ضدحال با من قرار داد بسته

0 views
0%

سلام من قصد دارم يه داستان بنويسم تا از نظراتي که تو اين سايت کاربران واسه داستانا ميذارن سر در بيارم تا بدونم کدام داستان واقعيه و کدام داستان واقعي نيست شما اين 2 خط را از ياد ببريد و از حالا به بعد برين ادامه داستان رو بخونيد.من پوريا هستم با 183 سانتي متر قد و 73 کيلو وزن و دوست و آشنا ميگن خوشتيپ موشتيپيم، اين خاطره مال 5 سال پيش که با دوستم که پسر همسايمون بود اتفاق افتاده، ما دو سالي بود که اومده بديم خونه ي جديدي که خريده بوديم و من بين همه بچه محلا با پسر همسايمون که اسمش پرهام هست خيلي صميمي بودم، تابستون بود که يه روز کسي خونشون نبود و من رفتم خونشون (نا گفته نمونه که من تا اون لحظه که رفتيم خونه به فکر سکس باهاش نبودم) يه فيلمي با هم نگاه کرديم وسط فيلم خيلي شهوتي شديم و بهش که روم نميشد بگم بده گفتم بيا زنگ بزنيم يه نفر از دوستامون بياد تا به زور بکنيمش بعد به هرکي زنگ زديم کسي نتونست بياد و نقشمون خراب شد بعد از چند دقيقه از خرابي نقشمون بهش گفتم پدر يه کاريش بکن ديگه خيلي تو کفم، چيزي نگفت بعد به شوخي انداختمش زمين و دستو پاهاشو سفت گرفتم تا نتونه کاري بکنه بعد دبدم که نه دادي ميزنه و نه زياد اعتراض ميکنه فقط با خنده ميگفت ولم کن، بعد من شلوارشو کشيدم پايين و اون با خنده گفت خوب حالا چي شد بعد من با خنده گفتم حالا به کيرم تف ميزنم بعد ميکنمت، بازم چيزي نگفت و من سري به کيرم تف زدم و اونم که انداخته بودم رو زمين و شلوارش پايين بود همينجوري وايستاد و منم کيرمو لاي پاهاش گذاشتم و همين جوري 5 دقيقه لا پايي ميزدم اين اولين سکس زندگيم بود و خيلي داشتم حال ميکردم تا اينکه اين حال به زد حال تبديل شد، در حال کردنش بودم که يهو باباش از راه رسيد، هنوز تو راه پله ها بود که پرهام سري گفت زود بدو از تو حياط خلوت بودو بورو، حياط خلوتشون يه ديواره 2 متري داشت که از روش پريدم و خلاصه يه سيصد متري پابرهنه رفتم و تو عمرم هرکسي رو که نديده بودم تو اين سيصد متر ديدم و کلي مسخره شدم و تو اين راه دختر همسايه بقليمون که خيلي منو دوست داشت و منو مسخره کرد گفت آخي بابات ورشکست کرده که ديگه پابرهنه ميري بيرون؟ منم خيلي آدمه کله شقيم هرکي هرچي بگه با زبون 100 متريم ميزنم تو حالشون ولي اون روز مسخره شدنمو بيخيال شدم و خودمو رسونوندم خونه، خلاصه برابر پایان مسخره کردنام اون روز مسخره شدم به خاطر پا برهنگيم، ولي وقتي رسيدم خونه پرهام کفشامو آورد و گفت باباش چيزي بو نبرده، خوشحال شدم و چند روز همش به اون روز فکر ميکردم که چقدر لذت بردم از کون بي مو و سفيد پرهام جون، و خوشحال بودم که حالا يه نفر پيدا شده که همش بهم ميده، چند روز بعد شب خونه ي ما کسي نبود که دم در نشسته بودم که يهو پرهام از خونشون اومد بيرون بهش گفتم مياي خونمون کسي نيست اونم خوشحال شدو سري پريد تو خونمون وقتي رفتيم خونمون گفتم بده ديگه خيلي سري کشيد پايين و دمر خوابيد واي همون لحظه از ديدن کونش و موقعيت پيش اومده خيلي لذت ميبردم دوست داشتم نکنمش و فقط نگاهش کنم ولي خيلي راست کرده بودم و براي اولين بار پروژه داشتم که کيرمو تو يه سوراخ جا کنم همونطور که گفتم بار اول بهش لا پايي زدم و تو اين موقعيت عالي بايد ميکردمش و اون ساکت بود و منتظر دخول کيرم تو کونش بود، من چند بار سعي کردم کيرمو جا کنم تو سوراخش که نشد رفتم کرم دست و صورت رو آوردم يادش بخير کرم ادکلن آگين بود وقتي کيرمو چرب کردم گذاشتم دره سوراخش با چند بار فشار کم کم بردم توش که کمي مقاومت کرد و گفت درد ميکنه ولي چون دوست داشت بده چيزي نميگفت تا من از بس فشار دادم و تلنبه زدم ديگه عادي شد و راحت داشتم تلنبه ميزدم و ديگه تو فضا بودم و دنيا مال من بود 5 دقيقه باهاش ور رفتم و وسط کردن هي بوسش ميکردم ميگفتم خيلي باحالي پرهامه پوريا تو فقط بايد مال من باشي، و بايد همش از اين به بعد به من حال بدي اونم ميگفت چشم مردم و از اين حرفا که آبم اومد اون موقع 16 يا هفده سالم بود دقيق نميدونم، ولي جوري بود که دوتامون همسن بوديم و بدنمون مو نداشت، خلاصه گفتم داره آبم مياد گفت نريز تو کونم گفتم چرا گفت دوس ندارم بعد آبمو رفتم تو دستشويي خالي کردم و کيرمو شستم و اومدم و دوباره کردمش بار دوم که بعد از 10 دقيقه شروع شد دوباره کونش يکم تنگ شده بود و تا گذاشتم توش و در آوردم بيرون گوزيد و يه سيلي زدم بهش گفتم تخم سگ حالمو بهم زدي گفت نامرد کردي منو کونم از بس کير توش رفتو آمد کرده ميگوزه بعد گفتم لوس نشو حالا ساک بزن گفت نه دوس ندارم و هرچقدر اسرار کردم ساک نزد بعد و گفتم پس بخواب بکنم چند دقيقه داشتم ميکردم که اصلا از شهوت زياد هواسمون نبود ديدم برادر بزرگم از بيرون بدون سر و صدا اومده و داره يواشکي مارو ديد ميزنه بعد سري خودمونو جمع کرديمو خيلي خجالت کشيده بودم و پرهامم که داشت از خجالت ميمرد بعد برادرم گفت پوريا بيا اين اتاق بعد رفتم گفت لاشي راستشو بگو تو هم به اون دادي گفتم به جان پدر و مادر من ندادم فقط ميکنمش بعد گفت آها گفتم اگه توهم بهش دادي بکنمش و ازش فيلم بگيرم تا دهنش تو محل قرص باشه، برادرم ازم 3 سال بزرگ تره، خلاصه تا رفتم اون اتاق و از لذت نيمه کارم موندم پرهام دره گوشم گفت من ميرم و رفت بعد از اون قضيه چند بار ديگه کردمش و هر بارم به نحوي از وسطاش به خاطر زد حال کارم نصفه ميموند و بعد از چند وقت به خاطر دهن لقيم به بچه ها گفتم داستانم با پرهامو بعد اونم ازم قهر کرد و تا الانم با من قهره و الان واسه خودش يلي شده اگه حرفي بزنم منو با دوستايه لاشيش ميکنه راستي راس ميگن ارازل اول کون بودن، واسه همين اصلا باهاش حرف نميزنم، ولي خيلي از کردنش شاد بودم، و از اون به بعدم تا الان فقط دوتا سکس با يه دختره داشتم که اونم برادرم واسم رديف کرد، نميدونم چرا يه پسر مثل من(تعريف نميکنم حقيقته حقيقته) که سومين خوشگلو قد بلندو از اين حرفا… که تو شهرمون هستم و همه يه عنوان يه دختر باز تير و باکلاسو… ماشين سوار حرفه اي و… منو ميشناسن ولي دريغ از يه دوس دختر و سکس منم همه جا جو گذاشتم که کلي زيد دارم تا کسي نگه اين خنگه ولي مشکل اصلي از جمهوري عزيز و اسلاميه که الهي قربونش برم و يکمم به خاطر ترسو بودنم و خجالت کشيدنم با جنس مخالفه، و يه پسر مثل من نميتونه ديگه از سکس لذت ببره، شاهين نجفي راست ميگفت هرچي منگو گاگوله واست رستم ميشه اين شعرش همش تو ذهنم رفتو آمد ميکنه، خداييش دلم پره، اوايل فکر ميکردم به خاطر زبون درازيمو دهن لقيمه ولي خودمو درستو حسابي درست کردم از لحاط اخلاقو قيره حتي به همه گفتم داستان منو پرهام چاخانه، ولي مشکل از دولت بي شرفه ماست که مارو بدبخت کرده و همه باهم بگيم مرگ بر ديکتاتور، نميخوام سياسي شه ولي از بس فشار بهم مياد ميگم.بچه هاي عزيز شهواني کسايي که داستانشون واقعيه به غلط ملطا توجه ميکنن تا داستانشون جاودان بمونه من الان داستانم که تموم شده يه بار مرور ميکنم تا به احترام شما داستان بدون غلط املايي باشه،مرسي از اينکه وقتتونو در اختيار متن بنده قرار داديد موفق باشيد و موفقتر شويد.کوچک شما پوريا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *