با سلام به همه دوستای شهوانی.م هستم از زنجان. داستانی که براتون مینویسم مربوط به سه ماه پیشه.من یه شرکت تولیدی دارم.حالا چه شرکت تولیدی بماند.اصل موضوع سکس با شیداست که دوست دختر یکی از کارمندام بود که اسمش محمد بود که باهم دوست صمیمی هم بودیم.محمد هم یه پسر خوشتیپ و خوش صحبت بود که تا دلتون بخواد سکس داشته.بزرگ و کوچیک که چندین بار بهم تعریف کرده بود.که چندین بار از جنده لاشی هایی که کرده بود و بهم تعارف کرده بود که قبول نکرده بودم و همش بهش نصیحت میکردم که کس بازی نکن به گا میریو از این حرفا.یه روزی از روزا یه کاری برام پیش اومده بود که باید میرفتم تهران.روز تعطیل بود شرکتو سپردم بهش که به کارا رسیدگی کنه.از قضا اون روز تهران رفتنم کنسل شد. به شرکت رفتم که یکم به سگم سر بزنم که در شرکتو که باز کردم دیدم بله محمد جون با سر وضع لخت اومد دم در و داد زد کیه…کیه… .خودشو گم کرده بود تا منو دید آروم شده . گفتم این چه وضعیه؟.با خنده گفتیکی دارم میکنم.دیگه روش خیلی باز شده بود.گفتمچرا اینجا؟.گفتببرم خونمون پیش مادرم بکنمش…جایی ندارم که.یه تیکه انداختم بهش که بمونه. بعد رفت تو منتظر شدم بعد چند دقیقه هر دوتاشون اومدن بیرون.اول محمد اومد بیرون روبه شیدا گفتشیدا بیا .و اومد روبه روم نشست.شیدا هم اومد بیرون یه سلامی کرد و اومد بقل دست محمد نشست.انتظار داشتم دختره یکم خجالت بکشه.که اینطوری نبود.یه دختر خوشگل بود که اصلا به قیافه اش نمیومد جنده لاشی باشه.یه مو بیرون نداشت.یکم به دختره نگاه کردم که خجالت بکشه که یه جوری بهم نگاه کرد که خودم خجالت کشیدم.این دختر با دخترای قبلی که دیده بودم فرق میکرد هم خوشگل بود و هم خیلی خیلی پررو.محمد اومد در گوشم گفت مسعود میخوای باهاش جورت کنم.یکم مکس کردم و گفتم نه.محمد گفتمجانی یه کس واست آوردم جایی دیگه گیر نمیادا.گفتمنمیخوام.بلخره یه کم به کارامون رسیدگی کردیم که اون دختره هم اونجا بود که اینور و انور میرفت.واقعیتش دلم میخواست بکنمش ولی جلوی خودمو گرفته بودم، چون با یه دختر قرار بود ازدواج کنم.نمی خواستم خیانت کنم.تو خلوت به محمد گفتتا حالا هر غلطی کردی بهت چیزی نگفتم…ولی اگه یکبار دیگه از این کارا اینجا بکنی دیگه ملاحظه هیچی نمیکنم زنگ میزنم 110 و مادر و باباتو هرجای دیگه عابروتو میبرم…اگه این کارو نکردم مرد نیستم.محمد هم که ترسیده بود گفتچشم.چند روزی گذشت اون دختره که گفتم قرار بود باهم ازدواج کنیم جواب تلفنامو نمیداد تااینکه تلفنشو خاموش کرده بود.دو ماه شد که ازش خبر نداشتم.دیگه ازش دلسرد شده بودم تا اینکه خبر ازدواجشو شنیدم…انگار دنیا برام تموم شده بود…حرفای عاشقونش یادم میوفتاد .تا سه چهار روز حال روز خوشی نداشتم.تا به حال نه دود و نه مشروب از گلوم پائین رفته بود ولی کم مونده بود آلوده بشم.بگذریم بعد یه مدت تصمیم گرفتم خوشگذرانی کنم و غصه هیچی و نخورم.مشروبو میخوردموقرص خواب مینداختم.یه روز از محمد پرسیدماون دختره که آورده بودیش شرکت الان کجاست.محمد جواب دادشیدا رو میگی…چطور؟.گفتم میخوام باهاش حال کنم.محمد خنده ای کرد وگفتاتفاقاً شیدا چند روز پیش میگفت خیلی دوست دارم با مسعود حال کنم…از اون روز تو کفته.عصر رفتم خونه.یه شماره ناشناس که شیدا بود بهم اس داد و پایه دوستی رو بدون مقدمه ریخت.(محمد بهم گفته بود که جنده لاشی است و هر روز با پول کس میده).شیدا یه دختر پر رو بود که خودم هم نفهمیدم چطور شد اس ام اسو سریع به سکس ختم کرد.وفردا باهام قرار ملاقات گذاشت که باهام سکس کنه البته مجانی و ازم پول نخواست.با ماشین به دیدنش رفتم.بهم گفت اولین روز که دیدمت میدونستم دوس داری باهام سکس کنی.گفتم از کجا فهمیدی؟جواب داداون روز پامو زدم به پات، تو پاتو نکشیدی….بعدش هم تو اگه از من بدت میومد اون روز باهام تند برخورد میکردی.خلاصه بگذریم تو راه رفتن به شرکت بودیم که گفتکاندوم داری؟.گفتمنه.گفتبریم از داروخونه بگیر.گفتمن روم نمیشه.خیلی اسرار کرد تا اینکه دیگه خسته شد و گفتخودم واست میرم میگیرم.جلوی داروخونه نگه داشتم و رفت کاندوم گرفت.خیلی پررو بود من با اینکه پسرم روم نمیشد برم از یه مرد که تو داروخونه است کاندوم بگیرم ، اون رفت کاندوم گرفت و آورد.بلخره رفتیم کارگاه و تو یه اتاق خلوت که اصلا مختص سکس کردن بود.مبل داشت.تخت داشت.دوش داشت و همه چی.اومد پیشم نشست و به چشام نگاه کرد منم به چشاش نگاه کردم.گفتفقط میخوای نگاه کنی…مثلا اومدی منو بکنی…الاففم نکن…زود باش.با خنده شروع کرد به لب گرفتن.داشتم لباشو میخوردم که یه دفعه دستشو کرد به کیرم و مالش داد.منم دستمو کردم به کوسشو مالوندم.بعد چند دقیقه شیدا لباساشو در آورد و اومد لباسای منم در آورد و لختم کرد.خوابیدم رو تخت.داشت نگاهی به کیرم میکرد و لیس میزد.گفتکیرت خیلی کلفت و درازه…میترسم بدجوری جرم بده…گفتماگه ناراحتی نمیکنمت.گفتنه میخوام جرم بدی.شروع کرد به ساک زدن.آخ چه ساکی میزد همه جامو میخورد زیر خایه هامو که میخورد از حال میرفتم .خیلی حرفه ای کار میکرد.وقتی به چشاش نگاه میکردم اصلا کم مونده بود آبم بریزه…بخاطر همین نگاش نمیکردم.بعدش که ساک زدنش تموم شد.کاندوم انداخت تو کیرم.البته خودم هر چه زور زدم نتونستم کاندوم تو کیرم بکنم.ولی شیدا جاش کرد تو کیرم با لیس و فشار.خلاصه خیلی حرفه ای کار میکرد. قمبل کرد و گفتبا سرعت پایان تلمبه بزنا…حوصله ندارم.گفتم باشه.کیرمو کردم تو کوسش یه آخی کشید و شروع کردم به تلمبه زدن صدای آخش داشت دیونه ام میکرد و میگفتآخ…مسعود…جرم بده…آه.منم داشتم مرتب تلمبه میزدم انگشتامو گرفت تو دهنش داشت میخورد.بعدش من خوابیدم رو تخت و رو کیرم داشت تلمبه میزد که اینطوری بیشتر بهم حال میداد.بعدش اومد سرشو نزدیک سینه هام کرد و شروع کرد به لیس زدن سینه هام منم پستوناشو بازی میدادم.بهم گفتانگشتتو بکن تو کوسم تلمبه بزن.اول یه انگشتمو کردم تو کوسش بعدش دو انگشت شروع کردم به تلمبه زدن که داشت از حال میرفت و آخ آه میکرد.بهش گفتم سه تا انگشتم بکنم تو.رنگش پرید گفتنه تو رو خدا…نکنیا.به بقل خوابدمش از پشت زدم تو کوسش و شروع کردم به تلمبه زدن .همین طور بقلش کرده بودم و داشتم گردنشو میخورد و بوسش میکردم . اونم داشت جیغ عجیبی میکشید احاس کردم داره ارضاء میشه.بهش گفتم اجازه هست تو کونت بذارم.گفتنه…نه…ماله تو کلفته دردم میاد.خیلی اسرار کردم تا اینکه اجازه نداد منم بیخیال شدم.باز به حالت سگی خوابدمش و کیرمو کردم تو کوسش و تند تند تلمبه زدمو خوابیدم روش و با دستام محکم بقلش کردم.شیدا هم داشت دادش تو اتاق میپچید .لحظه آخر محکم فشارش دادم تا اینکه آبم اومد.بعد اون چندین بار باهم سکس داشتیم.هر دفعه هم بهتر بهم حال میده.ولی هیچ وقت از پشت بهم نداده .خیلی تو کفش موندم.اسمهای داستانی مستعار بود واسه رد گم کنی.امیدوارماز داستانم خوشتان اومده باشه. نوشته مسعود
0 views
Date: November 25, 2018