سلام به همه من عرفان هستم 16 ساله…اینی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سکس من با دوس دخترم پرنیان (مستعار) که 4 ماه پیش اتفاق افتاد.راستش من آدمی نیستم که به خاطر سکس با کسی دوست شم اما فقط به خاطر اندام ناز و خوشگل پرنیان رفتم موخشو زدم.خوب میریم که ماجرا رو تعریف کنیم…1 ماه از دوستیمون گذشته بود و به خاطر شرایط خانوادگی پرنیان که خیلی گیر بودن ما نتونستیم همو ببینیم تا اینکه یه روز کلاس زبانش رو جیم زد و با من اومد بیرون. وقتی که اومد خیلی هول شده بود و رنگش مثه گچ دیوار سفید شده بود که هرچی پرسیدم چی شده چیزی نگفت.خلاصه 2 ماه گذشت و ما چند بار دیکه همو دیدیم و باز پرنیان هول بود تا اینکه آخرین بار لو داد خودشو که فهمیدم از شهوت اینطوری شده. منم به شوخی سر صحبت در مورد سکس رو باش باز کردم که اصلا وقتی حرف می زدم باش میدیدم که گیجه اصلا انگار جایه دیگه ایه…خلاصه یه روز با دوستم حسام(مستعار) بیرون بودم که دیدم گوشیم زنگ میخوره درآوردمش از جیبم و دیدم که پرنیان هستش…گفت که بیا یه لحظه تا خونمون کسی نیست می خوام سی دی ای که گفته بودیو بت بدم. آخه یه سری آهنگ جدید از دوستش گرفته بود که گفته بودم برام بیاره. رفتم سر کوچشون بش زنگ زدم گفتم من اینجام بیا سری بده من برم، گفت تو کوچه تابلو هستش می ترسم کسی ببینه، در رو باز میکنم با آیفون هر دری که واشود همونو بدو بیا توشمنم به ناچار قبول کردم و وقتی داشتم می دوییدم گفتم آخه خفت تا این حد؟؟رفتم تو حیاطشون دیدم نیومد یه لحظه ترسیدم که شاید تو خونه کسی دیگه رفتم بش زنگ زدم همونجا گفتم کجایی پس؟؟ در شما همون در آبیه بود؟؟ گفت آرهگفتم خوب من الان تو حیاطم بیا سی دی رو بده من برم سری.گفت نه بیا بالا. با خودم حدس زدم که احتمالا کونش میخاره و میخواد بخارونمش براش…رفتم بالا گفتم پرنیان خانووم کجایی گفت بیا تو اتاقمخلاصه صداش رو دنبال کردم و رفتم تو اتاقش و دیدم بعله… لخته لخت رو تخت دراز کشیده و تا منو دید بی مقدمه بلند شد اومد سمتمو لباش رو گذاشت رو لبام و گفت از امروز ظهر که فهمیدم خونمون خالی میشه تا همین الان کلی به خودم پیچیدم تا تورو اینجا ببینم…گفتم پرنیان من نمی خوام بات سکس کنم چون تو سنت کمه (سوم راهنمایی هستش) گفت نه من الان کیر می خوام و هرچی من می گفتم نه اون لج میکرد و می گفت گریه زاری می کنمااا عرفان، جیغ میزنما…گفتم تهدید میکنی؟؟ گف بس کن دیگه لفتش نده دارم میمیرم راستش هیکل نازش داشت دیوونه ام میکرد اما هی تلقین می کردم که نباید با این سکس کنم من با دوس دخترای دیگه ام سکس کرده بودم و چند باری که خونه خالی داشتیم یه جنده لاشی آورده بودیم و با حسام ترتیبشو داده بودیم اما واقعا نمی خواستم با پرنیان سکس کنم که دیدم یهو دستشو گذاشت رو کیرمو هی میمالوند و منم شق کرده بودم و نمی دونستم چیکار کنم…بالاخره دلو زدم به دریا و لباشو خوردمو انداختمش رو تخت نوک سینه های کوچولوشو خوردم سینه هاش کوچیک بود اما خوب بود…خلاصه گفت کیرتو در بیار میخوام برات سال بزنم عشقم و در آوردمبلد نبود ساک بزنه و هی گاز میگرفت اما در کل خوب بود… وقتی دیگه ساک زدنش تموم شد گفت بکن تو کونم گفتم نه دیگه بسه گفت نه توروخدا بکن خلاصه با هزار دنگو فنگ این کیر کلفتو کردیم تو این یه ذره سوراخ و تلمبه زدمو اونم هی آه و اوه می کرد تا اینکه دیگه آبم داشت می اومد بش گفتم داره آبم می آد کیرمو درآوردمو بش گفتم برگرد و دهنتو باز کن، بعد همه ی آبم رو ریختم رو صورت و دهنش وبعد رو زمین کنارش دراز کشیدم.چشماش بسته بود.5دقیقه کنارش دراز کشیدم تا اینکه اس ام اس اومد برامو منو هوشیار کرد.قبل از اینکه اس ام اسو بخونم پام خورد به پرنیان و اونم پاشدبعد دیدم حسامه گفت که عوضی نیم ساعت منو اینجا الاف کردی رفتی کذوم گوری،زود لش بیار ساعت 8 باید برم باشگاه.به پرنیان گفتم که عزیزم من باید دیگه برم گفت باشه برو گل منرفتیم با هم دستشویی و من کیرمو شستم و اونم صورتشو، بعد هم که رفتم کتونیمو بپوشم که برم تا دم درشون بام اومد و بم گفت عرفان وقتی که کیرت تو دهنم بود یاد یه چیزی افتادم،اما اینقدر که تو حس بودم نتومستم که بگم،الان بگم؟؟گفتم آره خانومم بگو. گفت که دوستم غزل یه جک بم گفته بود که یه دفعه یه دختره داشت برا یه مرده ساک میزد بعد بش میگه که بیست تومان بم بده تا کیرتو گاز نگیرم، مرده هم میگه تو شصت تومان بده تا نشاشم تو دهنت.با هم خندیدیمو و من گفتم البته تو گاز گرفتیا شیطون… ولی من نشاشیدم گفت من گاز نگرفتم که.گفتم خودت حالیت نشد اما گرفتی… گفت باشه معذرت دفعه ی بعدی گاز نمیگیرم گفتم دفعه ی بعدی ای در کار نیست این اولین و آخرین باره… خواست بگه نه که گفتم دیگه حرف نباشه من باید برم.بعد هم خداحافظی کردمو رفتم سی دی رو هم یادم رفت بگیرم ، بعد که رسیدم پیشه حسام کلی فحشم داد و منم تعریف کردم که چی شد.بعد از اون ماجرا چند بار دیگه هم پرنیان گفت که بیا خونمون اما من رد کردم چون اون سنش کمه و میترسم بش صدمه بزنم.نوشته عرفان
0 views
Date: November 25, 2018