این داستان مربوط به 18 سالگی من که تویه روز بهاری ، اواسط اردیبهشت ماه بود که حشرم بد جوری زده بود بالا و حوس یه لب بازی کرده بودم که یو حو نا خود آگاه زدم زیر آواز و حی سروع کردم به آواز خوندن که صدام شبیه به جسیکا سنچز شده بود و خودم خبر نداشتم.به خوندنم تو خیابون ادامه دادم تا نظر پسرا به سمتم جلب شد و حی واسم سو می کشیدن تا اینکه یه ماشین هیوندای جنسیس زرد جلوم ترمز زد رانندش یه پسر 20 ساله خوش تیپ و قد بلند بود.ازم پرسید تو با این صدای خوشگلت و با این اصتیلت نمیخوای سوار شی،منم از خدا خواسته کمی من و من کردم و بلاخره قبول کردم و سوار شدم.اولش یه سری کسشر گفتیم که چند سالته و بچه کجایی و چقدر خوش صدایی و …. و بعد هی دست کشید رو رونام و بعد کیرم و بعد رفت بالاتر به سمت سینه هام که رسید یه مالش داد و بعد یه فشار مختصری داد که منو خیلی حشری کرد ، منم رفتم سمت رونش هی مالوندم حسابی حشریش کردم که رسیدیم خونشون و اول اون برام ابمیوه اورد یه فیلم گی پلی کرد تا ببینیمکه لون وسط فیلم حشرش زد بالا و منو بغل کرد و برد نشوند رو تختش و با هم لب بازی کردیم.اول منو گذاشت رو پاهاش بعد دستشو گذاشت پشتم و بعد لبش گذاشت رو لبم و لب گرفت و بعد بلند شد و منم بلند شدم یه کام به یاد ماندنی از لبش گرفتم و اون سینه هاشو فشار دادم که هشرش بیشتر زد بالا و لخت شدیم و همدیگرو بغل کردیم اون برای اینکه حشر من ببر بالا هی گردنم مبوس می کرد هی لیس میزد و هی لب گرفتن ادامه داد تا جفتموم هشری شدیم واون گفت بذار یه نیگا به کون قشنگت بکنم گفتم من دو طرفم،گفت باشه قبول ، اول تو شروع کن.منم دیدم یه کون سپید مثل برف البته کمی مودار جلوم ، سریع دست به کار شدم کرم مرطوب کننده از جیب لباسم در آوردم به کونش و به سر کیرم مالیدم اول به دست راشو باز کردم و بعد آروم آروم کردم تو و بعد از پنج دقیقه تا ته بردم تو وبعد پسر حال کرد و نمیدونم چرا آبش اومد و ریخت رو سرامیک بعد از یه دقیقه آب من اومد ریختمش تو یه شیشه که خالی بود . بعد به من گفت که حالا نوبت تو که اون کونت نشون بدی.من به پشت خوابیدم و اون دستش کرد تو کمی نگه داشت تا جا باز کنه و بعد به اون کیرش کرم زد کرد تو ، انقدر کیرش کلفت بود که داشتم زمین گاز می گرفت ولی بعد از یه مدت که تنش حس کردم دردش به نظرم نیومد و با تن گرمش و اون کیر کلفتش حسابی حال کردم و اونم هی تلمبه زد و منو بر گردوند سمت خودش ازم لب گرفت (قشنگ مثل فیلم بود و تا به حال از نزدیک این کار نکرده بودم)هی فرو می کرد و هی با لبام بازی می کرد منم هی دردم میومد ؛ چون این عوظی کیر نداشت ، دسته بیل داشت ، انقدر کیرش بزرگ بود که تا سه روز کونم درد می کرد ، بیرون که راه میرفتم قشنگ معلوم بود که … ….بعد که کارمون تموم شد من دوباره زدم زیر آواز که داشت باز حشری می شد که من از ترسم سریع قطعش کردم(چون دیگه کشش دادن و کردن نداشتم) گفت چی شد گفتم دیگه نمیتونم ادامه بدم گفت چرا؟ گفتم سر همون یه راه ؟ گفت اچقدر بچه ننه ای ؟ گفتم رو نیست که سنگ پا قزوین ؟ اون کیر مثل دسته بیل تا ته فرو کردی بعد توقع داری بازم ادامه بدم ؟گفت به من که خیلی حال دادی ، شمارتو میدی در دسترس باشیم ؟ گفتم اول بزرگتر – گفت قدیم که میگفتن اول کوچکتر آب بخوره بعد بزرگتر حالا برعکس شده.شمارشو بهدم داد و هر هفته از خجالت هم در میومدیم و دو سه بار همدیگر میذاشتیم و هنوزم که دارم می نویسم چند روز قبل از خجالتش در اومدم و توش جا کردم و توم جا کرد. هر وقت که میام سر قرار ، بعد از کار پر تهرک و فیزیکی منو میرسونه دم خونم خودش میره خونشون ، ما که یه فضول تو محلمون داریم ازم می پرسه این مرده کیه که هر پنج شنبه شب می رسونت خونه ، منم سریع جواب میدم به این پسر آهنگسازی و آواز و گیتار زدن یاد میدم ، اونم منو هر دفعه خجالت زده می کنه میرسونه خونه ، بنده خدا خیلی آدم به فکری میترسه که شب من توی راه خفت کنن ، حس مسئولیت می کنه من میرسونه ، خدا خیرش بده خلاصه هر دفعه که من زدم زیر آواز یه خبری شده ، بچه بودم یه خبری بود الانم یه خبری ، نشد ما نزنیم زیر آواز واسمون سو نکشن ، فکر کنم آمار تاپ و وستال تو ایران زده بالا که همه جا پره از اینجور آدماست.نوشته برنت
0 views
Date: November 25, 2018