عشقم نیلوفر

0 views
0%

سلام دوستان.ماجرا مربوط به 2 سال پیش ی روز تو خیابون ی دخترو دیدم خیلی خوشگل بود خیلی ی دختر با قد 165 اینا و سینه های کوچیک مثل کره ای ها و ی صورت (با اغراق)کپی جسیکا آلبا .خلاصه خیلی ازش خوشم اومد و اون روز گذشت و از اون روز به بعد همیشه تو راه مدرسه و برگشت اونو میدیم و …..تا اینکه ی روز که هم مسیر بودیم برگشت سمت من و منم ناخودآگاه چرخیدم سمت عقب راه افتادم که صدا زد ببخشید برگشتم گفتم بله دیدم ی نیشخند زده گفتخسته نشدی با تعجب گفتم بابت چی؟ گفتش از اینکه هر وقت به سمت مدرسه میام تو از خونه میزنی بیرون …. گفتم دست پیش میگیری پس نیوفتی از کجا معلوم تو دنبال من راه نمیوفتی .خندید و گفت آره میدوووونم منم ولی چرا تو همیشه پشت سرمی .و برگشت و رفت منم با اینکه مدرسه نزدیک بود رفتم ی تاکسی گرفتم و رفتم اعصابم بدجور خرد شده بود با این جواب دادنم من اون موقع سوم دبیرستان بودم و از بچه زرنگای فرزانگان گفتم د آخه احمق آدم عاقل وقت کنکور عاشق میشه .مدرسه که تعطیل شد ی تاکسی گرفتم تا نبینمش از اون روز تا ی هفته ندیدمش بعد دوباره هم مسیر میشدیم تا اینکه ی روز جرأت کردم و رفتم گفتم ببین میخوای با هم دوست شیم گفتش البته که نه .گفتم باشه و رفتم .دیگه واقعا بهم ریخته بودم منی که هر وقت از مدرسه میومدم 9 ساعت مطالعه داشتم اون روز دو ساعت هم نشد خوندنم .گفتم د آخه احمق جون هنوز دوست نشدی ساعت مطالعت اومدش 2 ساعت دیگه بیخالش و خدایی هم بیخیالش شدم تا اینکه ی روز دیدم ی مرده بد جور داره اذیتش میکنه و این به هر سمت میچرخید اونم پا گیرش میشد .(شاید الان بگید فیلمی شد ولی واقعا راست میگم)گفتم به من چه و خواستم از کنارشون رد شم یکی نا خود آگاه خوابوندم زیر گوش مرده .(شاید به خاطر این بود که از طرف پدری کرد ایلام بودم و غیرتی ولی از طرف مادر طهرانی اصیل و البته که دعوای زیادی نکردم شاید چون تو تهران زندگی میکردم)خلاصه خدا رو شکر مرده خیلی بی زور بود و فرار کرد منم خوشحال بودم که دختره داد زد کسی از تو کمک خواسته بود مگه .جوابی نداشتم و رفتم تا بعد ی هفته وقتی از مدرسه میومدم هم مسیر شدیم که اومد جلو و گفت بابت اون روز ممنونم،آقا…..گفتم امیرم و خلاصه بعد 3 ماه شماره رد و بدل شد خدایی دختر سبکی نبود .تا اینکه 6 ماه رابطه تلفنی داشتیم و فقط دوبار سکس تلفنی گه میگفت اگه پیشم بودی لباسات رو در میاوردم و لب میگرفتیم و دستمو میبردم گفتم زیر شرتم گفته نه میذاشتم رو لبم و منم تی شرتمو در میاوردم و کنار هم لخت لب میگرفتیم این نهایت سکس تلفنیمون بود .خلاصه باز ی 2 ماهی گذشت تا اینکه اسم مادر پدر واسه حج دو اومد و رفتن من بودم و خواهرم و شروین برادر بزرگه خونه ما چون همه میرفتن سرکار و دانشگاه صبحا خالی بود ولی خب من و نیلوفرم میرفتیم مدرسه و خونه اان ساعت بدردم نمیخورد تا اینکه ی روز خالم زنگ زد گفت بچه ها مادر نیست پاشید بیاید اینجا شام شروین گفت باشه خاله ما ساعت 3 اونجاییم راستی مهرسا خانم (دختر خاله 2 سالم چه جور خوشکل پسر خاله ) خاله گفت …..منم داشتم دنبال بهونه میگشتم نرم گفتم به شروین که 3 سال از من بزرگتر بود شما برید منم شب میام ی دست رو سرم کشید گفت خبریه شیطون و رفتن .منم خوشحال زنگ زدم نیلوفر با هزار بدبختی و قول گفت باشه الان میام یکی از قولام این بود که نکنمش اومدش واسش چیپس و نوشابه و اسنک و….آماده کردم و خوردیم که نگاش کردم و گفتم نیلوفر میدونی آرزوی هر پسری هستی گفت آره و زد زیر خنده و گفت تو چی میدونستی آرزوی هر دختری هستی گفتم آره و گفت سخت در اشتباهییی و زدیم زیر خنده چشماشو بسته بود و میخندید که رفتم لب پایینشو گذاشتم بین لبام که شکه شد گفتم پدر بعد 1 سال 3 ماه دوستی شک میشی گفت نه دیگه بهت اطمینان دارم و شروع کردیم به بوسیدن هم که تی شرتمو در آورد و منم تابشو در آوردم و دستامو گذاشتم رو سینه هاش چشاشو بست و گفت تا جایی که قول دادی میتونی پیش بری منم سینه هاش که تو دهنم جا میشدن رو گرفتم میمالیدم بعد رفتم دکمه شلوارشو باز کردم و شلوارکمو در آوردم و رفتم ی ماچ از رو شرتش کردم و کشیدمش پایین از لیسیدن بدم میاد واسه همین ی کرم آوردم و مالیدم رو چوچولش که میگفت امیر دوست دارم و خجالت میکشید بلند آه بکشه خلاصه حرکتامو تند کردم وای چی دستم بود منی که تا اون موقع کس ندیده بودم حالا یکی از خوش فرم تریناش زیر دستم بود واسه همین اینقد نازش کردم که گفت بسه کشتیم بیا بالا منم شلوارمو در آوردم گفت نه نه به کی کی قسم من ساک نمیزنم ولی بخواب تا ی حال به تو هم بدم .منو خوابوند و با چشای خمارش اومد رو شکمم دراز کشید و لبشو گذاشت رو لبم و بوسید ما که هردو لخت کامل بودیم و کیرم مزاحم بود گفتم عزیزم این درد گرفت اومد بالاتر حالا کیرم وسط پاهاش بود و پایین کسش ،درحال که همو میبوسیدیم چرخوندمش و اون زیر من بود کیرمو میساییدم رو کسش اما نمیخواستم ببد قولی کنم و از کون بکنمش .از هم بعد 20 دقیقه جدا شدیم گفتش چون حتی پیشنهاد کون هم ندادی چشاتو ببند بستم و دیدم کیرم تو حال و هوای دیگس و داشت برام آروم ساک میزد اصلا بلد نبود وای وقتی نرمی زبونش رو تو دهنش رو کیرم میکشید گفتم الان ارضا شم گفتم داره میاد ی دستمال از کنار تخت برداشت و با دست ی جق 20 ثانیه ای زد و آبم با فشار ریخت تو دستمال و ی مقدار ریخت رو سینش که داد زد فلکه رو ببندش دیگه ولی مگه این ارضا تموم میشد این بود داستانم ببخشید اگه مشکلی بود راستی بگم منو نیلوفر هنوز دوستیم و هنوز رابطمون همین جوری و من واقعا دوسش دارم.نوشته‌ امیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *