سلام من شیوا28 ساله از تهران 4 ساله که ازدواج کردم و تو زندگی خیلی خوشبختم من ورضا مردم قبل از ازدواج با هم دوست بودیم وعاشق هم بودیم بعد از1 سال دوستی دوام نیاوردیم و ازدواج کردیم. شوهر من از لحاظ سکس خیلی حشری هستش اوایل ازدواج انقدر منو میکرد که بعضی مواقع نمیزاشتمش منو بکنه و با دست ابشو میاوردم 1سالی که از ازدواجمون گذشت رضا کمتر منو میکرد و کمی از حشرییتش کم شده بود 1 روز با1کی از دوستام صحبت میکردم بهم گفت که با شوهرش فیلم سکسی نگاه میکنن و این طوری خیلی حال میکنن خلاصه شوهرمو راضی کردم 1 فیلم سکسی بگیره و باهم نگاه کنیم. باورتون نمیشه اون شبی که اون فیلمو گذاشتیم ببینیم 1 صحنه ازش رو کامل ندیدیم اونقدر تحریک شده بودیم که نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم دیگه از اون به بعد معمولا هر شب قبل ازخواب فیلم سوپر میدیدیم وبعداز کلی حال کردن رضا منو میکردو میخوابیدیم .تو فیلمهای سوپری که میدیدم صحنه هایی که مرد کس زنو میخورد یا 2 تا مرد 1 زنو میکردن خیلی حال میکردم توری که رضا متوجه شده بود وبهم میگفت خیلی خوشت میاد کوست خیلی خیس شده 1 شب 1 صحنه نشون داد که 1 مرد چشمهای زنشو بسته بود داشت با زنش ور میرفت وحال میکرد بعد دوستشو یواشکی صدا کرد واومد با زنش شروع کرد ور رفتن داشت کوسم میترکید بهترین صحنه ای بود که تا حالا دیده بودم شبش که رضا داشت میکردم بهم گفت دوست داشتی جای زنه بودی گفتم تو چی دوست داشتی جای مرده بودی میذاشتی 1 مرد دیگه زنتو بکنه گفت دیدن فیلمش اینهمه حال داد از نزدیک که دیوانه کننده اس اون شب بعد از کلی حال کردن گذشت 1 روز عصر رضا زنگ زد وگفت برو حمام بدنتو نرم کن باست 1 برنامه توپ دارم هر چی گفتم چه خبره نگفت.بعد از تلفن رفتم حمام خودمو باسه رضا اماده کردم از حمام اومده بودم بیرون که باز رضا زنگ زد گفت رفتی حمام که منم عصبانی شدمو گفتم تا حالا کی بدون اینکه برم حمام پیشت خوابیدم گفت امشب فرق میکنه گفتم باز چی تو کلته گفت به 1کی از دوستام گفتم 1 نفرو اوردم میخوام بکنمش میای تو هم اونم قبول کرد.منم دیگه به حرفاش گوش نکردمو قطع کردم.دوباره زنگ زد گوشی رو برداشتم گفتم دیوانه شدی گفت اون که نمیدونه زنمی گفتم دوستمه هر چی گفت قبول نکردم اونم گفت باشه و قهر کردو گوشی رو گذاشت .نزدیک ساعت9 بود نزدیک اومدن رضا رفتم 1 جوراب سیاه بلند با 1سوتین شرت مشکی ست با1 لباس تور کوتاه پوشیدم تا رضا اومد 1 حالی بهش بدمو باهاش اشتی کنم صدای ایفون اومد رضا بود درو باز کردم رضا اومد تو باورم نمیشد 1 ان دیدم 1 مرد دیگه جلومه اب شدمو دویدم رفتم تو اتاق رضا اومد تو اتاق گفت چی شد .بهش گفتم من بهت چی گفتم گفت فقط چای ومیوه میخوره ومیره منم خر شدمو قبول کردم خواستم لباسمو عوض کنم نگذاشت گفت اون نمیدونه خانم منی همینطور بیا منم رفتم وسلام کردمو رفتم تو اشپزخانه میوه بیارم وقتی داشتم بهش میوه تعارف میکردم همه حواسش به کس وکونم وسینه هام بود اخه من کون وسینه های بزرگی نسبت به بدنم دارم مردم همیشه میگفت من دیوانه بدنت شدم بعد از برداشتن میوه 1 لحظه چشم تو چشم هم شدیم رامین واقعا خوشکل بود دلم یهو هری ریخت رفتم توی اطاق خودمو مشغول کردم تا بره رضا اومد تو اطاق گفت چرا اینجایی گفتم خوابم میاد گفت پس بزار قبل اینکه بخوابی بکنمت گفتم میمونم تا رامین بره بعد بیا گفت نه بزار صدا مون رو بشنوه من ضایع نشم .منو بلند کردو پرتم کرد روی تخت ورفت وسط پاهام وشرتمو زد کنارو شروع کرد به خوردن دیگه چیزی نمی فهمیدم چشمامو بسته بودمو اه وناله میکردمو سر رضا رو فشار میدادم تو کوسم تا زبونش بیشتر بره تو سوراخ کوسم که یهو 1 گرمایی رو روی سینه هام حس کردم چشمامو که وا کردم باورم نمیشد رضا داشت سینه هامو میخورد لای پامو نگاه کردم دیدم این رامینه که داره کوسمو میخوره میخواستم داد بزنم ولی جونشو نداشتم اینقدر سست شده بودم که صدام در نمییومد فقط رضا در گوشم گفت حال کن وامشبو خراب نکن.دیگه تحمل نداشتم گفتم بسه دیگه رضا بکنم گفت امشب 1 نفر دیگه میکنتت من میخوام نگات کنم وباحات حال کنم بلند شدو پاهامو باز کردو گفت رامین بکن توش یهو داغ شدم داشتم از شدت حال میمردم رامین توری بهم ضربه میزد که انگار 10 ساله کسی رو نکرده کیر رامین خیلی کلفت بود بعد از اینهمه خوردن بازم دردو حس میکردم رامین همینطور که منو میکرد منم کیر رضا رو میخوردم بعد چند دقیقه رامین جاشو با رضا عوض کرد کوسم برای رضا حسابی گشاد شده بود رامین کیرشو اورد جلوی صورتم باورم نمیشد بیخود نبود کوسم درد گرفته بود کیر رامین زیاد بلند نبود ولی خیلی کلفت بود کیرشو کرد تو دهنم وای نمیدونید وقتی بهش فکر میکردم این کیر مردم نیست با پایان وجود میخوردمش رامین داشت ابش میومد که کیرشو از تو دهنم در اورد وابشو ریخت روی سینه هام وچند دقیقه بعد رضا ابش اومدو اونم ابشو ریخت رو شکمم .بلند شدمو بدون اینکه حرفی بزنم رفتم حمام تو حمام همش به این فکر میکردم که رفتم بیرون رضا چی میگه تا اینکه رضا اومد تو حمام شروع کرد ازم لب گرفتنو بهم گفت تا حالا اینهمه حال نکرده بود.ادامه دارد………. نوشته شیوا
0 views
Date: November 25, 2018