من ، باران یه دختر ۲۲ ساله ی شاد با قد ۱۶۸ و وزن ۷۰ عشقم فرزاد قدش ۱۸۰ و ۷۵ کیلوعه ،استخون ریزه و تقریبا میشه گفت لاغره.این داستان کوتاه مربوط به عصر پاییزی در ۶.۷ ماه اخیره، تازه کلاسم تموم شده بود و داشتم تو محوطه دانشگاه قدم میزدم ک گوشیم زنگ خورد ، اسم فرزاد ک افتاد روی صفحه ی گوشیم، ی لبخند خوشگل اومد روی لبام ، با لبخند جواب دادم؛جانم عزیزم ؟_سلام ، کجایی ؟_سلام به روی ماهت ، دانشگام دیگه ، تا ۸ کلاس دارم؛ من که بهت گفته بودم_نمیشه نمونی کلاستو ؟ مادر اینا رفتن کسی خونه نیست. تنهام بیا پیشم .._عزیزم خیلی پیچوندم کلاسامو .. دیگه واقعا نمیتونم _امروز بدجوری مستم .. حوس کردم برات بخورم . مطمئنی نمیای؟_آخه .._بیا دیگ خانومم_اگه کسی بیاد چی ؟_مطمئنم مادر اینا تا ۲،۳ ساعت دیگم نمیان بیا عزیزم.._چشم. ۱۰ دیقه دیگ جلوی در منتظرتم بیا دنبالم ._به روی چشم بانو .بعد از چند دیقه انتظار جلوی سر در دانشگاه فرزاد رسید و رفتم سوار ماشینش شدم .. ۲ دیقه بعد توی جاده بودیم و دست فرزاد همه جای بدنم میرفت و شیطونی میکرد .._عزیزم خب الان میرسیم خونه _دلم میخواد مستت کنم ، تا برسیم خونه حسابی حالتو عوض کنم ..(مانتومو کنار زد ،شلوارم کشی بود ، دستشو اروم رد کرد از کش شلوارم و برد توی شرتم و شروع کرد به مالیدن )_دیوونه نکن_این دیوونه عاشقته ، آخه تو چقد نرمی .. از بس گوشتالویی همش مست میشم .. همش دلم میخواد بکنمت_فرزاد نکن زشته یکی میبینه تو خیابون ، پدر مگه اولین بارته ک انقد هولی ؟ میخواستی این بدنو اینجوری نسازی ک دیوونم نکنیآی نکن بسه_هنوز زوده واس آی آی کردن خانومم_آخ وحشی درد میاد_قربونت برم من ک دردت میاد(دستشو از توی شورت و شلوارم درآورد و برد سمت سینه هام، از روی مانتو محکم فشارشون میداد )_دیوونه ی وحشی کبود میشن نکن خیلی درد میکنه ، هنوز کبودی دفعه ی پیشش هست (و باز هم فرزاد سینه هامو فشرد جوری ک اشکم داشت درمیومد، اصلا دست خودم نبود ، چون از قبل کبود بودن خیلی درد اومد .. یه قطره اشکم چکید)_باران ، خانومم داری گریه زاری میکنی غلط کردم من نبینم ناراحتی عشقم ..همین ی جمله کافی بود ک لبخند دوباره بشینه روی لبام..انگار ن انگار ک داره رانندگی میکنه ، صورتمو چرخوند سمت خودشو محکم لبامو بوسید .. و دوباره دستاش شروع کرد به شیطنتای کوچولو تا وقتی ک رسیدیم جلوی خونشون. ماشینو پارک کردیم و رفتیم بالالباسامونو دراوردیم و با لباس زیر رفتیم روی مبل نشستیم ..شروع کردیم ب بوسیدن همدیگه .. فرزاد منو انداخت روی مبل و اومد روم..تنمو میمالید و لبا و گردنمو میبوسید .. وقتی گردنمو لیس میزنه قلقلکم میاد و میخندم و اونم ذوق میکنه واسه اینکه منو بخندونه و خندمو ببینه همش لیسم میزنه .. لپ و پایان صورتمم لیس میزنه بعد از ی معاشقه کوتاه ، عشق جان یادش اومد ک فوتبال داره.._وای باران دستگاهو بده، پرسپولیس بازی دارهخلاصه تلویزیونو روشن کردیمو روبروی تلویزیون مشغول مالیدن و بوسیدن همدیگه بودیم .. دستامو میبردم لای موهاش و به خودم فشارش میدادم و محکم تر میبوسیدمش .. اون هم تشنه تر از قبل با قدرت خودشو از روی شرت بهم فشار میداد تا اینکه طاقتش تمومش شد.._خانومم بسه؟ مست شدی_آره عشقم(سوتین و شرتمو دراورد و منم شرتشو دراوردم و کیرشو اروم مالیدم،فرزاد سینه هامو تو دستاش فشرد و میخوردشون و گازای ریز میگرفت )_باران خانومی میخوام برات بخورم .. اوووف چ خیس شده_اووومفرزاد سرشو برد لای پام در حالیکه بدنش کج بود و من کیرشو تو دستم فشار میدادم و میمالیدم .. اولش اروم اروم میخورد بعد تند تند میک میزد و با دستشم برام میمالید ، یه انگشتشو فرو کرد توی کسم و با انگشتش منو میکرد بعد دو انگشتی .. انقد شدت ضربه هاش زیاد بود ک داشتم به اوج میرسیدم ، عالی بود .. یکهو انگشتاشو درآورد .. نمیخواست ارضا شم .. حال داد خانومم ؟خیلیییی .. عاشقتم .. بیا بکن .. دارم میمیرم دیگ .. میخوامت_جووون چشمفرزاد اومد بالاتر و خودشو تنظیم کرد و با یکم فشار واردم کرد و شروع کرد به تلمبه های ریز زدنآه و ناله ی هردومون بلند شده بودسرشو فشار دادم به گردنم چون نفسای گرمش وقتی میخوره به گردنم خیلی لذت بخشه و مستم میکنه .. خودشم اینارو میدونه،همش تو گردنم آه میکشهموهاشو با دستام میکشیدم و سرشو هدایت میکردم به جایی ک میخواستم .. گاهی دلم لباشو میخواست .. همونطوری ک تلمبه میزد اروم اروم لباشو میخوردموقتایی ام ک بیش از حد مست میشدم گردنمو میدادم عقب و دستامو میزاشتم روی باسنش و اروم میمالیدم و دو طرف باسنشو به خودم فشار میدادم .._عزیزم ولم کن میخوام سینتو بمالم اینجوری فشارم میدی ب خودت نمیتونم_خب بغلتو دوس دارم .. ازم فاصله نگیر تو سکس_چشم فقط یکم ..بعد از ۵ دیقه سکس تو این حالت فرزاد ازم جدا شد_خانومم یکم صبر کن ، ی وقت آبش میادا_کجااا ؟ نههه_عزیزم الان باز میکنمت ، داشت میومد درش اوردم ،پاهاتو بده بالا به هم بچسبون بکنمت_نههه من همین مدلی میخوام؛ بیشتر حال میدههه_دورت بگردم دوباره اینجوریم میکنم ، یکم این مدلی بکنم_باشهو دوباره فرزاد کیرشو فشار داد توی کسم و شروع کرد به تلمبه زدن_بعد از چند دیقه کیرشو دراوردمن دیگ جووون نداشتم خسته شده بودم اما بازم میخواستمش_فرزاد بخواب من بیام روت ، میخوام بشینم روش خودمو بمالم و بکنم .. اوووف_جووون بیا بشین روش خودتو تکون بدههه آههبلند شدم و روبروش قرار گرفتم ، فرزاد خواببد و اروم خودمو فشار دادم روی کیرش و تلمبه میزدم .. بعد از چند تا تلمبه ی کوتاه و به شدت اروم ک میخواستم اذیتش کنم و مست مست شه .. شروع کردم ب تلمبه های تند زدن .. فرزاد تو همون حالت بغلم کرد و سرمو گذاشت رو شونش و من پاهامو یکم ازش فاصله دادم تا بتونه تلمبه بزنه و بعد اون شروع کرد به تلمبه زدن .._بسه خانومم پاشو میخوام جلو آینه بکنمت(ازاینکه من دولا شم و از پشت بزاره توی کسم و لرزش بدنمو توی آیینه ببینه بیش از خوشش میاد )جلوی آیینه قدی ایستادیم و از پشت کیرشو گذاشت توی کسم و فشار داد و شروع کرد به تلمبه زدن ، دو طرف باسنمو با دستاش میلرزوند و تلمبه میزد و گاهی خم میشد روی بدنم و سینه هامو میفشرد و تلمبه میزد؛ آهه آآاه خانومم نزدیکم تو چی؟_ منم دارم میام آه آههبعد از چند دیقه آبش اومد و ریخت روی کمرم .. من دلا موندم تا فرزاد آبشو با دستمال کاغدی جمع کنه و پشتمو تمیز کنه..من و عشقم مدت زمان زیادیه ک باهمیم حدودا ۴ سال و نیم ، اما به دلایلی هنوز موفق به ازدواج نشدیم ، برامون دعا کنین ..به امید روزی ک همتون به عشقتون برسیننوشته Baran.k
0 views
Date: January 5, 2020