عاطفه خانم همسایه

0 views
0%

این داستانی رو که می خواهم بنویسم یکی از بهترین خاطرات زندگی منه که برام خیلی جالب بود چون از یک ارزو به یک واقعیت تبدیل شد مدتها بود که تو نخش بودم عاطفه رو می گم او زنی است تقریبا سی و چند ساله که در همسایگی ما زندگی می کنه از لحاظ اندام جنسی خیلی عالی به نظر می رسه . عاطفه به طوری که پایان بچه های محلمون و یا حتی محله های دیگر به او چشم دارن و فکر کنم پایان اونها ارزوی سکس با عاطفه رو داشته باشند من از همون ده دوازده سالگی عاشق بدن سکسی او بودم همیشه با یه تاپ بدون استین و شلوار یا دامن سکسی می دیدمش یادمه اولین باری که من جلغ زدم به یاد عاطفه بود همیشه طوری لباس می پوشه که هر ادمی رو نسبت به خودش تحریک می کنه اصلا باورم نمیشه که به خاطر عاطفه مخ پسرشو زده بودم (عاطفه یه پسر داشت که از من کوچک تراست) و به عشق اون با پسرش هم جنس بازی میکردم روزهایی که خونه نبودن می رفتم خونشون و با پسرش سکس انجام می دادم پسرشو مجبور می کردم شرت های مادرشو برام بیاره البته معمولا نیازی به این کار نبود چون لباس های زیرش همیشه در دسترس بود و من هم بعد از سکس با پسرش همیشه ابمو رو شرت عاطفه خالی میکردم چه شرت های سکس باحالی داشت انگار همه رو مستقیم از us واسش میارن خلاصه همه این روزها گذشت تا اینکه من هجده سالم شد دیگه هر وقت می دیدمش بسیار زیاد حشری می شدم و دیگه جلغو سکس با پسرشو شرتشو اینا دیگه جواب نمی داد دوست داشتم مستقیم با خودش سکس کنم تصمیم گرفتم روش کار کنم تا اونجا که صبح ها وقتی برای نون گرفتن به نانوایی می رفت منم دنبالش می رفتم و همینطور ازش تقاضا می کردم حتی یه بار به زور از پشت بغلش کردم واااای برای یه لحظه چه لذ تی بردم اما خودشو ازم جدا کرد و تهدیدم کرد که این قضیه رو به شوهرش می گه منم ترسیده بودم یه مدت دورو برش افتابی نشدم ولی دیدم نه خبری نیست انگار به شوهرش چیزی نگفته دوباره تقاضاهای من از عاطفه شروع شد تا اینکه یه روز فهمیدم شوهرش برای کار مدتی از شهر دور شده است منم که از خدا خواسته از این فرصت استفاده کردم و بیشترو بیشتر بهش نزدیک شدم اما اون بازم مقاومت میکرد چند روزی از رفتن شوهرش می گذشت می دونستم شبها تنها با پسرش می خوابه تا اینکه یه شب تصمیم گرفتم به زور وارد خونشون بشم و به ارزوم برسم حدودا ساعت نزدیک دوازده شب بود از بالای دیوار وارد خونه شدم در اتاق باز بود انگار می دونست من شب میرم اونجا از داخل حال رد شدم و خودمو داخل اتاق خواب رسوندم دیدم عاطفه با یه تاپ بدون استین و شلوارک چسب کنار پسرش خوابیده منم از فرصت استفاده کردم و رفتم کنارش دراز کشیدم دستمو اروم رو کسش گذاشتم و نوازشش کردم که یهو از خواب بیدار شد منو که دید شوکه شده بود و می خواست خودشو از من جدا کنه من که به ارزوم نزدیک بودم خودمو محکم بهش چسبونده بودم و دستهاشو محکم گرفته بودم اونم هی دستو پا میزد حالا مگه من ولش میکنم پسرش از سرو صدای عاطفه بلند شد و من اونو از اتاق بیرون کردم و درو بستم مطمئن بودم که کاری نمیکنه چون من با اون هم سکس کرده بودم و اگه قضیه لو می رفت ابروی اونم در خطر بود خلاصه من موندمو عاطفه تو یه اتاق عاطفه هم چون عدم دفاع پسرش از خود رو دید یه کم راحت تر شده بود و مقاومت نمی کرد چون اون هم مثل من حس نیاز جنسی میکرد دوباره کنارش دراز کشیدم و خوردن لباش رو شروع کردم چه لبای نازی داشت اروم اروم رفتم به سمت گردن سفیدش میدونستم بوسیدن گردن حشرشو بیشتر می کنه در همون حالت یه دستم رو سرش بود و یه دستمو رو کسش می مالوندم اونم محکم منو به خودش فشار می داد فهمیدم کاملا حشری شده تاپ و شلوارکشو اروم در اوردم یه دست شرت و سوتین ست سبز تنش بود از همونهایی که همیشه ابمو روش خالی می کردم دوباره چسبیدم بهش و دوباره خوردنم شروع شد خیلی حشری شده بودم تموم بدنشو می خوردم سوتینشو باز کردم وااای عجب سینه های باحالی داشت تقریبا مشه گفت سایزشون بزرگ بود مثل دیوونه ها نوک سینه هاشو به دهان گرفته بودم و سینه هاشو میخوردم انگار عاطفه هم خوشش اومده بود با یه دستتش هی با کیرم ور می رفت کیر من دیگه داشت شلوارو شرتمو و حتی پوست خودشو پاره میکرد لباسامو در اوردم و لخت شدم به سمت شرت عاطفه رفتم که هنوز تو تنش بود از گوشه شرت دستمو رو کسش می مالوندم چه حالی می داد عاطفه هم اه…اه…اهش شروع شده بود شرتشو پایین کشیدم تو اون لحظه زیباترین چیزی بود که دیده بودم یه کس تمیز با یه کم مو که شکل خاصی داشت دوباره دستمو روش گذاشتم دیدم یه کم خیس شده شروع کردم به لیسیدن کسش خیلی حال می داد سرو صدای عاطفه هم زیادترشده بود سرم لای پاهاش بود وبا دستهام با رونهای بزرگ وسفیدش بازی میکردم ده دقیقه تموم کسشو میخوردم دوباره به همون حالت خودمو به لباش رسوندم و بوسیدمش اونم هی زبونمو مک میزد دراز کشیدم و ازش خواستم برام ساک بزنه اولش قبول نکرد ولی با اصرار من شروع کرد به خوردن میگفت اولین باره که ساک میزنه و این قضیه کاملا مشهود بود چون خیلی اماتور بود تو خوردن ولی بازم خیلی حال می داد حدود پنج دقیقه برام ساک میزد دیگه حشرم به اوج رسیده بود بلند شدم و بغلش کردمو خوابوندمش رو مبل پاهاشو بالا اوردم سر کیرمو هی رو کسش عقب جلو میکردم دوباره یه لب ازش گرفتم و یهو کیرمو تا ته فرو کردم یه اااااه… بلندی کشید پاهاشو رو شونه هام گذاشتم و شروع کردم به تلمبه زدن انگار داشتم رو ابرها راه می رفتم چه حس وصف ناپذیری بود عجب کس نرمو گرمی بود من همینطور عقب جلو میکردم عاطفه هم اه…اه…اه….اههای ممتدش ادامه داشت یه ربعی بود که تلمبه میزدم تو همون حالت برگردوندمش و کونشو به سمت کیرم اوردم نیازی به تف نبود چون اب کسش کیرمو کاملا خیس کرده بود اروم کیرمو به سوراخ کونش نزدیک کردم و کیرمو تو سوراخش حل دادم اولش یه کم درد می کشید بعد که تلمبه زدم دیگه راوون شده بود سرعت تلمبه زدنو بیشتر کردم دیگه اه…اهه عاطفه به جیغ تبدیل شده بود من هم همینطوری ادامه میدادم ابم دیگه داشت میومد کیرمو از سوراخ کونش در اوردم و به همون حالت دو لا تو سوراخ کسش انداختم دو…سه تا تلمبه بیشتر نزدم که ابم اومد همشو تو کسش خالی کردم اونم دیگه ارضا شده بود چون دیگه بی صدا بود چند لحظه کیرمو تو کسش نگه داشتم و بعد کشیدم بیرون دوباره تو رختخواب خوابوندمش و با لباش ور می رفتم عجب حالی داشتم کسی رو کرده بودم که سالها ارزوی کردنشو داشم اون شب تا صبح با عاطفه به هر نحوی که فکر کنی سکس کردم طوری که پایان انرژیم تحلیل رفته بود و صبح به زور خودمو رسوندم خونه تو اون ماه من بیشتر شب ها به جای شوهرش با عاطفه می خوابیدم هیچ وقت اون ماه به یاد موندنی رو از یاد نمی برم هنوز هم که دارم این رو می نویسم هر وقت فرصت بشه میرم سراغ عاطفه و یه حال دوروستو حسابی میکنیم…نوشته edi

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *