صاب کار شوهر خواهرم

0 views
0%

صاب کار شوهر خواهرم متن خاطرهصاب كار شوهر خواهرمزن و بچه ش رفته بودن مسافرتخواهرم از من خواستچون صاب كارشوهرش شب تنهاستمن برم شب پيشش بخوابممنم ساعت 9 شب بود رفتم زنگ درو زدماف اف و زد رفتم بالاسلام عليكيه كم نشستمبعدش مسواك زدم رفتم رو تخت پسرش خوابيدمرختخواب خنك بود حشري شده بودم به فكر افتادم وقتي چراغا خاموش شدخودمو بمالم به رختخواب آبم بياد بعدشم تا صبح تخت بخوابمآخرش چراغ خاموش شدشلوارمو در آوردمدمر شدمخنكي تشك با نسيمي كه از پنجره مي اومد تو بدجوري حشريم كرده بودپتورو كنارزدم شروع كردم به مالوندن كيرم به تشكيه دفعه داخل در گاه اطاق ،صاب كارشوهر خواهرمو ديدمكه زل زده بود به منمنم زل زدم بهشو دستمو بردم تو شورتم روي كونم دست كشيدمواقعا نمي دونم واسه چي اين كارو كردماين حركت من باعث شد وارد اطاق بشهشلوارشو كنار تخت در آوردپيرهنشم كه قبلا در آورده بودشورتشم پرت كرد وسط اطاقكل هيكل با شكم بر آمده اش رويه دفعه انداخت رو كون منبعدش شورتمو كشيد پاييندستشو انداخت زير شكمم آوردم بالامثل يه تيكه گوشت وسط تخت آويوزن شده بودميه تف گنده زد در سوراخ كونمبا فشار كيرشو كرد تو كونمتمام وجودم سوختكيرش مثل سنگ مذاب سفت و داغ بودفكر نمي كردم كيري به اين سفتي و داغي وجود داشته باشهاونم تو اين سن و سالمدت زيادي كبرشو ته كونم نگه داشتتو همون حالت خودشو فشار ميداد جلورونش مي خورد به رونماز طرف ديگر فشار آهسته ايي كه ميدادكيرمو به شدت حساس كرده بوديه دقعه نتونستم خودمو كنترل كنمبا تكونهاي شديد آب زيادي ازم خارج شد ريخت روملافهولي كير صاب كار شوهر خواهرم هنوز تو كونم بودوقتي آبم اومد بيحال شدمشهوتمم از بين رفته بودمي خواستم خودمو از دستش خلاص كنمكه اجازه ندادگفت بچه كوني كجا مي خواي در برينا صبح كلي راههمثل آبجيت تو هم كه سريع آبت ميادبا گفتن ابجيت گوشام سيخ شديعني هاله هم به اين مرتيكه كس داده ؟خيلي داغ كردميه دفعه با غيظ گفتم آبيجيم چي ؟گفت شما خانوادگي جنده لاشی و كوني هستيناينو گفت ووحشيانه شروع كرد به تلمبه زدنهر چي تلاش كردم خودمو خلاص كنم نشدبا وجود پير بودن منو خيلي خوب كنترل كرده بودمثل موش تو دستاش فشرده ميشدماز مقاومت دست كشيدمخودمو به دست دستاي قوي و كير گنده ش سپردمتا هر چه بيشتر لذت ببرمبا ضربه هايي كه بهم ميزدخودمو به جلو عقب پرت مي كردمناله هايي خفيف از ته گلو بيرون ميدادمبا هر ناله ايي كه مي كردمآخ جون مي گفتو ضربه هاي كيرشو بيشتر مي كردواسه دفعه سوم هم آبم اومدولي هنوزكيرش تو كونم بودبي حال شده بودمديگه نمي تونستم تعادلمو حفظ كنمهمينكه فهميد نمي تونم ادامه بدمكيرشو در آوردپرتم كرد روي تخت دو زانو بالا سرم نشستكيرشو به زور كرد تو دهنماحساس كردم كيرش مثل بادكنك باد كردهتو اين فكر بودم كه يه دفعه دهنم پرا زا آب لزج شدشصتم خبر دار شد چيكار كردهحواستم تف كنمدهنمو بست با تحكم گفت قورت بدهمنم همه آبشو به زور قورت دادمته كير كلفتشو مشت كرده بودابشو خالي مي كرد تو دهنماگه بگم ده سري ابشو با فشار ريخت تو دهنم دروغ نگفتموقتي آخرين قطرات ابشو ريخت تو دهنمسر كيرشو با دهنم ، گونه ها م ، چشمام و پيشونيم پاك كردبعدش ايستادسر كيرشو طرف صورتم گرفتپاشم گذاشت روي شكمم كه تكون نخورمبا فشار شاشيد رو صورتممنم با فشاري كه به شكمم وارد مي كردتكون نمي تونستم بخورمبه مدت چند دقيقه مي شاشيد رو صورتموقتي كه داشت بلند ميشد گفت همه جارو تميز كنم بعد برمگفتم چشمنوشته منی نویس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *