منو پاره کنه مغزم رو نشخوار می کرد.علی خودش شرتش دراورد کیرش راست شده بود واولین بار بود داشتم یه الت تناسلی علی می دیدم مثل پوست تنش سفید بود وخوشم اومد اگرچه از کلفتیش می ترسیدم با دستام باهاش بازی کردم علی گفتنمی خوای بهش حال اساسی بدی؟منظورش رو فهمیدم که براش بخورم ولی خواستم اذیتش کنم گفتمچیکار کنم؟گفتبخورش جوننن علی دیگه طاقت ندارم نازی بخورش69شدم سرکیر علی رو گذاشتم رو لبام اروم بوسش می کردم علی حسابی داشت تحریک می شدم می خواستم داد بزنه که واسش بخورم زبونم رو می کشیدم رو سرش روش تکون می دادم میذاشتم رو لبام میبردم داخل ولی نمی خوردمعلینازنیننننننننننننننننننننننننننننننن بخورشششهمینکه گفت بخورش سرش گذاشتم تو دهنم واسش مک زدم اروم شروع کردم بعدش محکم تر مک میزدم خیلی کلفت بود نمی تونستم تو دهنم نگهش دارم علی خودش تو دهنم جلو عقبش کرد حسابی بزرگ تر شد ولی خوشم اومد بازم می خواستم بخورم زیر کیرش رو لیس میزدم که اونم شروع کرد به خوردن کسم پاهام رو گرفت کسم روچسبوند به دهنش منم کیرش رو می کشیدم رو لبام اونم از این کارم حرصش گرفته بود نقطه ضعفم رو دوباره شروع کرد مک زدنآخخخخخخ علی درد میگیره نخور نخور بذار کیرت رو بخورممنو اذیتتتت می کنی ها نازنینننغلط کردم علی اهههههههههمنم دوباره کیرش رو محکم مک زدم تاجاییی که میتونستم بالبام به کلاهک کیرش فشار میاوردم کسم ول کرد شروع کرد به اههه وناله کردناهههه نفسمممم ارومممم کندی سرش رواصلا بهش توجه نکردم یه لحظه گفتنازی الان میاد ولش کن کیرش ول کردم خودش اومد بغلم کرد خوابوند روخودش گفتنازی دلم نمیاد پردت رو الان بردارم واسه شب عروسی خیلی برنامه ریزی کردم دوست دارم شب عروسی شب فوق العاده ای بشهگفتمعلی توهنو ارضا نشدی می خوام ارضا بشیکسم رو چسبیدم به کیرش با تموم وجودم می خواستمش علی کیرش رو گرفت گفت نه نازنین نکن می خوای بذارم پشتت اگه دوست داری؟گفتمعلی درد داره میترسم ولی می خوام ارضا بشی بیا بذارسرش کیرش رو چرب کرد سوراخ پشت منو هم چرب کرد سر کیرش رو گذاشتم پشتم با دستاش کمرم رو گرفت یکم فشار داد سر کیرش اومد بره داخل خواستم کمرم رو بکشم جلو که محکم منو گرفته بود کیرش با پایان قدرت کرد تو درد عجیبی کل بدنم رو گرفتآخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ علینازنیننن درد داری نفسم درش بیارم؟نه نگهش دار تورو خدا تکونش ندهباشه گلممماز پشت سینه هام گرفت اروم لمسشون می کرد کم کم شروع به عقب جلو کردن کرد خیلی درد داشتم ولی واسم مهم بود علی ارضا بشه نتونستم از درد طاقت بیارم افتادم رو تخت علی هم خوابید رو من اروم اروم شروع به عقب جلو کردن کرد لاله گوشم رو می خورد دردش کمتر شده بود داشت بهم حال میداد توگوشم می گفتدوست دارم نازنین خانممم عاشقتمتلمبه زدنش رو محکم تر کرد وتا دسته می کرد تو با دستش با کسم بازی می کرد وخیلی حال می کردم ،حس کردم یه مایع داغ با فشار ریخت داخل علی ارضا شده بود بی حال افتاد رو من کیرش رو از پشتم در اورد شروع کرد به بوس کردنم بعدش بغلم کرد تقریبا نیم ساعت تو بغلش خوابیدم ،بیدارم کرد لبام بوس کرد گفتپاشو بریم حموم غسل کنیمانقدردرد داشتم که نمی تونستم درست راه برم رفتیم تو حموم غسل کردیم اومدیم بیرون باحوله نشستم تو بغل علی ازش واسه سکس خوبی که داشتیم تشکر کردم باهمدیگه صحبت کردیم علی سفارش داد واسمون غذا اوردن غذا خوردیم بعد از غذا رفتیم خوابیدیم . این یک هفته سپری شد وشب عروسی رسید بعد از جشن و….رفتیم توخونه ای که من و علی 4هفته بود با سلیقه خودمون چیده بودیمش.تا در خونه رو بستیم علی منو بغل کرد گفت خوش اومدی خانوممم،نازی امشب مال من میشی واسه خودممم اگه گذاشتم شبی یخوابییدون خمیازه کشیدم که خوابم میاد علی گفتخواب بی خواب نازی 2ساله منتظرم که تورو واسه خودم کنم بعد تو خوابت میاد نه خیرم امشب تا صبح بیداریرفتیم تو اتاق خوابمون که با سلیقه علی چی شده بود خیلی محشر شده بود رنگ صورتی ملیح وسفیدی که با هم ترکییب شده بود فضارو خیلی عاشقونه می کرد دسته گل عروسی هم با گلای صورتی به سلیقه علی بود.علی کت ش رو دراورد گذاشت انداخت رو تخت منم کنار در وایساده بودم گفتنازی شیطونی نمی کنی مثل اینکه چی شده خانمیه من اروم شده؟یه شونه بالا انداختم در اتاق رو بستم یدون چشمک بهش زدم ،اومد طرفم چسبوند منو به دیوار اروم لبام می خورد، لبام رو ول کرد گفتنازی قول میدم خوشبختت کنمخودم رو چسبیدم بهش خیلی دلم می خواست زود تر مال خودش بشم ولی اون با صبر وحوصله تموم دست می کشید به موهام وبدنمهلش دادم افتاد رو تخت رفتم سراغ شلوارش کمربندش رو باز کردم شلوارش رو کشیدم پایین اجازه نداد بقیه کارم رو بکنم دوباره منو کشوند رو خودش گفتکار دارم باهات صبر کنلباس عروسی رو از تنم جدا کرد همونطوری که وایساده بودم رفت پایین زبونش رو میکشید روشرت توریم با دستش باسنم رو گرفته بود وسرش یه دفعه به کسم فشار میداد واسم سخت بود وایسم خودش فهمید نشستم لبه تخت شرتم رو دراورد شروع کرد به زیون زدن به کسم سینه هام رو با دستاش فشار میدادآهههه علی توروخدا من کیرت رو می خوام بذارش داخل اذیتم نکناصلاگوش نمیداد شروع کرد به خوردن کسم مک میزد زبونش رو فشار میداد لبه های کسم رو گاز می گرفتآخخخخ گاز نگیرسرم رو اوردم پایین سرش رو گرفتم تو دستم با لباش رو محکم کشیدم داخل دهنم توهمون جابه جا شدیم علی نشست رو تخت من نشستم تو بغلش خواستم شرتش رو دربیارم باز نذاشت این دفعه سینه هام رو بااب وتاب می خورد سرش رو فشار میداد به قفسه سینم حس کردم کیرش داره بزرگ میشه خودم رو فشار میدادم رو کیرش سفتی کیرش رو خیلی دوست داشتمعلی نازنین اماده ای؟اره نفسم علی، جون من فقط اروم میترسمخوابیدم رو تخت علی اومد رو من شرتش رو در اورد کیرش گذاشت رو کسم با دستم کیرش گرفتم میکشیدم رو کسم علی هم لبام رو بوس می کرد ،خودش کیرش رو گرفت اون یکی دستش روهم برد زیر کمرم با کیرش به کسم ضربه میزد میذاشت رو سوراخ کسم یکم فشار میداد ولش می کردآهههه علی بذار دیگه نفسمکیرش رو کسم مماس کردکمرم رو محکم گرفت لبام رو داشت می خورد که محکم فشار داد رفت تووآخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ علیییییییجانم نازنینم واسه خودم شدی خانوممم شدیی قربونت برم،تحمل کن گلم می خوای درش بیارم؟علی تورو خدا نگه دار تکونش ندهباشه خانومیی، نازیی خیلی دوست دارماروم شروع به تلمبه زدن کرد و کم کم محکم ترش کردد من ارضا شدمم علی هم بعد از چنددقیقه ارضا شد بوسم کرد وواسه خانوم شدنم یه دستبند خریده بود که بست رو دستم کیرش رو تمیز کرد من رو هم تمیز کرد تا حدودساعتای 5صبح باهام دیگه صحبت کردیم 2بار دیگه هم از جلو سکس کردیم وخوابیدیم.دوستان امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه این داستان واقعی هست اسامی داستان هم مستعار نیست اسامی حقیقی هست دوست نداشتم هیچ کدوم از فسمت های این داستان دروغ باشه علت اینکه اسامی مستعار نیست به خاطر اینکه زوج های زیادی بااین اسم هست.باموافقت همسرم این داستان رو گذاشتم ودلیل اینکه خواستم داستانم رو بذارم این بود که دختر وپسرای جوونمون بدونن عشقی که با پاکی شروع بشه وسکس بین دونفر باشه که از همه نظرشرعا وعرفا به همدیگه مرحم هستن وزوج هستن بهترین تجربه سکس و..هست.و اینکه اگه غلط املایی داشتم ببخشید ونظرات همگی واسم مهمه وبهشون احترام میذارم.بدرودنوشته نازنین
0 views
Date: November 25, 2018