سلام به همه ی دوستان خوب شهوانیهمین اولش بگم که خاطره ای که مینویسیم دروغ نیست چون دلیل نداره دروغ بگم نه شما منو میشناسید نه من شمارو که بخوام لاف بزنم.یه دختر خاله دارم که اسمش لیلا هستش از بچگی با هم بزرگ شدیم و کلی با هم خاطره داریم.راستی اسم من فرزاد هستش و 19 سالمه.خونه ی دخترخالم اینا شهرضا بود و تابستونا میومد خونه ما که با هم بازی کنیم وقتی میرفت خونشون واسه هم نامه میدادیم اون موقع هنوز موبایل زیاد دردسترس نبود خلاصه گذشت تا خونشون اومد اصفهان.الان دیگه هردوتامون بزرگ شده بودیم 18 سالمون بود ولی بازم باهم راحت بودیم.بیشتر وقتا پیش هم بودیم و با هم درباره همه چی حرف میزدیم طوری بود که اگه ی روز همدیگرو نمیدیدیم اون روز شب نمیشد.از لیلا براتون بگم یه دختر سبزه قد حدود 170 و وزنشم64 کیلو هستش سینه هاش زیاد بزرگ نیست ولی کون خیلی گرد و قشنگی داره.دوماه بعد از اومدنشون میگذشت که مثل هر روز رفته بودم پیشش دیدم گفت بیا یه کلیپ صوتی دارم گوش کن.کلیپه درباره ازدواج و از این حرفا بود یه آخوند بود که ویژگی های زنا و مردای سرد و گرم طبع رو میگفت.یادمه میگفت دخترای سبزه طبعشون گرمه.وقتی گوشش دادم بهش گفتم ممنون خیلی مفید بود خیلی چیزا یاد گرفتم بعدش گفت حواست بود درباره دخترای سبزه چی گفت منم گفتم آره و خندیدیمبعد اون ماجرا دیگه بیشتر با هم راحت شدیم واسه هم فیلم سوپر میفرستادیم و حرفای سکسی میزدیم.یک ماه بعدش زنگ زد بهم و گفت بیا پیشم دلم گرفته منم سریع رفتم.دیدم خودش و باباش خونه هستن.بعد از چند دیقه معلوم شد با باباش بحثش شده بوده و داشت گریه زاری میکرد.پدرشم معلوم بود خیلی ناراحته بلند شد از خونه زد بیرون.حالا من مونده بودم و لیلا خانوم.هر کاریش میکردم آروم نمیشد دستاش تو دستم بود داشتم نوازششون میکردم کهدیگه دیگه گریه زاری نمیکنه و دستاش داغ شده بودن هردوتامون ساکت بودیم یهو سرشو گذاشت رو شونم و گفت تنهام نذار هیچ وقت.منم سرشو بوس کردمو گفتم من تا آخرش با هاتم.سرشو برداش یه نگاهی بهم کرد و لباشو گذاشت رو لبام.انتظارشو نداشتم ولی خوشمم اومد منم شروع کردم به خوردن لباش.آروم آروم دستم رو بردم سراغ سینه هاس خیلی نرم بودن.مثل همیشه با دامن و یه پیراهن آستین بلند بود ولی زیر دامن به جز شرت چیزی نپوشیده بود.به خودم که اومدم دیدم هر دوتامون لخت لخت کنار هم خوابیدیم شروع کردم به خوردن سینه هاش واقعا شهوتم به درجه صد رسیده بود اما دوست داشتم اونم لذت ببره واسه همین بعد از خوردن سینه هاش رفتم سراغ کسش یکم مو داشت اما بوی خوبی میداد.تا قبل از این که برم سراغ کسش صدایی ازش در نمیومد اما به محض این که اولین لیس رو از کسش زدم آه آهش شروع شد انگاری تو فضا بود.چند دیقه ایی به همین صورت گذشت که دیگه طاقت نداشتم بهش گفتم میخوریش گفت نه حالم بد میشه منم نخواستم اذیت بشه واسه همین اصرار نکردم.به پشت خوابوندمش و ی بالشت گذاشتم زیر شکمش.گفت فرزاد میشه نکنی تو کونم آخه شنیدم خیلی درد داره؟منم بهش گفتم میکنم اگه درد داشت به روی چشم دیگه نمیکنم داخلش.یکم تف زدم سر کیرم گذاشتم دم سوراخ کونش هر کار کردم تو نرفت گفتم خودتو شل کن اونم خودشو شل کرد یهو سرش رفت تو دیدم جیغش رفت هوا که سوختم وای سوختم.کشیدمش بیرون و شروع کردم به لب گرفتن تا آروم بشه خلاصه مجبور شدم لاپایی بکنمش.نمیدونم چرا دیر آبم آومد بهش گفتم مثل زنای تو فیلم آه اوه کن تا آبم بیاد شروع که کرد انگار برق بهم وصل کردن بیشتر حشری شدم دقیقا عین پورن استارها صدا میکرد.وقتی آبم ریخ بین روناش گفت چی بود؟آبجوش بود؟؟؟دوتایی زدیم زیر خنده یهو نگاه کرد به ساعت گفت الاناس که مادرم بیاد سریع خودمونو جمو جور کردیم نمیشد بریم حموم چون وقت نداشتیم.نشستیم تو اتاق تا مامانش بیاد هی لب میگرفتم.بعد از اون موقع همیشه با هم سکس داریم الان دیگه از کون میکنمش اگه دوس داشتین نظر بدین تا خاطره ی گشاد کردنش رو هم بگم.ببخشید اگه طولانی شد.اگرم غلط املایی داشت بازم به بزرگی خودتون ببخشید.نوشته فرزاد
0 views
Date: November 25, 2018