شيرين ترين سكس من با ایمان

0 views
0%

سلام به همه ي دوستاي عزيزه شهوانيمن سارا هستم و ميخوام بهترين خاطره ي سكسمو براتون تعريف كنم اميدوارم لذت ببريد،من ٤ماهه كه ازدواج كردم و از ٣سال قبل با مردم دوست بودماين خاطره برميگرده به زمانه دوستي من و ايمانمن و ايمان يه رابطه ي رومانتیک داشتيم و ميدونستيم كه تا اخرش پاي هم ميمونيمما رابطه ي خيلي خوب و كاملي داشتيمهمه چيز تو رابطمون بود و بهترين و شيرينترين لحظه هامون در حاله سكس بوديمايمان يه مغازه ي خيلي بزرگ داشت و پشت مغازش يه اتاق بود كه من با سليقه ي خودم ديزاينش كردماز رنگهاي هات و سكسي استفاده كرده بودم تا بيشتر حال كنيمما تقريبا هفته اي٢ بار سكسه حرفه اي داشتيم اما اين سكس يه چيزه ديگه بوديه هفته بود كه سره يه موضوعه الكي با ايمان قهر كرده بودمو نميرفتم پيششاونم هي زنگ ميزد و يا ميومد دمه خونمون اما من محلش نميزاشتمتا اينكه يه روز صبح زنگ زد و گفت سارا حالم بده زود بيا پيشممنم سريع خودمو رسوندم و ديدم حالش از منم بهتره ناراحت شدم و خواستم برگردم كه نذاشتو گفت نهار گرفتم بيا بريم تو اتاقتخلاصه منت كشي كردو مثلا به زور منو بردمثله هميشه من غذامونو مرتبو آماده كردمو خورديماون بهترين غذايي بود كه تو عمرم خوردمبعد از اينكه غذامون تموم شدو من جمع كردم ايمان اومد از پشت بغلم كردو بهم گفت چرا مانتتو در نمياري و خودش در همون لحظه شروع كرد به باز كردنه دكمه هاي مانتومو شروع كرد گوشمو گردنمو بو كردنو ليس زدنمنم كه رو اين حركت حساسم حسابي حشري شدم(من چون ورزش ميكنم هيكله خوبي دارم، سينه هاي ورزيده و تقريبا درشت با شونه هاي كشيده، كمره باريك و كونمم خيلي گرده، كسم كوچيكو تنگه، خلاصه قدم ١٦٧ و وزنم ٥٠ كيلوه)(ايمان بدن سازي كار ميكنه و هيكله عضله اي و معركه اي داره، بازوهاي كلفت وكمر باريك با قده١٨٠)خيلي بهم ميايمايمان مانتومو از تنم كشيد بيرونو همونطور كه پشتم بود يه دستشو گذاشت رو سينمو با يه دسته ديگش كسمو از روي شلوارم ميماليد آروم تو گوشم نفس ميكشيدو با زبونش با گوشم بازي ميكردتمامه بدنم از شهوت ميلرزيد تا برگشتم و شروع كردم به خوردنه لبايه قلوه ايشو با دستام تو موهاشو كمرش چنگ ميزدماروم اروم رفتيم عقب تا رسيديم به تخت و من دراز كشيدمو اون اومد رومو همونطور لبايه همو گاز ميزديماتيشه شهوت تو بدنمون شعله ميكشيدايمان شروع كود به باز كردنه زيپه شلواره منو خيلي رمانتيك درش اورداز نوكه انگشتايه پامو ليس ميزد اروم اروم ميومد بالا منم مثله مار از شهوت به خودم ميپيچيدمشروع كرد از روي شرت كسمو خوردنو همش مي گفت جووووووووووونشورتمو در اوردو خيلي نرمو اروم كسمو ليس ميزد منم كه داشتم ميمردمو با دستام چنگ ميزدم به موهاي خوش حالتشخوردنه كسمو ول كردو روي شكممو پهلوهامو ليس ميزدو با دستاش سينه هامو محكم فشار ميدادسوتينمو در اوردومنو به پشت برگردوندو از پشت گردنمو ميخورد منم كه فقط از شدت لذت جيغ ميزدم جوووووووووووون جووووووووووون اااااااههههههههههديگه طاقتم تموم شدو بلند شدم كيره جيگرشو گرفتم تو دستمو با يه جووووون گفتن سرشو كردم تو دهنمحالا نوبته اون بود كه از حال برهدراز كشيده بودو كيرش تو دهنه من بودو با دو تا دستام سينه هاي سفتشو ميماليدم نميدونين چقدر كيرش خوش بو و خوش طعمه…از جاش بلند شدو روغن بچه اورد و تمامه تنه منو اطرافه كيرشو چرب كرد (اخه من با روغن دوست دارم نميدونين چه حالي ميده حتما امتحان كنيد)منو خوابوندو سره كيرشو ميكشيد رو كسم و بعد اروم اروم كيرشو فرستاد تو ؛ كه من جيغ كشيدمكسم اتيش گرفت، افتاد رومو نوازشم كرد تا كسم جا باز كردو شروع كرد اروم اروم تلمبه زدنحال كردنه من شروع شد ميگفتم محكم بكن اونم ضربه هاشو محكم كرد كه صداي خوردنه تنمون بهم از صداي جيغه من بيشتر بودجوووون بكن بكن محكم تتتتتترمن ججججججرررررر ميخوام ايمانجر ميخواي؟اره،پس برگرد چهار دستو پا شوبرگشتمو كونه گردمو قمبل كردمبا دستاش محكم ميكشيد رو كونه چربمو ميگفت جاااااااانبعه كيرشو اروم فشار داد تو كسمو شروع كرد به تلمبه زدنهم درد داشت هم حال اما دوست داشتم محكمتر بكنه اونم نامردي نميكردو چه ميركرد…ايمان بكن بكن جوووون محكم محكككم ترروايييي جاااانخسته شدو دراز كشيد تا من برم روشاهسته كيرشو فرستادم تو كسمو سوار كاريم شروع شد با تمامه انرژيم بالا پايين ميرفتم ايمانم از لذت چشماشو بسته بودو ميگف جووووون جاااااان كسسسسسس ميخوام كسسسسسه تنگه تورو….منم خسته شدمو دراز كشيدم كه ديدم ايمان از تخت رفت پايينو پاهاي منو كشيد سمته خودشمن خوابيده اون ايستاده شروع كرد به محكم تلمبه زدنجاااااااااان جاااااااان چه حالي ميدادمحكم زد تا ابش اومدو همشو ريخت رو شكمه مناومد ازم يه لب گرفتو بلندم كرد با هم رفتيم زيره دوش همديگرو شستيم و اومديم دراز كشيديماون روز ايمان به من گفت كه اخره هفته با خانوادش برا امره خير مزاحممون ميشه(نظر بدين تا بازم خاطره با حال بگذارم)نوشته سارا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *