صدای پای شب

0 views
0%

اون شب تاريك و بارونى رو به پنجره رو زمين نشسته بودم و سيگار ميكشيدماز دودش خوشم مياد حس باحالى ميده به آدم-عرفان، هوى بى شرف كجايى؟نازنين بود، نامزدم.اومد جلو در اتاقمو كلشو كرد تو و گفت عوضى اينجايى؟اومد جلوم رو زمين نشست يكم نگاش كردم، خواستم يه چيزى بگم اما اون زود تر گفت وقتى سيگار ميكشى چشاتو خمار كن و طورى وانمود كن كه انگار دارى به يه جايه دور دست نگاه ميكنى؛ اينجور بيشتر دوست دارم لعنتىسيگارم تموم شد؛ تو زير سيگاريم خاموشش كردم و رو به نازنين گفتم تو اين سه سال يه بار هم از غم غربت شكايت نكردى؛ عوضيه آشغال چرا اينقد تو خوبى؟آه راستى يادم رفت بگم من بعد از ترم اول دانشگام از ايران زدم بيرون و رفتم كاليفرنيا با نازى تو كالج آشنا شدم و بعد شيش ماه رابطه با هم نامزد كرديمميخواست برگرده ايران اما به خاطر رابطمون موند اينجاگرفتمش تو بغلم و گفتم نفسم به نفس تو بسته ست عاشقتم خرهدستشو آورد بالا و مو هامو نوازش كردسرمو بردم پايين و يه بوسه ى كوچيك رو لبش زدمبلند شديم و رفتيم رو تخت نشستيم اومد رو به من روى پاهام نشست طورى كه سينه هاش رو به روى صورتم بودسرمو گذاشتم رو سينه ش ؛ صداى تاپ تاپ قلبشو ميشنيدم عاشقه اين لحظم ديوونه كنندسمثل يه نوزاد شده بودم كه بدون مادرم هيچى نبودمبا هيكلش هلم داد و افتادم رو تختسينه خيز خودشو بالا كشيدميدونست چجورى ديوونم كنهلبامون رو لب همديگه قفل شد…تا چند لحظه ديگه ما دوتا لخت تو بغل هم بوديمبه هم چسبيده بوديمچشماش آتيشم ميزدديوونش بودمدستشو آورد رو صورتم كشيد و گفت ته ريش بهت ميادانگشتشو آورد گذاشت رو لبم منم آروم گازش گرفتم يه آهه قشنگ كشيد كه ديوونم كردديگه طاقت نياوردم رفتم روش و آروم آروم فرو كردم توش آروم تلمبه ميزدمكم كم سرعتمو بيشتر كردمتا جايى كه آهش تبديل شد به جيغبا يه دست ملافه رو چنگ مينداخت و با اون دست پشت منوچشاشو بسته بودداشت لذت ميبردسينه هاش بالا پايين ميرفت و بيشتر تحريكم ميكرداز لرزشاش فهميدم ارگاسم شده منم ميخواستم بكشم بيرون كه نذاشت و همش رو همون تو خالى كردمميدونستم قرص ميخورههمونجور رو هم افتاديم تا صبح كه با صداى گوشيم بلند شدم…نوشته‌ erfan1988

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *