ضایع شدن

0 views
0%

سلام این خاطره سکسی نیست فقط گفتم بزارم یه ذره بهم بخندینیه روزی از روزای خدا که تو خونه بیکار نشسته بودم حوصلمم تخمی سر رفته بود گفتم برم تو خیابون با ماشین کس چرخ بزنم البته ماشین که میگم فکر نکنی بنز یا بی ام دبلیو ها یه 206 مدل 83 ولی تمیز میفروشمش مشتری بیاد نمیخواین؟ پدر شما مشتری نیستین ولش کن بریم سر ضایع شدن مااره خلاصه رفتم سره پارک وی که دوستان کس چرخ خانم میدونن اونجا از ساعت 11 تا 3 نصفه شب البته 5شنبه شبا ملت بیکار مثله من با ماشین بالا پایین میرن همیجوری که ول میگشتم چشمم خورد به یه ماتیز سفید که 2 تا خانوم خوشگل توش بودن منم مثله دختر ندیده ها رفتم بغلش شروع کردم دلقک بازی که بلاخره بعده کلی کس کس و شعر گفتن و بالا پائین کردن شمارمو دادم خوشحالو خندون برگشتم سمت خونه گوشیمو بغل کردم منتظر شدم زنگ بزنه راستش من زیاد خوشگل نیستم ولی میگن زبون باز خوبیم منم شنیدما که میگن .اقا سرتو درد نیارم گفتم اون کس به اون توپی به من قیافه تخمی زنگ نمیزنه فقط تلو گرفت مارو از سره خودش باز کنه یه چند روزی گذشت دیدم یکی اس داد سلام منم گفتم علیک سلام شما ؟ گفت همون که ساعت 1 نصفه شب خودتو چیز کردی که بهش تل بدی. اقا تا خوندم مهلت ندادم سریع شمارشو گرفتم یه صدای تقریبان تخمی گفت بذار اس برسه بعد زنگ بزن منم شروع کردم به کس کس و شعر گفتنو مخ زدن خلاصه گفت با دوست پسرش تازه بهم زده دنبال یه پسر لارج میگرده که باها باشه اینجا دانشجو هستش با دوتا از دوستاش خونه اجاره کردن سهرودیو از این چرندیات منم گفتم عزیزم زدی به هدف من دو ایکس لارجم از خودم تعریف کردن قرار شد فردای اون روز خیابون قائم مقام کافی شاپ سایلنت همو ببینیم تا بیشتر حرف بزنیم (این تبلیغ نبودا)خلاصه مهو دیدیم یه یکی دو ماهی با هم بودیم بماند من خر چقدر براش شارژ گرفتمو خرج کردم هر وقتم حرف سکس میزدیم میگفت باید بیشتر بشناسمت منم رفتم بودم پیشه دوستام گفته بودم پدر من مخ زدم بوندس لیگا خونه مجردی داره با دوستاشه و دوستایه ندیدشو بخشیده بودم به دوستام خلاصه گذشتو بعد چند وقت باهم دعوا کردیم منم گفتم یا سکس یا خدافظ بسه دیگه هر چی مارو کیر کردیو قطع کردم یک ساعت بعد زنگ زد گفت پاشو بیا خونم یه شیشه مشروبم بگیر گفتم دوستات کجان گفت هستن منم گفتم با دوستم میام اشکال نداره گفت هرجور راحتی اقا منم زنگ زدم به دوستم که خیلی باهاش کوری داشتم گفتم بد بخت پاشو بریم که امشب میخوام بهت حال بدم ادرسو گرفتم مشروب خریدم رفتم دونباله دوستم مثله برق رفتیم خونشون زنگ زدم گفت کیه گفتم میخواستی کی باشه این وقت شب اقا گرگه اومدم بخورمت منم دیگه محمد درو زد رفتیم طبقه 3دیدیم به به 4 تا خانوم هلو با شلوارکو تاپ تو خونن با هم دست دادیم معرفی شدیم به بهم نشسیتم به سهراب گفتم ببین امشب تا صبح ایجاییم نشستیم بساط مشروبو راه انداختنو خوردنو پاسور بازی کردن یکیشونم که اسمش مهسا بود گفت من حالم خوب نیست میرم بخوابم ما هم نشستیم درو هم مشغول بازیو خوردن بودیم یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت 2 نصفه شبه دستم گذاشتم رو پایه پریسا همون که باهاش دوست بودم گفتم عزیزم میشه بریم اتاق باهات کار دارم دیدم هی بهم نگاه میکنن 3 تا دخترو حرف نمیزنن گفتم چیزی شده دوستش لیلا دوست سهرابو گرفت گفت نه فقط قیمتو که میدونی یه نگاه کردم بهش گفتم قیمته چیو گفت قیمته کوسه تپله ماهارو دیگه اقا تا اینو گفت هرچی خورده بودیم پرید اونم که از قیافه من فهمید خیلی پرتم گفت پریسا مگه بهش نگفته بودی اونم من من کردو گفت نه اخی یادم رفت بلند شدم با عصبانیت گفتم دختریه فلان فلان شده ما 2 ماه با همیم انوقت تو یادت رفت بگی جنده لاشی ای دیدم سهراب مست مسته دستمو گرفت گفت بشین اینقد کس نگو یعنی تو نمیدوستی گفتم نه به جانه مادرم دیدم سهراب لیلا رو کشیده تو بغلش میگه عزیزم حالا کس تپل برا ما چند اونم با عشوه خرکی گفت چون تویی باهات حال کردم یه راه 35 اقا سهرابم دستشو گرفتو با هم تلو تلو خوران رفتن اتاقو درو دبستن اقا من موندمو تا 2کسه مست که هرهر بهم میخندیدن که اخی خوب یادش رقته دیگه منم خومو زدم به خونسردی گفتم من پول برای کس نمیدم من اینهمه خرجت کردم یه راه که میشه اونام میخدیدنو با هم میگفتن نه نمیشه نه نمیشه سرتونو درد نیارم ما تا ساعت 3.30 اونجا بودیم تا کاره سهراب تموم شد منم بیرون نشسته بودم دست به کیر به خانومای کس نگاه میکردمو فحشه خواهرو مادر به خودم میدادم خلاصه از اونجا زدیم بیرونو رفتیم خونه فردای اون روز سهراب منو سوژه کرده بود تو دوستام تعریف میکردنو میخندیدن اینم شد یه صفحه تاریک تو دوران دختر بازیه ما .نوشته محمد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *