شمسی خانوم جنده لاشی

0 views
0%

سلام به همه ي دوستاناين خاطره اولين و اخرين خاطره ي سكسي منه كه كاملا هم راسته،بيكار نيستم بيام يه مشت دروغ بنويسم همش راستهمن يه رفيق دارم به اسم ساسان،وضعشون از نظر مالي خيلي خوبه،خانوادش مدتي هست بخاطر ساختن خونه ميرن روستا،ساسان هم چون درس داره نميره باهاشون البته بگم ادميه كه اصلا اهل درس نيست،به هر حال سرتونو درد نيارم،مدتي بود ساسان از يه جنده لاشی حرف ميزد و ميگفت كه بعضي وقتا ميارش خونه منم حرفشو باور نميكردم اخه خيلي چاخان ميكرد تاحالا اينقدر از دروغ ماشين خريده بودند كه حد و حساب نداشت صبح بلند ميشد ميگفت ميخوايم سانتافه بخريمو…يه روز رفتيم تو شهر روز پنجشنبه اخر سال بود رفتيم كه من رم بخرم گفت بعدازظهر نميرم روستا ميخوام شمسي(همون جنده) رو بيارم گفت منم بيام،منم اول باخودم گفتم دروغ ميگه ولي قبول كردم،گفت برم حموم و ده هزارتومن هم بيارم. منم همين كارو انجام دادمشد ظهر رفتم در خونشون ديدم خودش تنهاست. دونستم دروغ بوده از شوخي گفتم پس كاندومت كو؟ گفت رفتم داروخونه يارو افتاد دنبالم. منم گفتم حالا چي؟ گفت ميرم بادكنك ميخرم. نميتونستم جلوي خندمو بگيرم ديدم رفت بيرون گفتم كجا؟گفت ميرم بادكنك بخرم. بيا تو دم در وايسا تابرگردم. اون رفتو بعداز چند دقيقه ديدم يه خانم اومد و گفت ساسان هست؟ خيلي تعجب كردم ولي بدتر از اون اين بود كه گفتم نيست ديدم بدونه اجازه از كنارم رفت تو و تو حياط چادرشو انداخت روي طنابو رفت داخل من همينجوري تو بهت بودم كه ساسان اومد وگفتم يكي رفت تو اونم گفت شمسيه،تازه فهميدم همش راست بود گفتم حالا چي گفت بريم تو رفتيم داخل ديدم شمسي خانم لخت شده وايساده منتظرم ما،يه شرت و يه سوتين و جوراب بدني پاش بودساسان بهم گفت وايسا كار ما تموم بشه بعد تو. گفتم باشه.چندين دقيقه وايسادم هيچ خبري نشد ولي جالب اونجا بود هرچي كردم نتونستم اون بادكنك رو بكشم روي كيرم داشت منفجر ميشد خيلي اظطراب داشتمساسان اومد بيرون وگفت اماده شو بري تو ولي اول پولتو بده منم دادمو رفتم تو ديدم لخت خوابيده روي زمين. تا منو ديد بلند شد گفت برم يه دستشويي بكنم و برگردم. منم ديگه اماده شده بودم كاملا لخت در انتظارش وقتي برگشت گفتم شروع كنيم اول يه نگاه به كيرم انداخت بعد زانو زد و كيرمو گذاشت تو دهنش. اخ نميدونيد چه حالي داشتم اونموقع كمي برام ساك زد كيرمو از دهنش بيرون كشيدمو نشستم كنارش. البته بگم من بيشتر از اينكه عاشق سكس باشم عاشق بوسيدنم،شروع كردم لب گرفتن بلد نبودم خودشم خندش گرفته بود بيخيال شدم. درازش كردمو سينهاشو خوردم مثل بستني زمستوني بود خيلي حال ميداد بعد سرمو گذاشتم بين پاهاش و كسشو خوردم. باور كنيد الان كه بهش فكر ميكنم حالم بهم ميخوره اونموقع سرم نميشد اخه يارو جنده لاشی بود نبايد كسشو ميخوردم. كيرمو گذاشتم در كسش يواشي كردمش توش يه ذره كه رفت تو گير كرد چندبار اوردمش بيرون و بردمش توش تا جا باز كرد كسش خيس خيس بود واااي كه چه حالي ميداد. همونجور خوابيده داشتم تلمبه ميزدم صداش پایان اطاقو برداشته بود بعداز چنددقيقه حس كردم ميخواد ابم بياد درش اوردمو كردمش روي سينش،اين تنها سكس من بود تو اون مدت از ساسان غافل بودم نامرد از پشت سرم يواشكي فيلم گرفته بود ازم تا منو اذيت كنه ولي پدرشو دراوردم و…من با اوپراميني و باگوشي اين خاطرمو نوشتم خيلي سخته كه بادكمه هاي موبايل اينارو بنويسي پس خواهشا فحش نديدباي

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *