عروسک خرسی دلیل سکس سریع

0 views
0%

دوست دارم مقدمه چینی نکنم و خاطرمو بگمیه روز توی سلف دانشگاه نشسته بودم و داشتم نسکافه و کیک میخوردم که نگاهم به یه دختر توپول موپولی افتاد که قیافش خیلی خنده دار بود.موهاش عین سیم تلفن فر ریز بود و لپهای توپولش چشماشو فشرده تر کرده بود؛یه عروسک خرس کوچولو به دسته کیفش آویزون بود که خیلی خیلی شبیه خودش بود.رفتم روبروش نشستم و با همون عروسک شروع کردم به مخ زدن.اسمش رویا بود و خونشون نزدیک مترو طرشت و بالاخره شمارمو بهش دادم و باهاش دوست شدم.ساعت دوازده کلاسای من تموم شد و اومدم بیرون که دیدم چندتا میسکال روی گوشیمه و وقتی زنگ زدم دیدم خودشه که بهم گفت مهدی من حال ندارم سر کلاس بشینم بریم بیرون؟؟؟منم تو اون لحظه اصلا به فکر سکس باهاش نبودم.ولی وقتی نشست توی ماشینم و وقتی که داشتم رانندگی میکردم و دستشو آورد و گذاشت روی دستم که روی دنده ماشین بود یهو همه وجودم گر گرفت و شرتم داشت میترکید.چشمم که به زیپ شلوار لیم افتاد خندش گرفت و گفت بی جنبه شرتت نترکه؟؟منم خندیدم و بادستم کیرمو جابجا میکردم و داشتم تو فکرم دنبال جاخالی میگشتم.از ظرفی هم میترسیدم که بهش پیشنهاد سکس بدم چون اولین روز آشنائیمون بود و میترسیدم از دستم بپره.به خودم گفتم بهتره غافلگیرش کنم.اگرم پرید به درک حداقل کونم نمیسوخت و کرده بودمش.یهو به ذهنم رسید باغ داییم تو رودهن خالیه واتفاقا کلیدشم خونمون بود و اونروز هم وسط هفته بود و هیچکس به باغ سر نمیزد.منم سریع اومدم سمت خونه و ماشینمو سر کوچه پارک کردم که کسی دختررو نبینه و اومدم خیلی یواشکی کلید رو پیچوندم و به هوای کتابخونه رفتم بیرون و دویدم سمت ماشین و گازشو گرفتم سمت رودهن.جاتون خالی رفتیم رستوران لاله صحرا و دوتا چلو ماهی قزل آلا و کلی مخلفات گرفتیم و رفتیم توی باغ.نشستیم ناهارمون رو خوردیم و داشتیم صحبت میکردیم جوری که من تکیه داده بودم به پشتی و اونم دراز کشیده بود روی پام.بی مقدمه یهو لبمو گذاشتم رو لبشو شروع کردم به لب بازی کردن که چشماشو بسته بود.بلند شدم دستشو گرفتم و بردمش توی اطاق خواب و خوابوندمش روی تخت.فقط داشت باهام دعوا میکرد و میگفت این قرارمون نبود و خیلی بیجنبه ای و از این حرفا ولی به هیچ وجه مقاومت نمیکرد و خودش رو شل کرده بود.منم شروع کردم تاپ و شلوار و شورت و سوتینشو در آوردم و لباسای خودمم درآوردم.دوباره ازش لب گرفتم ولی اون همراهی نمیکرد چون بلد نبود خوب لب بازی کنه،ساک زدن هم بلد نبود فقط کیرمو میکرد تو دهنشو در میاورد و لیسش نمیزد و تخمامم نمیخورد.چون فکرشو نمیکرد بخواد سکس کنه موهاس کسشو نزده بود یکم مو داشت ولی خیلی خوش بو بود.شروع کردم به لیسیدن ممه هاش و کم کم رفتم سمت کسش و چوچولشو میخوردم.کسش خیلی توپول و بادکرده بود ولی اصلا لیز نبود یکم خیس شده بود و هیچ مزه خاصی هم نمیداد و مزه گوشت پخته شده میداد.شروع کردم به خوردن که دیگه غر غر کردنش تموم شد و شروع کرد به آه کشیدن و بعد چند دقیقه بدون حرکت و بدون صدا افتاد و موقع ارضاء شدن هم هیچ لرزش و تکونی نداشت.فقط قبلش یکم به خودش میپیچید.بعد چند لحظه دوباره شروع کرد واسم ساک زدن و کیرمو از دهنش کشیدم بیرون و شروع کردم لبش رو بوسیدن و خوابوندمش روی تخت به روی شکم و لای لپهای کونشو از هم باز کردم،دور سوراخ کون قرمز یکم مو داشت ولی خیلی خوشگل بود و تف کردم رو کیرمو رو سوراخ کونش و کیرمو گذاشتم روی سوراخش و فشار دادم همین که به سختی و یواش یواش داشت میرفت تو شروع کرد به ناله کردن و گریه زاری کردن.یکی دو دیقه طول کشید تا ته کیرم بره تو کونش چون تا یذره میرفت تو نگه میداشتم تا دردش نگیره و وقتی تا ته رفت خشک شده بود.شروع کردم به عقب جلو کردم که برگشت گفت بی انصاف حداقل یذره چربش کن.من که اصلا حواسم نبود ازش معذرت خواهی کردم و رفتم از تو در یخچال کرم ویتامین A چشمی آوردم و مالیدم به کونشو کیرمم چرب کردم و با یه فشار رفت تو چند دیقه طول کشی تا آبم اومد و همشو ریختم تو و لی دوباره تلمبه زدن رو شروع کردم تا دوباره آبم بیاد.حدود یه ربع داشتم میکردمش که دوباره آبم اومد و آبمو ریختم رو گودی کمرش و وقتی با دستمال پاکش کردم شروع کرد به لباس پوشیدن و اصلا با من حرف نمیزد و نمیزاشت نزدیکش بشم و ببوسمش.بالاخره حاضر شدیم و تو راه برگشت به تهران از خود رودهن تا جاجرود داشتم کس لیسی و خایه مالیشو میکردم و معذرت خواهی میکردم تا بالخره از خر شیطون پائین اومد و دوباره با هم آشتی کردیم.از اون به بعد هر وقت همدیگرو میدیدیم سریع میومدیم خونه و از کون میکردمش.یه مرتبه هم تو یکی از خیابون های پشت پارک شهر آرا داشت برام ساک میزد و چون توی سکسهامون بدش میومد آبم رو بخوره بهش نگفتم داره آبم میاد و وقتی داشت ساک میزد توی ماشین همه آبم ریخت توی دهنش و همشو خورد و یذره ازش ریخت رو شلوارمو صندلی ماشین و همه جا رو به گه کشید.بعد از چند وقت که میخواستم از سرم بازش کنم شمارشو دادم به یکی از رفیقام که اونم با اسم مستعار علی باهاش رفیق شد و کسخل دیوونه به جای اینکه از عقب بکنتش یضرب کرده بود تو کسش و پردشو جر داده بود و افتاد گردنش که بگیرتش و از اون به بعد هم رفیقمون با ما قطع رابطه کرد که دیگه چشممون تو چشم هم نیوفته و یاد قبل نیوفتیم.دوست داشتم همه اسامی رو واقعیتشو بنویسم تا رویا اگر این داستان رو خوند بدونه هنوز تو یادشم و هنوز دوسش دارم و آرزوم اینه که یه روز دوباره برگردیم همون دانشگاه اسلامشهر رو تو همون سلف روبروی هم بشینیم.نوشته مهدی بلک

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *