سلام دوستان من تازه امروزعضو شدم فقطم متنا روخوندم و شاید یه جورایی خاطراتیو فراموش کرده بودمو دوباره یادم اومدن.من اسمم سپیده اس 3ماه دیگه 18سالم میشه.همیشه تا یادمه دخترخوبی بودم بچه درس خون.شاید 3سال پیش بودیعنی دیگه خیلی بچه بودم تازه گوشی دستم گرفته بودم باهیچ پسری رابطه نداشتم تا اینکه خودم مزاحم یکی از پسرایه فامیلمون شدم شروشیطون بود. منم دایی صداش میزدم خیلی باهم راحت بودیم ولی جرات نداشت از کوچک ترین حرف بدی حرف بزنه تااینکه ماه رمضون شدبم گفت یه چیزی واست میفرستم ولی ناراحت نشو گفتم باشه فرستاد دیدیم یه اس سکسیه هیچی نگفتم گفت ناراحت شدی منم خجالت کشیدم چیزی بگم گفتم نه چندتادیگه فرستاد.به من گفت تو هم بده گفتم من از این چیزا ندارم ک بخوام بفرستم.چن روزبعدش اومدخونه ما.نزدیکای ظهربودهمه خوابیدن جزمنواون.اومدتواتاق من .پیشم نشست وفقط حرف میزدیم تااینکه دستمو گرفت تودستش منم هیچی بش نگفتم یه چیزی گفتم یهوگازگرفت دستموبش گفتم دیوونه شدی گفت میخوای دردشو خوب کنم گفتم چطوری اروم دستموبوس کرد.منم فقط با یه بوسش کلایه حالی شدم اونم رودستم .وقتی دید هیچی بش نمیگم دستشو گذاشت رو رونم که خداشاهده واقعاخجالت میکشیدم بش بگم این چ کاریه نه از رو لذتو هوس.دیدیم دستشو داره میبره پایین تر دیگه اب شده بودم یه نگاه تندی بش کردم اونم دیگه فهمیدکه چقدر من بدم اومده.قیافش تغییرکرده بودچشاش ریزترشده بود.بم گفت پدر فلانیم از اینا داشته از این کارا توچقدحساسی من گفتم اون من نیستم حالام از خونه مابروبیرون.رفت شبش اس داد کلی عذرخواهی کرد منم ساده گفتم باشه میبخشم چندمدت بعدش شروع کرد به دادن پیامای بدطور منم دیگه بابت جریانایی پیش اومده بودمثه قبل خجالت نمیکشیدم درمورد مسائل شرعی و قانونی دختراازم میپرسید منم درمورد دختراممن خیلی کنجکاواین مسائل بودم نمیدونم شایدبهونم کنجکاوی باشه.کم کم وارد مسائل سکسی شدمیگفت کیا رو برده چیکارکرده با کی بوده وازاین حرفا و جریانشونو که تعریف میکرد منم باهاشون حالم یه جورایی میشد تنگارمنم دوس داشتم.بم گفت اینو شنیدی طوری نشدی گفتم نه.من خجالت میکشیدم بگم گفت وای پس تومشکل داری حتما تو این مسائل الان باید بفهمی مشکل داری یا نه تاحل بشه واسه آیندت. گفتم چطوری گفت بیا محرم بشیم ببینم چطوریه من اعتراض کردم که این چه کاریه و نذاشتم. تا اینکه قرارشددوس دخترشو بیاره خونه ما.منم بش گفتم خونمون خالیه شمادوتاکهبیاید من میرم بیرون .من خونه بودم دیدیم تنهااومده گفت بیخیال برو یه لیوان اب برام بیاربذارتو اون اتاق لیوان ابوبردم گذاشتم رومیزوخودم رفتم رو مبل بشینم دیدم یکی هلم دادرومبله دیدم داره بزورمنومیخوابونه رومبله.کلی بش فحش میدادموبدبیراه یمگفتم ولی فایده نداشت همونطوررو لباس بودورومن بالاپایین میکردبدنشوزورم بهش نمیرسیداون موقع هیچ حسی جزتنفرنداشتم ازش.باهزارالتماس ولم کردورفت از خونه بیرون خیلی شیرین کاروچرب زبون بود زود خامم میکردباعذرخواهیاشواینکه نیازه ودسست خودش نبوده.دفعه بعد با رضایت من اومد این دفعه اومدکه رواحساس من به میل جنسی کارکنه وببینه طوریه.ولی خودمممیدونستم این بهونه اس گفتم ببخش خداجونم همین یه باره ببینم چطوریه چون اوناییو بادوس دختراش کرده بودودوسداشتم تجربه کنم حسشو.اومدمنم دراز کشیدم اومدرومن گردنمومیخوردهمش منم نفسم تندشد اون موقع و همونطوررولباسم بالاپایین ممیکردتااین که شلوارمنواورد پایین مال خودشم ارود ولی من شرتم پام بودهمون روشرطم داشت بلاپایین میکرد.منوخوابوندروشکم اصلاحواسم نبود یهودیدم عقبم داره میسوزه دیدم داره سرشو میذاره توعقب کن داد زدمو از رو خودم بلندش کردمو دیگه نذاشتم بم دست بزنه وازاون موقع تا الان اسمشم نیاوردم.میدونم دست خودم بودمیتونستم کنترل کنم حسموولی اونومقصرمیدونم ومیگم من فقط یه بچه بودم چیزیم حالیم نمیشداون نباید ازاعتمادمن از دایی گفتن من بهش سواستفاده میکردمیدونم نه حس برانگیزبوده نه مثه داستانایه بقیه جالب فقط دوستاشم منم بگم اینواینجا تا یه خورده از عذاب وجدان من کم بشه الان 3 سال گذشته ومن هنوزم تو عذابم.اقایون لطفاکسی فحش نده من دیدم تونظرات به بقیه فحش دادین منم دوس داشتم بنویسم لطفا مسخرم نکنید ممنونم نوشته دختربد
0 views
Date: November 25, 2018