عاقبت لذت بخش ترین سکس ما

0 views
0%

من رامين هستم و 34 سالمه. ميخوام يكی از لذت بخش ترين خاطرات سكسم را براتون تعريف كنم كه البته اين لذت دوامی نداشت و به ذلت تبديل شدسمانه 30 سالشه و ما 7 ساله كه ازدواج كرديم وهنوز صاحب فرزندی هم نشديم. رابطه زناشويی وعاطفی خيلي خوبي بين ما حاكم بود و از زندگي مشتركمون لذت ميبرديم تا اينكه توي يكروز گرم تابستان 89 مسير زندگي ما 180 درجه چرخيد.تصميم گرفتيم كه تابستان اونسال براي يك هفته مرخصي بگيرم و براي تفريح بريم شمال ، بعد از مشورت با سمانه قرار شد كه مهرداد و همسرش سارا هم كه از دوستاي قديمي من بودن همراه ما بيان.بعد از برنامه ريزي ساعت 4 صبح 18 شهريور به سمت چالوس حركت كرديم. بدليل توقفهاي زياد بين راه براي عكس گرفتن و … 5 ساعت طول كشيد كه رسيديم چالوس. يكسره رفتيم متل قو (سلمانشهر) و بعد از كلي جست و جو يه و يلاي مناسب و 2خوابه شبي 200000 تومان كنار ساحل اجاره كرديم. بعد از پياده كردن وسايل و جاگير شدن ، همه تو حال نشستيم ويه چايي دبش خورديم و قرار شد كه فقط با يكي از ماشينها براي نهار بريم بيرون. ( براي اينكه حوصله شما سر نره سعي ميكنم از گفتن جزئيات صرف نظر كنم ). بعد از نهار برگشتيم ويلا و چون هوا خيلي گرم و شرجي بود تصميم گرفتيم بعد از يه چرت حسابي وقتي هوا بهتر شد بريم بيرون و حالو هوايي عوض كنيم. مهرداد و سارا هم رفتن تو اتاقشون كه استراحت كنن. خوابيدن زير كولر گازي خيلي حال ميداد ، طبق عادت هميشگي لباسهامو درآوردم و با شرت خزيدم توي بغل سمانه كه اونم فقط شرت و سوتين تنش بود. محكم همديگه رو بغل كرديمو ازحرارت بدن همديگه حسابي لذت برديم. بعد كمي لب گرفتن و حالو حول نصفه نيمه هردوتا توبغل هم به يه خواب عميق فرو رفتيم. ساعت 5 عصر بيدار شيديم ، منو سمانه بخاطر صرفه جويي در وقت باهم رفتيم حمام ، اونجا ديگه نتونستم خودمو كنترل كنم ، با ديدن بدن سفيد و اندام سكسي سمانه كيرم به طرزعجيبي خواهان كس شد. سمانه اولش مخالفت كرد كه مهرداد اينا صدامونو ميشنون و زشت ميشه و اينكه دوست داره شهوتش رو واسه شب نگهداره تا بيشتر حال كنه ، من زير بار نرفتم و سمانه قبول كرد كه برام ساك بزنه ، كمي كسشو خوردم كه اجازه نداد بيشتر ادامه بدم چون نميخواست حالش خيلي خراب بشه. بلا فاصله كيرم رو كرد تو دهنش و شروع كرد به خوردن اون ، هراز گاهي هم تخمهامو ميخورد كه خيلي بهم حال ميداد. بعداز حدودا 7 يا 8 دقيقه حس كردم دارم ارضاء ميشم ولي شيطنت كردمو به سمانه چيزي نگفتم پایان آبمو با فشار ريختم تو دهنش ، سرشو محكم گرفتم كه در نره ، خيلي تقلا كرد ولي تا آخرين قطره نيومد ولش نكردم بعد يه آهي كشيدم و ولو شدم توي وان حمام. قيافه سمانه خيلي تماشايي بود ، اين چندمين باري بود كه اينكارو كرده بودم سعي داشت كه بقيه آبم كه تو دهنش بود رو بريزه بيرون ولي فايده نداشت ديگه چون وقتي ارضا شدم مجبور بود نصف بيشتر مني رو قورت بده.بگذريم مثل هميشه با يه لبخند ناز بهم گفت خيلي بيشعوري و رفت زير دوش. مهرداد و سارا قبل از ما دوش گرفته بودن و آماده رفتن بودن و هي به ما غر ميزدن كه زودباشين دير شد و ….مهرداد هم چند تا تيكه حسابي بهمون پروند كه يعني ما ميدونيم توحموم چيكار كردينو…ساعت حدوداي 6.5 بود كه با ماشين مهرداد رفتيم بيرون. اول رفتيم چالوس وبعد نوشهر و حدودا ساعت 11 شب برگشتيم متل قو و رفتيم ويلا. من 2 شيشه ويسكي جاني واكر مارك مشكي آورده بودم ، مهرداد هم يه 4 ليتري شراب ساخت خودش و 20 قوطي آبجو آورده بود. ويلا ساحل اختصاصي داشت. آتيشو روشن كرديم و جوجه رو سيخ زديم. امشب تصميم گرفتيم از شراب مهرداد بخوريم. خلاصه شب با حالي بود هر 4 تامون مست مست بوديم ، واقعا شرابش عالي بود. ساعت 1.5 بعداز نيمه شب بود كه برگشتيم تو ويلا. شديدا حشري شده بودم و دوست داشتم همونجا جلو همه سمانه رو جر بدم ولي خوب امكانش نبود. وقتي هم پيشنهاد دادم كه بريم بخوابيم همه اعتراض كردنو مهرداد باشيطنت گفت تو خسته نميشي؟ مگه عصر تو حموم سري به بهشت نزدي؟ همه از اين حرف مهرداد خشكشون زد چون اصلا انتظار نداشتيم همچين شوخي سكسي بكنه سمانه ي بيچاره كه رنگش مثل گوجه فرنگي سرخ شده بود ، سارا هم با يه لحن اعتراضي به شوهرش گفت مهرداد خجالت بكش اين مزخرفا چيه ميگي؟ البته مهرداد تقصيري نداشت چون بيشتر از ما خورده بود و پاتيل تر بود ، شايد نميدونست چي داره ميگه مهرداد كوتاه نيامد و ادامه داد مگه چي گفتم؟ خلاف شرع كه نكردن زنو شوهرن ديگه؟ تازه مگه منو تو هم ظهر قبل از خواب يه سر نرفتيم بهشتو برگشتيم؟ اينبار نوبت سارا بود سرخ بشه. يه دفعه داد زد فرررررهاد… خودتو جمع و جور كن نبايد اينقدر ميخوردي بي ظرفيت ولي مهرداد عين خيالش نبود. اين حركت مهرداد باعث شد اون حجابي كه بين ما بود كمي بيرنگ بشه. نميدونم چرا ولي يه دفعه با صداي بلند زدم زير خنده سارا و سمانه هم بعد از من خنده شون گرفتو فضاي ويلا پر شد از صداي قه قهه ما. پيشنهاد دادم يه پيك ديگه بزنيم. سارا نذاشت مهرداد بخوره ولي ما 3 نفر خورديم. سر حرف باز شد و از هر دري سخني به ميان آمد. رسيديم به وضعيت دانشجوهاي امروز و تفاوتشون با زمانيكه خودمون دانشجوبوديم و …بحث از مواد مخدر و سيگار و … شروع شد تا به روابط جنسي و سكس رسيد ، شايد تاثير حركت مهرداد بود كه ديگه از هم خجالت نمي كشيديم و در مورد سكس و خيانت و… به راحتي حرف ميزديم. البته مشروب هم بي تاثير نبود كه رومون اينقدر به هم واشده بود ولي هنوز اسم كير و كسو كونو… را نمي آورديم ، وقتي ميخواستيم چيزيو تعريف كنيم كه به سكس مربوط بود به جاي كير و كس ميگفتيم اونجاي طرف بگذريم سمانه و سارا خيلي پاتيل شده بودن چون اصولا زنها ظرفيتشون از مردها كمتره ، همينجور كه داشتيم بحث ميكرديم مهرداد گفت راستي بچه ها تا بحال تو اين سايتهايي كه داستانهاي سكسي ميذارن رفتين؟ يه هويي سمانه گفت آره پدر همش چرتو پرت مينويسن ، يه مشت دروغگو كه عقده هاي جنسيشونو اينجوري التيام ميدن من خيلي جا خوردم اصلا انتظار شنيدن اين حرفو از سمانه نداشتم سارا هم با كمال تعجب حرف سمانه رو تاييد كرداون شب سمانه يه شلوار جين تنگ پاش بود كه طرح كسش دقيقا قالب شده بود روي پارچه شلوار ولي چون يه تونيك بلند پوشيده بود كسي در حالت عادي نمي تونست ببينه سارا كمي لباسش آزادتر از سمانه بود. يه شلوارك قرمز چسب و يه تيشرت سفيد تنش بود ، مهرداد و سارا درست روي كاناپه اي كه روبه روي من بود نشسته بودن ، سارا پاهاش رو جمع كرده بود بالا بطوري كه زانوهاش زير چونه اش قرار داشت ، در اين حالت كسش دقيقا جلو چشم من بود. اين صحنه بدجوري تحريكم كرده بود ، معلوم بود كه شرت نپوشيده چون پایان پستي بلندي هاي كسش بيرون زده بود. ساعت تقريبا 4 شده بود كه به سمانه گفتم من خوابم مياد بريم بخوابيم ، مهرداد صداش در اومد كه كجا؟ هنوز زوده سارا گفت چيكارشون داري طفلكيها ميخوان برن بهشت اذيتشون نكن خيلي جا خوردم كه اين حرفو سارا زد يعني مشروب اينقدر آدمو بي حيا ميكنه؟ منم نامردي نكردمو گفتم سارا جان بهشت بدون شما و مهرداد لذتي نداره ، شما هم زودتر آماده شو اين رفيق مار و ببر اونجايي كه منو سمانه ميخوايم بريم سارا يه لب سريع از مهرداد گرفت وگفت يه بهشتي واسش ميسازم كه درعمرش نديده. منم گفتم ياد بگير سمانه خانم ، به اين ميگن يه خانم واقعي سمانه هم كه حسابي روش وا شده بود گفت مطمئن باش هيچكي نمي تونه مثل من بهشت بسازه واست عشق من. فردا واسشون تعريف كن تا بفهمن.مهرداد با يه صداي كشدار گفت از كجا معلوم راست بگه؟ ما كه نمي بينيم همه يه چند ثانيه سكوت كردند بعد سمانه سكوتو شكست وگفت به هرحال بايد به حرف هم اعتماد داشته باشيد آقا مهرداد چون هيچ راهي وجود نداره واسه اثبات حرفاتون. اگه امشب راضي نبودين يا بقول خودتون بهشت خوش نگذشت خدا وكيلي فردا بگيد. مهرداد گفت البته سمانه جان راه كه داره براي سنجش اين كه بهشت رفتن با تو بهتره يا سارا گفتم منظورت چيه؟ چطوري؟ من خنگول منظورشو نفهميدم ولي سمانه متوجه شد و بخاطر اينكه كار به جاهاي باريك نكشه شب بخير گفت و دست منو كشيد و برد تو اطاق. بلا فاصله پرتش كردم وشروع كردم به لخت كردنش ، سمانه حالش خيلي خراب بود وهمش قربان صدقه منو كيرم ميرفت. وقتي شرتش رو درآوردم كاملا خيس بود طوريكه انگاري جيش كرده تو شلوارش خيلي تعجب كردم ، ازش پرسيدم تو از كی تحريك شدي و چرا؟ گفت وقتو تلف نكن دارم ميميرم ، سرمو دو دستي گرفت و گذاشت وسط پاشو منم با يه لذت خاصي شروع كردم به خوردن اون كس خوشمزه وخوشبو. بعد به حالت 69 قرار گرفتيم به صورتي كه من زير بودم و سمانه روي من. آب كسش اينقدر زياد شده بود كه اگر دهنمو از كسش جدا ميكردم آبش قطره قطره ميريخت زمين. يه بالش زير سرم گذاشتم كه گردنم بالا بياد تا بتونم سوراخ كونشو ليس بزنم چون سمانه عاشق اينكار بود و ديوونه ميشد. وقتي نوك زبونم به سوراخ كونش خورد آهي كشيد كه تا عرش رفتم ، صداي نفسهاي تند سمانه و آهو ناله هاش ديوونم كرده بود ، پایان صورتم خيس شده بود از آب كسش ، اونم خیلی حرفه ای برام ساک میزد و با پایان وجود کیر منو میخورد. يه دفعه بدون اينكه حرفي بزنه پاشد كسشو از رو صورتم برداشت يه چرخي زدو نشست رو كير شق شده و خيس من ، اول كمي كسشو رو كيرم عقب جلو كرد و آهو ناله هاش تقريبا مثل فرياد شد ، بعد با دست كيرمو گذاشت تو كسشو خيلي آرام نشست روش ، كيرم تا ته رفت تو طوريكه حس كردم خورد به انتهاي رحمش لحظه اي که كيرم داخل كسش شد هر دو يه آه بلند كشيديم ، گرماي كسش داشت ديوونم ميكرد ، خيلي آرام شروع كرد به بالا و پايين كردن ، رفتو آمد آهسته كيرم و برخوردش با چوچوله اش اونو به اوج لذت رسونده بود كه مستي شراب هم اين لذتو دو برابر كرده بود. كمي سرعتشو بيشتر كردو بعد از پنج دقيقه يه لرزش تشنج مانند بهش دست داد و ولو شد روم. يه ارضاء توپ شده بود ، بلندش كردم به پشت خوابوندمش رو تشك و كمي لبهاشو خوردم ، براي اينكه دوباره تحريك بشه از لاله گوشش تا نوك انگشت پاشو ليس زدم ، بعد رفتم سراغ اون كس خوش طعمشو خيلي آروم با نوك زبون چوچوله اش و كل كسشو ليس زدم ، حتي چند بار كونشو حسابي ليسيدم. كم كم صداش دوباره بلند شد ، پاهاشو از هم باز كردمو سر كيرمو كمي كردم تو و دوباره در آوردم ، چند بار اينكارو تكرار كردم تا به التماس افتاد واسه اينكه تا ته بكنم توش ، با یه فشار تا ته فرستادم تو ، که یه جیغی کشیدو مجددا آه و ناله هاش بالا رفت. چند بار که تلمبه زدم بهش گفتم پوزیشنش رو سگی کنه ، وقتی تو این پوزیشن قرار گرفت صورت وسینه هاشو چسبیدم به تشک تا کسش حسابی قمبل بشه ، تو این حالت کیر آدم تا تخمها میره تو شروع کردم به تلمبه زدن و ضرباتی هم با دست به باسنش میزدم ، سمانه عاشق درد حاصل از این ضرباته ، حس کردم آبم داره میاد که دیدم سمانه دوباره به شدت ارضاء شد ، گفتم سمانه داره میاد چیکارش کنم؟ گفت بذار بیاد فداش بشم بریز تو تا داغیشو حس کنم ، آبم که اومد با فشار ریختم تو رحم اون سارا عزیزم. پایان بدنم شل شد و ولو شدم رو زمین کنار سمانه ، یه لب ازش گرفتمو بخاطر سکس خوبی که داشتیم ازش تشکر کردم. سمانه رفت دستشویی و من برگشتش یادم نیست ، مثل یه خرس خوابیدم. با بوسه های سمانه از خواب بیدار شدم. ساعتو که نگاه کردم دیدم 11.5 بود. مهرداد اینا هم تازه بیدار شده بودن. بعد از چایی و … فکر نهاربودیم. (خیلی طولش دادم ببخشيد ولي نميشه بيشتر از اين كوتاه كنم ، میرم سر اصل ماجرا). بعداز کلی گردش و چرخیدن تو بازار و خرید و … چون تصمیم داشتیم مثل دیشب لبی تر کنیم من یک کیلو گوشت کبابی خریدم. بساطی راه انداختیم که نگو سارا پیشنهاد داد امشب ویسکی بزنیم که همه موافقت کردیم. بعداز پیک چهارم کمی داغ شدیم و خانمها رو انداختیم وسط که برقصن. بعد از 5-6 دقیقه خسته شدن و نشستن. دوباره سر بحث باز شد و خیلی سریع رفت به سمت سکس. ساعت حدود 11 شب بود که شیشه ویسکی اول تموم شد. خیلی مست شده بودیم ، از دیشب پاتیل تر بودیم. بعد از یک ساعت شیشه دوم هم باز شد صحبتهای سکسی بالا گرفت بطوریکه منو مهرداد در کمال بی حیایی خاطرات سکسی دوران مجردی را با آب و تاب تعریف میکردیم. سمانه و سارا هم با اشتیاق گوش میکردن و سوال می پرسیدن ، یواش یواش طوری شد که اسم کیر و کس به راحتی گفته می شد (((اگه این قدر مست نبودیمو شرایط عادی بود شک ندارم سمانه بخاطر تعاریفی که کردم اعدامم میکرد))) سمانه کاملا حشری شده بود اینو از چشماش میشد فهمید ، سارا هم همینطور، من بدجوری هوس کس سارا را کرده بودم. این وضعیت هر لحظه بدترمیشد. یه دفعه سمانه صدای موزیک و بلند کرد ومثل دیوونه ها شروع به رقصیدن کرد چند لحظه بعد مهرداد هم به سمانه پیوست. اول مثل دونفر که روبه روی هم میرقصن بودن ولی بعد از چند دقیقه اوضاء کاملا عوض شد مهرداد دستشو دور کمر سمانه حلقه کرد و اونو به خودش چسبوند ، سمانه با اینکار مهرداد مخالفت که نکرد هیچ با یه نگاه پر از شهوت به من لبهاشو به لبهای مهرداد چسبوند مهرداد به من نگاه معنی داری کرد و وقتی عکس العمل خاصی از طرف من ندید دستشو روی سینه های سمانه همسر من گذاشت شروع کرد به خوردن گردنو صورتش اول جاخوردم ولی حس کردم از دیدن این صحنه خیلی لذت میبرم به یاد سارا افتادم که اونم هم کپ کرده بود هم نگاه ملتمسانه ای به من میکرد. رفتم کنارش نشستمو بی مقدمه شروع کردم. اینقدر مست بودیم که راه رفتن هم برامون مشکل شده بود و مغزمون هم کاملا تعطیل بعد از کمی مالش و لب و … دست سارا رو گرفتم که ببرم تو اتاق که با اونا (سمانه و مهرداد) یکجا نباشیم. اونا از ما جلوتر بودند مهرداد پیراهن وزیرپوشش رو در آورده بود و داشت سمانه رو لخت میکرد ، هنوز چند قدم بیشتر به سمت اتاق نرفته بودیم که مهرداد صدام کرد و گفت همینجا بمونید حالش بیشتره. دیدم سارا هم بدش نمیاد ، برگشتیم و روی کاناپه نشستیمو ادامه ماجرا و…منو سارا تقریبا لخت شده بودیم که صدای آه و ناله های سمانه توجهم را به اونطرف جلب کرد ، سمانه روي صورت مهرداد نشسته بود و مهرداد هم کسشو با ولع میخورد. دیدن این صحنه شهوتم رو چند برابرکرد. کیرم داشت میترکید ، سارا گفت ولشون کن رامین جون اینقدر منو منتظر نذار ، از سر شب تو کف کیرتم منم طوری قرار گرفتم که هم بتونم اونا رو ببینم هم با سارا جون باشم. شروع کردم به خوردن کسش ، سارا هم مثل سمانه آبش زیاد بود و این موضوع برای من خیلی لذت بخش بود. سارا هم آه و ناله هاش بالا گرفت. جامون رو عوض کردیم تا سارا بتونه به راحتی ساک بزنه واسم. کیر من یه خورده از کیر مهرداد بزرگتر و كلفت تر بود ، سارا با تکرار این موضوع نشون داد که این اختلاف سایز کیر خیلی خیلی بهش حال میده. کیرمو طوری تو دهنش کرد که تنگی گلوش رو خیلی خوب حس کردم وقتی به کیرم نگاه کردم مطمئن شدم از گلوش رد شده. چند تا اوق زد حس کردم ممکنه بالا بیاره که سریع کیرمو کشیدم بیرون.سمانه رو هیچوقت اینقدر شهوتی ندیده بودم حالا دیگه کیر مهرداد تو کس همسر من بود. دیدن این صحنه لذتی رو در من ایجاد کرد که هیچوقت تجربه نکرده بودم صدای آه و ناله سمانه و سارا منو مهرداد را وحشی تر میکرد. کمر سارا رو تا لبه مبل جلو کشیدم و پاهاشو تا کنار گوشهاش بالا دادم ، کمی اذیت شد ولی اعتراضی نکرد. سر کیرمو دم سوراخ خیسش گذاشتم و با یک حرکت سریع تا ته فرو کردم. سارا چون عادت به کیر کلفت نداشت یه جیغ وحشتناک کشید که یه لحظه ترسیدم بعد آروم شروع کردم به تلمبه زدن ، با یک دستم هم سینه هاشو میمالوندم. اونور مهرداد به پشت خوابیده بود و سمانه رو کیرش بالا پایین میکرد. منم همینطور به جر دادن کس سارا ادامه دادم تا اینکه شنیدم که سمانه به مهرداد میگه نمیشه ، نمیکنم ، بدم میاد فکر کردم مهرداد میخواد از کون بکنه و سمانه مخالفه ، تعجب کردم چون سمانه با این موضوع مشکلی نداشت بعد دیدم سمانه دوباره اومد و به حالتی که روی سنگ دستشویی میشینن رو صورت مهرداد قرار گرفت ، شروع کرد به مالوندن کسش روی بینی و دهان مهرداد ، منم تو این لحظه مشغول گاییدن کس سارا در حالت سگی بودم. دیدم سمانه هی به مهرداد میگه باشه باشه عزیزم کمی صبر کن الان میاد یه هویی دیدم سمانه فاصله کسشو از صورت مهرداد کمی بیشتر کرد و یه داد بلند زد و گفت فدات شم مهرداد جان ، داره میاد مونده بودم چی داره میاد که یه دفعه دیدم سمانه با یک لذت سایت داستان سکسی خاصی شروع کرد به جیش کردن روي صورت مهرداد و وحشیانه داد میزد دیوونم کردی کثافت ، بخور همه شو مهرداد هم دهنش رو طوری زیر کس سمانه تنظیم کرد که بیشتر شاش سمانه رو خورد این صحنه منو دیوونه کرد. با اینکه تا بحال همچین تجربه ای نداشتم ولی از دیدنش خیلی لذت بردم. سارا هم متوجه شد که خوشم اومده همینطور که سارا رو سگی میکردم انگشت شصتم رو خیس کردمو کردم تو کون سارا ، خیلی خوشش اومد. سرعت تلمبه زدن رو تندتر کردم که سارا مانع شد و کیرمو از تو کسش درآورد. منو به پشت خوابوند و مثل سمانه کسشو رو صورتم گذاشت ، با یک لحن شهوتی گفت عزیزم میخوام تشنگیتو رفع کنم دهنتو باز کن داره میاد خواستم از زیر کسش برم کنار که یک مایع گرم پاشیده شد رو صورتم. برخلاف تصورم خیلی حال داد ، دهنمو باز کردم و شروع کردم به خوردن شاش شور مزه سارا. پایان مدتی که سارا در حال شاشیدن تو دهن من بود به طرز عجیبی فریاد میزد فهمیدم این کار خیلی برای زنها لذت بخشه بعداز اون رفت سراغ کیرم و با کلی قربون صدقه یه ساک توپ برام زد. مهرداد هم مشغول گاییدن همسر دلبند من بود یادم رفت بگم سارا تو این فاصله یه بار ارضاء شد.به حالت 69 شدیم ، کس سارا دوباره رو صورتم بود و منم ميخوردم واسش. که دیدم مهرداد با 2 لیوان ویسکی اومد سمت ما ، سمانه هم با خودش ور میرفت. 2لیوان هم واسه خودشون برد. سارا پيک منو ازم گرفت و گذاشت جلو کسش و شاشید توش خیلی حال کردم از این کارش. بعد لیوان خودشو گرفت جلو کیرم منم حسابی ویسکیشو رقیق کردم یه سلامتی گفتیمو رفتیم بالا ، واقعا خوش طعم شده بود. سمانه و مهرداد بدون قاطی کردن با چیزی ویسکیشونو سر کشیدن. این کار مهرداد به موقع بود چون بیشتر از خود بیخود شدیم. سارا رو در پوزيشن سگي قرار دادم و شروع به تلمبه زدن كردم. يه هو هوس كون كردم ، بدون اينكه بهش چيزي بگم يه تف زدم به سوراخ كونش كيرم هم از آب كس سارا حسابي خيس بود ، سر كيرمو گذاشتم دم سوراخش كه سارا خودشو سفت كردو گفت از كون نه توروخدا رامين نميتونم ، تحمل كيرتو ندارم. به حرفش توجهي نكردم با اينكه خودشو سفت گرفته بود با يه فشار زياد كيرمو تا نصف وارد كون تنگش كردم. سارا يه جيغ بلند و ممتد كشيد كه خودم دلم واسش سوخت. چند دقيقه همونجوري نگه داشتم تا جا باز كنه ، درد سارا هم كمتر شده بود ، آروم كيرمو درآوردم با آب كسش خيس كردم و دوباره كردم تو كونش. اينبار خيلي راحت تر رفت تو ، معلوم بود كه سارا هم درد كمتري رو حس ميكنه و لي بازم التماس ميكرد كه اينكارو نكنم ، همش ميگفت جر خوردم توروخدا درش بيار اينبار تا ته فرستام توي اون كون تنگ و شروع كردم به تلمبه زدن ، البته يه چشمم هم به خانمم بود و از صحنه هايي كه ميديدم لذت ميبردم سارا هم يواش يواش صداش در اومد و داشت لذت ميبرد ، التماسهاش تبديل شده بود به بزن بزن سريعتر ، فداي اون كير كلفتد ، کونمو جرم بده رامين اين حرفا منو بدتر ديوونه ميكرد. يه نگاه به اونطرف انداختم كه ديدم مهرداد سرپا ايستاده و سمانه هم روي دو زانوهاش طوري كه كير مهرداد درست جلو صورتش بود ، مهرداد كيرشو چپوند تو دهن سمانه و با دو دستش سر اونو عقب جلو ميكرد ، سمانه هم با دست تخمهاي مهردادو ميمالوند. منم در حال جر دادن كون سارا بودم. يه هو ديدم مهرداد سر سمانه رو محكم گرفت و ثابت نگه داشت ، چشماشو هم بست و حسابي لذت ميبرد ، سمانه هم دائم داشت ميك مزد و مشخص بود يه چيزيو داره با لذت قورت ميده ، اول فكر كردم مهرداد ارضاء شده و آبشو ريخته تو حلق خانمم ولي بيشتر كه دقت كردم ديدم مهرداد داره تشنگي سمانه رو برطرف ميكنه ، هرچه ادرار تو مثانه داشت تا آخرين قطره به خورد سمانهي بيچاره داد البته سمانه هم اعتراضي نداشت و معلوم بود اونم از اين نوشيدني شهوت زا بدش نمياد خلاصه سارا يه بار ديگه هم ارضاء شد. كيرمو از كونش خارج كردم با همون پوزيشن سگي فرو كردم تو كسش ، چند دقيقه با سرعت تلمبه ميزدم كه حس كردم آبم ميخواد بياد ، به سارا گفتم داره میاد كه مثل ديوونه ها كيرمو از كسش درآورد گفت جون ، قربون آبت برم بده ميخوام بخورمش ، يك ساعته منتظر اين لحظه ام. نشست جلوم و كيرمو كرد تو دهنش و با سرعت شروع كرد به ساك زدن. شايد يك دقيقه بيشتر طول نكشيد كه وجودم تو دهن سارا خالي شد ، هيچوقت ارضايي به اين خوبي نداشتم. پایان بدنم لرزيد و با يه صداي بلند پایان آبم تخليه شد. سارا با لذت مني من كه خيلي هم زياد بود رو خورد ، بعد از اينكه كيرمو از دهنش درآورد هردو تا بي حال و بي حس كنار هم ولو شديم. اون دوتا هنوز مشغول بودن. سمانه بعدا بهم گفت كه سه مرتبه ارضاء شده. كيرم تقريبا نيمه شق بود كه سمانه صدام زد. از كنار سارا بلند شدم و رفتم پيش اونا. مهرداد داشت سگي سمانه رو ميكرد. سمانه از مهرداد خواست كه به پشت روي زمين بخوابه بعد خودش رفت نشست رو كير مهرداد و خيلي آروم بالا و پايين ميكرد. صحنه گاييده شدن خانمم جلو چشمام دوباره تحريكم كرد و شق كامل كردم. سمانه با دست كيرمو گرفت و به سمت خودش كشيد و در حالي كه رو كير مهرداد بالا پايين ميكرد شروع كرد به خوردن كير من معلوم بود اين كار سمانه رو هر سه نفر ما تاثير زيادي گذاشته بود چون هيجان رو ميشد از چهره همه فهميد. من سرپا ايستاده بودم كيرم تو دهن عشقم بود و كير دوستم توي كسش سمانه كير منو از دهنش خارج كرد و همونجوري كه كير مهرداد داشت تو كسش ميچرخيد روي سينه مهرداد خم شد طوري كه از شكم تا سينه هاي همديگه رو لمس ميكردن. سمانه گفت رامين دلم كير ميخواد گفتم خوب الان تو كست داري كه با يه صدايي پر از شهوت گفت نه دوتا ميخوام زود باش ميخوام دوتايي جرم بدين منظورش و فهميدم ، رفتم پشتش ، در حالي كير مهرداد تو كسش بود يه تف زدم به سوراخ كونش و يه تف به كيرم ، سرشو حول دادم تو و چون خيلي شهوتم بالا زده بود با بيرحمي پایان كير كلفتم رو يه دفعه تو كون تنگ و داغ سمانه جا دادم. سمانه كه انتظارشو نداشت نفسش بند اومد طوري كه حس كردم سنكپ كرده چنگ زد به سينه مهردادو از اعماق وجودش جيغ كشيد. فهميدم خيلي دردش كرده اين صحنه رو فقط تو فيلمهاي پورنو ديده بودم و هيچوقت فكر نميكردم كارم به جايي برسه كه با يه مرد ديگه روي همسر خودم انجام بدم. چند لحظه صبر كردم تا ماهيچه هاي كونش شل شه ، بعد خيلي آرام شروع كردم به تلمبه زدن. كير مهرداد رو كه تو كس سمانه بود كاملا حس ميكردم. يعني كيرم با توجه به وجود روده و رحم سمانه باز هم به كير مهرداد ميخورد. سارا هم اومد نشست رو صورت مهرداد و كسشو ميماليد روي بيني و دهانش. سمانه ديگه كاملا ديوونه شده بود و دائم قربون صدقه كير منو مهرداد ميرفت و هي ميگفت امشب بايد جر بخورم پسرا ، زود باشيد جرم بدين مهرداد يه دفعه يه آه بلند كشيدو توي كس خانم من ارضاء شد ، وقتي مهرداد ارضاء شد سمانه از شدت لذت فقط جيغ ميكشيد. سارا از روي صورت مهرداد كنار رفتو در حالي كه هنوز آثار مني من دور لب صورتش بود شروع كرد به خوردن لبهاي سمانه. مهرداد همون زير بود و كيرش هم تو كس سمانه ، دوباره حس كردم كه داغ شدم و به لحظه آخر نزديك. سرعت تلمبه زدنم رو ديوانه وار زياد كردم ، سمانه فقط داد ميزد بزن بزن – محكمتر و … آبم جاري شد و تو كون تنگ خانمم خاليش كردم و بيحال افتادم روش. مهرداد بيچاره اون زير داشت له ميشد كه گفت خفه شدم اين زير ، مردملحظه اي كه كيرمو از كونش درآوردم سمانه هم از رو مهرداد بلند شد كه يه دفعه سارا رفت زير كسش و هرچه مني از كون و كس سمانه زد بيرون با لذت خورد. خلاصه همگي هلاك و خسته و مست بوديم ، مست از الكل و مست از يك سكس به ياد ماندني. به سختي دست سمانه رو گرفتم بردم تو اتاق كه بخوابيم. سمانه خودشو با يه دستمال پاك كرد كنار من دراز كشيد. با اينكه سه يا چهار مرتبه ارضاء شده بود ميشد هنوز شهوتو تو چشماش ديد. در مدت كوتاهي هردو به خواب عميقي فرو رفتيم. فردا ساعت 12 ظهر بيدار شديم. هنوز چيزي از ديشب يادم نبود. لباسهامون رو پوشيديم رفتيم بيرون. مهرداد هنوز تو رختخوابش بود ولي سارا داشت بساط چاييو … را آماده ميكرد. چشمم كه بهش خورد پایان صحنه هاي ديشب يادآوري شد برام ، سارا هم از خجالت فقط يه سلام گفت و اصلا به من نگاه نكرد. ياد سمانه افتادم كه چطوري تو بغل مهرداد بودو كسو كونشو در اختيارش گذاشته بود. خيلي عصبي و داغ شدم بعد ياد خودمو سارا افتادم ، كمي آروم تر شدم ، حالا كه مستي از سرم پريده بود حسابي گيج شده بودم و دائم كارهاي ديشب جلو نظرم بود رفتم حمام كه سرحال شم چون بدنم چسب شده بود و بو ميداد. همه به نوبت حمام كردند. يه سكوت سنگين حاكم بود ، همه كسل و دپرس بوديم هيچكس جرات نداشت چيزي بگه ، ولي يه حس گيجي همراه با رضايت تو چهره همه ديده ميشد. راستش من هم با اينكه شكه شده بودم ولي حس خيلي بدي نسبت به اتفاقات شب گذشته نداشتم. چون يه تجربه استثنايي بود و همچين لذتي هم در طول عمرم تجربه نكرده بودم. مطمئنا اين موضوع در مورد بقيه هم صدق ميكرد. تو همين فكرا بودم كه صداي سمانه توجهم رو به طرفش جلب كرد ، با ناز و كرشمه گفت شما گشنه نيستيد؟ من ضعف كردم ما هم با تكون دادن سر موافقتمون رو اعلام كرديم. سمانه زنگ زد به يه فست فود و چهار تا پيتزاي قارچ و گوشت با مخلفات سفارش داد. اين كار سمانه باعث شد يخ همه آب بشه و وضعيت تقريبا عادي شد. البته هيچ صحبتي از ديشب به ميان نيامد.بعد از نهار با اينكه هوا گرم بود زديم بيرون ، اين بار هركي با ماشين خودش رفت. توي راه سكوت رو شكستم و به سمانه گفتم عزيزم من خيلي بي غيرتم؟ سمانه با مهربوني گفت منظورت چيه عشق من؟ تو بهترين مرد دنيايي گفتم چرا؟ چون جلو چشمام با يه مرد ديگه خوابيدي و هيچي نگفتم؟ سمانه ابروهشو در هم كشيدو گفت ميدونم برات سخته كه بهش فكر كني ، ولي يادت باشه همون مردي كه من بهش دادم تو هم زنشو جلو چشماش كردي رامين خواهش ميكنم مسافرت رو بهمون جهنم نكن ، ازت ميخوام ديگه بهش فكر نكني مگه تو منو دوست نداري؟ گفتم بله دوستت دارم. گفت پس اگه دوستم داري نبايد از خوشحالي و لذت بردن من ناراحت باشي ، همانطوري كه من وقتي شهوت و لذت و تو چشمات ميديدم ناراحت كه نميشدم هيچ ، كيف هم ميكردم. حرفش خيلي غير منطقي و مسخره بود منم چون اعصابشو نداشتم ديگه ادامه ندادم. فقط ازش پرسيدم كه ديشب خيلي لذت بردي؟ گفت ديوانه وار در خواب هم نميديدم كه همچين همخوابگي داشته باشم پرسيدم از كجاش بيشتر لذت بردي؟ گفت اول وقتي كه شاشيدم رو صورت و دهن مهرداد ، دوم وقتي دو نفري باهم منو ميكردين و سوم وقتي كه كير مهرداد تو دهنم بود و پایان شاشش رو خوردم البته درسته بهترین تجربه سکسم بود ولی این موضوع هیچ تاثیری در میزان عشق من به تو نداره این فقط یه سکس بود. تو چطور عزيزم كدوم قسمتش برات از همه لذت بخش تر بود؟ گفتم مهم نيست ولش كن اصلا ، حرف و عوض كردم. شب كه برگشتيم تصميم داشتم همون موقع حركت كنم به سمت تهران كه سارا و سمانه و مهرداد با التماس مانع شدن. با اكراه قبول كردم ولي اصلا دوست نداشتم سمانه و مهرداد و تو يه خونه ببينم.رفتار سمانه با مهرداد زياد تغييري نكرده بود مثل اينكه اصلا اتفاقي بينشون نيفتاده ولي نگاه هاشون يه برق خاصي داشت همون برقي كه نگاه سارا به من داشت خلاصه ميكنم دوستان عزيز ، رفتم آشپزخونه كه يه چايي درست كنم بعد از ده دقيقه كه برگشتم ديدم سمانه روي پاي مهرداد نشسته و لبهاشون به هم گره خورده سارا هم توي اتاق خوابش استراحت ميكرد. قادر به بيان هيچ گونه اعتراضي نبودم همون لحظه مطمئن شدم كه اينجا پايان زندگي من و سمانهست با يه استكان چايي رفتم كنار ساحل و هاي هاي براي حال و روز خودم گريه كردم شب كه شد مهرداد با پر رويي پایان دست سمانه رو گرفت و شب بخير گفتن و رفتن تو اتاق من موندم و سارا ، اينقدر دپرس بودم كه هيچ توجهي به سارا نداشتم. يه چند دقيقه در سكوت گذشت ، صداي شهوت اونا به وضوح به گوش ميرسيد سارا اومد پيشم دستش رو انداخت دور گردنم و گفت بهترين سكس زندگي رو داشتيم و در عين حال بزرگترين اشتباه زندگي را هم مرتكب شديم. رامين به نظرت يك شب لذت و شهوت و ترك همه قيد و بندها ارزشش رو داشت؟ گفتم نه ، نميدونم ، شايد گفت بيا ما هم بريم تو اتاق تنها بشيني داغون ميشي زدم به سيم آخر و مثل ديوانه ها با عصبانيت به سارا گفتم برو هرچي مشروب مونده رو بردار بيار سارا با ترس رفت سمت آشپزخونه شيشه ويسكي و چهار ليتري شراب رو آورد ، شيشه ويسكي تقريبا يك سومش خالي بود و ظرف شراب هم نصفه بود ، بهش گفتم برو چهار تا ليوان هم بيار. با تعجب گفت چرا چهار تا؟ گفتم حرف مفت نزن گم شو بردار بيار سارا حسابي ترسيده بود ، خيلي سريع دو پيك ويسكي پدر مادر دار پشت سر هم سر كشيدم يكي هم دادم سارا كه از ترسش سريع سركشيد. معده ام سوزش خيلي بدي داشت. بلند شدم رفتم در اتاق سمانه و مهرداد ، در رو باز كردم و رفتم تو ، صحنه اي كه ديدم بر خلاف ديشب كه از ديدنش لذت ميبردم شديدا برام چندش آور بود. مهرداد سرش و كرده بود وسط پاي سمانه و مثل وحشي ها داشت كسش رو ميخورد. سارا هم پشت سر من اومد ، خيلي ترسيده بود. وقتي ما رو ديدن دست از كار كشيدن ، سمانه خودشو جمع و جور كردو يه ملحفه كشيد رو كسش. شايد چون مست نبود سر سوزن حيا براش مونده بوددست مهرداد و سمانه رو گرفتم بردم تو حال ، بدون اينكه چيزي بپرسن دنبالم اومدن. مهرداد كاملا لخت بود ولي سمانه ملحفه رو دور خودش پيچيده بود. گفتم همگي خوب گوش كنيد ببينيد چي ميگم ، اگه كسي بگه كه ديشب بهترين شب زندگيش نبوده مثل سگ دروغ گفته درست ميگم؟ همه تاييد كردند ، بعد گفتم ما ديشب غيرت و شرف و حيا و اخلاق و خلاصه همه چيزو زير پا گذاشتيم و اون شرم و حيايي كه هميشه خانم و شوهر نسبت به هم دارن ديگه بين ما وجود نداره نمونه اش امشب كه خانم من جلو چشمام با مهرداد رفت تو اتاق كه بهش كس بده و حال بكنه يا همين سارا منو دعوت ميكنه كه بريم تو اتاق و …البته به رفتار امشب شماها ايرادي وارد نيست چون همش نتيجه اشتباه بزرگ ديشبه كه هر چهار نفرمون مقصريم و البته گناه من و مهرداد از زنها خيلي بيشتره به اعتقاد من زندگي زناشويي ما ديگه هيچوقت به حالت اولش بر نميگرده. پس تصميم گرفتم آخرين مشروب رو با هم بخوريم و برنامه ديشب رو براي آخرين بار تكرار كنيم. (اون دو پيك ويسكي كه البته به اندازه 4 پيك هميشگي بود حسابي گرمم كرده بود و با حرارت و خيلي تاثير گذار سخنراني ميكردم ، دلم ميخواست امشب كثافت كاري و وحشي گري بيشتري نسبت به ديشب داشته باشيم) يه لحظه ديدم سمانه خودشو پرت كرد توي بغلم و زار زار زد زير گريه ميگفت غلط كردم ، گه خوردم ، به خدا مست بوديم نمي فهميديم چكار ميكنيمبغزم گرفت ، به سختی خودمو کنترل کردم. اشکهاشو پاک کردم و صورتش رو بوسیدم. به سارا اشاره دادم که ویسکی بریز. سمانه کنار رفت و سارا با سینی و چهار لیوان ویسکی اومد ، من از بقیه جلوتر بودم. پیکمو دادم به سمانه ، ویسکی که پایان شد رفتیم سراق شراب. امشب خیلی بیشتر از دیشب مست بودیم. برنامه دیشب دوباره با شدت و لذت بیشتری تکرار شد. اگر تعریف کنم خیلی طولانی میشه ، الان سه ماهه که منو سمانه از هم جدا شدیم زندگی رومانتیک ما در عرض دو شب در سرازیری سقوط قرار گرفت و ظرف 15 ماه تلخ و زجر آور برای همیشه به پایان رسید. دوستان عزیز هیچ وقت در جمع دوستان مردتان با همسرتان مشروب خوری نکنید. اگر خواستید مسافرت برید لزومی نداره با دوستتان برید یا با همسرتان تنها برید یا با اعضای خانواده. امیدوارم از سرنوشت من عبرت بگیرید و در حفظ عشق و زندگیتون مثل من عمل نکنید. پیروز و پاینده باشید. تهران 11.12.1390نوشته رامین

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *