صدف خانم متاهل دوست داشتنی

0 views
0%

سکس چیه؟تماس دو بدن بصورت پیچ مهره باهم؟یا تماس دو روح به بزرگی بینهایت؟نمیدونم چقدر از شما سکس واقعی تجربه کردین؟وچقدر از شما به ارضا روح روان بیشتر از ارضا جسم اعتقاد دارین،ولی نظر من بر حسب تجربم اینه،ادم یک بار سکس کنه و از لحاظ روانی ارضا بشه برا کل عمرش کافیه.سلام ،اسم من میلاد هستش و میخوام یک داستان واقعی برگرفته از همین جامعه خودمون براتون تعریف کنم،من بصورت عادی در وقتهای بیکاری یه سرگرمی و یا بیشتر میشه گفت عادت برا خودم دارم که میرم این اتاقهای چت و با خانمهای که مایلن چت میکنم،معمولا چیزی هم تهش در نمیاد به جز چند ساعت سرگرمی،البته بیشتر از اینم هم خودم دنبالش نبودم،در بین حرفا که از اشنای و حرفای عادی شروع میشد به حرفای سکسی می رسید،که قطعا خیلیا با این روال اشنا هستن و این مراحل رو طی کردن،میشه یه جاهای هم که حرفا جذابتر میشد و همدیگه دعوت به تلگرام اینا میکردیم تا چند روز بیشتر باهم باشیم…..سال گذشته،یک روز در همین گفتگوهای چتی،بصورت اتفاقی با یک خانمی اشنا شدم،خودشو اینطوری معرفی کردصدف هستم 26 ساله مجرد،لیسانس حسابداری شاغل کارمند یه شرکت خصوصی و ساکن شرق تهران،منم میلاد34 سالمه متاهل لیسانس کارمند بانک،معمولا خانمها تمایلی به صحبت با آقایون متاهل ندارن،پس یا باید دروغ بگی یا اینکه ریسک کنی راست بگی منتظر عواقبش باشی،من اون روز راستشو گفتم،و صدف خانم چندان برخورد تندی با این جریان نکرد و بعد معرفی گفت خوشبختم،و همین موضوع باعث جذاب شدن گفتگو برا من بود،چیزی که صدف برا من جذابتر میکرد نوع گفتمان و ادبش بود،و به هیچ عنوان اون لاشی بازی بعضی دخترا ها رو نداشت،نه پیش روی میکرد نه عقب می نشست،به هر حال ما بعد یه ساعت گفتگو تو اتاق چت،ایدی همو دادیم تا تو تلگرام راحتر باهم باشیم،من دو سه بار باهاش مفصل حرف زدم،یه شب که خونه خالی بود تا صبح باهاش حرف زدم از نشان دادن عکس همدیگه تا مباحث شیرین سکس،از تجربه سکسی ازش پرسیدم از تمایلاتش،تقریبا مبهم ج میداد،صدف دختر سبزه روی بود که خیلی به خودش می رسید برا همین جذاببیت جنسی زیادی برا من داشت،اینو از عکسهای که برام میفرستاد متوجه شدم،در عین ادب صدف ،من نتونستم طاقت بیارم و دستم رو کیرم یه شب قشنگ جنسی برا خودم ساختم،عکس کیرمو براش فرستادم،گفتم این آقا کیره مختص لبای خوشگل صدف خانمه،چیزی نمیگفت کمی میخندید میگفت لوس…….بهش گفتم پاسنت خیلی خوش فرم قشنگه،تا حالا کسی ازش بهره برده؟خندید،گفتم صدف هر کی بتونه یه بار تو رو از عقب بکنه ده سال جونتر میشه،خندید گفتخیلی بی مزه و لوسی اقا میلاد……….اون شب با خود ارضای هم زمان با چت سکسی با صدف ارضا شدم،واقعا حس جذابی برام داشت،چند روز گذشت و دگه به اون صورت از صدف خبری نمیشد،ازش پرسیدم چرا دیگه نیستی؟بعد کمی تامل،گفت من متاهلم،شوهرم شرکت نفت جنوب کار میکنه وموقعه که از ماموریت برمیگرده دگه نمیتونم باهات باشم.من وقتی شنیدم صدف متاهله کپ کردم،یعنی تو این مدت چند روز داشتم با یک خانم متاهل عشق بازی میکردم،یه حس هیجان بسیار جذابی برا من داشت،ولی سعی کردم نشون ندم و شاکی شدم که چرا از اول نگفتی اونم معذرت خواست،گفت حالا با این شرایط باز میتونی ادامه بدی،که منم بدون درنگ گفتم صد درصد،ما هر دو متاهلیم بیشتر همو درک میکنیم از این چرت پرتهای شعاری،در هر صورت بودن با یک خانم متاهل یک حس هیجان خاصی داشت که البته همراه با ترس بود و البته عذاب وجدان،که اگه میخواستم باهاش باشم باید باهاش کنار میومدم.اولین ملاقات حضوری ما در یک بعد ظهر پاییزی در یک کافی شاپ دنج بود،زمانی که آیدین شوهر صدف در ماموریت کاری خود در جنوب به سر می برد،یک خانم شیک پوش خند رو،باقد165 و وزن60 کیلو،میشه تصدیق کرد که تو دل برو بود،و شاید این دیدار چیزی بیشتر از یک هیجان ملاقات با ناموس یک مرد دیگه بود،یک حس عاطفی دوست داشتن خاص…..بعد احوال پرسی معمولی ،باهم صحبت جدیمونو شروع کردیم اونم مثل من خجالتی بود،اولش گفتم از زندگیت راضی هستی و اینکه نظرت برا ادامه رابطه با من چیه؟گفتم راضیم،و ادامه داد آیدین نصف سال سر کاره نصف سال پیش من،احساس تنهایی و نیاز دارم،چیزی از من نپرسید ولی منم راضیم از زندگی مشترکم،انگار درد هر دو ما بیشتر تنوع طلبی بود،بشوخی بهش گفتم صدف خانم هم زمان میتونه خانم دو مرد بشه؟بازم خندید ج داد،به نظرم بهتر از خانم یه مرد نصفه بودن باشه،هردو خندمون گرفت،اون روز و اون ملاقات برا هر دو ما خوشایند بود…..اون ملاقات گذشتو آیدین باز برگشت خونه رابطه ما کمتر شد تا وقتی که دوباره بره سر کار،تو این مدتت تغیراتی تو زندگیم و رفتارم میدیدم،سربه هواتر شده بودم نسبت به خانواده و برنامه های زندگیم،تقریبا بیشتر فکرم رو صدف متمرکز شده بود،تصور نمیکردم زندگیم اینقدر ول بشه،شاید این فعلا اولین تاثیرات زندگی ماجراجویانه من در مورد صدف بود،و خیانتی که داشتم میکردم….میخواستم این رابطه تموم کنم،نمیتونستم،تصمیم گرفتم باهاش یک سکسی واقعی داشته باشم،و بعدش چه اون بخواد چه نخواد رابطه قطع کنم،به صدف گفتم میخوام باهات سکس کنم،گفت باید فکر کنم بعد یک روز قبول کرداز وقتی که قبول کرد تا اون موقعه ای که قرار شد با هم رابطه داشته باشیم استرس زیادی داشتم،هم هیجان داشت،هم ترس داشت…بلاخره روز موعد فرا رسید،در روزی که آدین رفته بود جنوب،صدف منو به خونش دعوت کرد،قرار بود یک شب کامل باهم باشیم،منم همسرم یه جورای دک کرده بودم،قبل رفتن دو دل شدم که نرم،ولی با کلی کلجنار رفتن باخودم بلاخره تصمیم گرفتم که برم،رفتم خونشون صدف لباس نیمه لخت تنش بود،رفتم داخل خونه،باهم دست داد بغلم کرد بوی عطرش کل خونه پر کرده بود،بغل کردن یک خانم متاهل برام حس عجیبی داشت،کمی گذشت کمی ترسم ریخته بود،کلی باهم حرف زدیم،آلبوم عکسشونو نگاه کردم به همراه فیلم عروسیش،دگه طاقت نداشتم همینطور که بغلم نشسته بود بغلش کردم محکم و لبام گذاشتم رو لبش،دستتم رو باسن سینش هی دور میزد…یه سوتین زده بود با یک شورت و دامن کوچک دستم گذاشتم رو باسنش چقدر نرم جذاب بود،دستش گرفتم گذاشتم رو کیرم،سوتینش در اوردم،پیرهن شلوار خودمم در اوردم،سرش گرفتم کشیدم جلو پام، کیرمو در اوردم گذاشتم رو لبش،یک لب با رنگ شرابی چه جذابیتی داشت با اون نگاهش رو به من و بازم تبسمی که رو لباش بود،با لبش با کیرم بازی کرد کمی لیسش زد،و یکباره تا بیش از نصف کیرمو کرد دهنش چه لحظه بود من دگه چشمامو بسته بودم،کیرم به اندازه راست شده بود که واقعا تا حالا اینجوری ندیده بودمش،من تا دو روز پیش هم چون الاتم کامل راست نشد نتونسته بودم با همسرم سکس کنم بعضی وقتا فکر میکردم مشگل جنسی دارم،ولی با دیدن اون آلت،فهمیدم که چقدر روان تو تحریک جنسی مهمه..همه لباسهای همه در اوردیم،من رفتم سراغ سینش هم خوردم هم مالیدم هم زمان کوسش هم مالیدم به اوج لذت رسیده بودم،که رفتم سراغ کوسش کیرم کرد تو راحت داخل شد،نگاه کردن به صورت رودرو تو قیافه ناموس یه مرد دیگه تو بغلت حس خاصی به ادم میده بس….،بعد چند بار تلمبه زدن،وقتی کامل تو حس خودش بود تا بفهمه چکار کردم رفتم سراغ کونش،با یک فشار داخل کونش کردم،چه اه هی کشید حیونی،صدای اخ اخش بلند شد،و منم دگه از خود بی خود شده بودم نمیتونستم ولش کنم،چنان تا ته کیرم کردم داخل کونش که فکر کنم تلافی 34 سال زندگی روش خالی کرده باشم،زیادکشش ندم باید خود ادم اینجور مواقعه تجربه کنه،اخر سر همون کونش خالی کردم یه حس ارامشی داشتم همراه با ترس و عذاب وجدان که البته هیچ وقت ولم نکردن،من بعد این رابطه به صورت یکطرفه رابطه قطع کردم ولی همچنان بهش فکر میکنم….واقعا راست مگن ادم از هر چیزی که منع میشه بهش وله پیدا میکنه،این داستان ما ادمهاست،انگار هیچ وقت تمومی نداره….نوشته میلاد

Date: March 23, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *