عاشق کون

0 views
0%

سلام دوستا من یک پسر 19 ساله هستم از افغانستان یک داستان بسیار دلچسب است که براتان تعریف میکنم اول بگویم چیزی که مورد علاقه منه او کون دختر است که کلان باشه بسیار زیبا من یک مبایل گیر آوردم که توی آن یک شماره مبایل بود به نام خاطره ثبت شده بود من خاستم که برش زنگ بزنم اما جرات نتوانستم چون با دختر حرف نزده بودم براش یه مسج فرستادم. بعد از چند مدت مسجش برام آمد نوشته بود که تو کی هسته خو سر انجام براتان عرض کنم که 3 ماه طول کشید از این موضوع آخر باهم حرف زدیم قرار گذاشتیم که ملاقات کنم و ملاقات هم کردیم. وای که چه چیزی بود با کون برامده گی آخ جون‏‏ مرض مه هم همین قسم کون بود وقتیکه مرا دید عاشق مه شد چون مه بچه مقبول بودم از اون روز زنگ زدن مه کم شد و از خاطرجان زیاد چند مدت بود که یکی دیگر خود را ندیده بودیم که برایم یکی از روز ها زنک زد و گفت بیا منزل ما همان روز فامیلشان به یه محفل رفته بودن رفتم منزل شان داخل شدم با یه احوال پرسی رفتم توی خانه نشستیم هردو مان یه تخت خواب بود روی همو نشستیم با جرعت نمتوانستم که نزدیم بشانمش لب ها سینه ها و کون زیبای او مرا حشری ساخته بود کمی باایش حرف زدم اورا نزدیکم شاندم معلوم بود بار اول پهلوی یه پسر میشینه او میشرمیت مه همچنان چند لحظه بعد با یک کار تانستم که لب بگیرم با یه لب گرفتن شروع شد دگه ده مالیدن یه پیراهن سرخ پوشیده بود با یه دامن پیراهنش را در آوردم و شروع به مالیدن کدم کیر از دسته شق شده بود شلوار را بالا کرده بود بالایش که خواب میشدم کیرم ده نزدیک کوسش میرفت از روی شلوار او هم میشرمیت روی خود را پنهان میکرد مه با این کارش حشری تر میشدم بعد از چند دقیقه سینه بندش را کشیدم ما برش سینه بند میگیم آه که چه سینه های سفید زیبا تحمل نتوانستم دفعتأ به خوردن شروع کردم او هم حشری تر میشد چند دقیقه خوردم سینه شو خاستم که دامنش را دربیارم مانع شد چون میترسید که پردش زده نشه آخر کشیدم دیدم که چه کس تمیز چه کون زیبا چقد خوشکل شروع کردم به مالیدن کوسش لب های خوده دندان مگرفت و چپه و راسته میشد من عقب گشتاندمش چه پله های سفید دوتا باهم چسپیده ما بینشم هک سراخ کوچک کیرم کون گفته جان میداد اون لحظه را دیدم تحمل نتانستم شلوارم رو زود کشیدم کیرم را گذاشتم تو چتنش او نمیخواست اما من راضیش کردم اون نمیدانست که من قصد دارم که کیر توی کون او برود بعد از چند دقیقه پسوپیش نزدیک کسش عقب گشتاندمش نزدیک سراخش ماندم میخاسم داخل سراخش کنم که فهمید که داخل کونش میکنم با التماس ازم خاست که نکنم چون مه قبول نکردم او هم مجبور بود که به مه کون بته چون که او به مه علاقه زیاد پیدا کرده بود به همین خاطر برم سراخ خود را تسلیم کرد. من هم نوک کیرم رو روی سراخش گذاشتم هرچه فشار میدادم داخل نمی رفت چون بار اولش بود که کون میته یک کمی تف زدم با بسیار مشکل داخل کردم کله کیرم داخل شد که فریادش برامد که جرم دادی بکش بکش کیرتو اما مه خوش داشتم نکشیدم گفتم خوده شل که همتو کرد کمی آرام شد که نصف کیرم رو داخل کردم که باز فریاد زد ایبار گوش نکردم شروع کردم به تلمبه زدن دستاشو محکم گرفتم از عقب تکان نمیخورد نصف دیگه کیرم رو داخل کردم تا بیخ آه آه مه هم برامد آخ چه کیف میکرد او گریه زاری میگرد چونکه مرا دوست داشت چیزی نمیگفت و بسیار حال کردیم و مه رفتم دوباره خانه یه دوش گرفتم و از آن به بعد به خانه مادر بزرگم هفته دوبار میایه برام کون میته؛دوستا داستانی بود که واقعیت زنده گیم بود چون بار اول بود که با یک دختر حال کردم و ارضا شدم اکر شما هم می خواهین دوست باشیم ایمیل خود را بنویسید ؛و هم چنان منتظر نظرتان هستم .نوشته خارجی اهل افغانستان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *