سلام. اين داستان كه دارم ميگم به خدا عين واقعيته و هيج ساختگى نيست. من بسرى هستم 18 ساله اهل بندرعباسم اين داستان مال 1سال بيشه من يه دختر خاله دارم كه يه دختر خشكل به اسمه مريم داره كه 16سالشه من خيلى ازش خوشم اومده بود. ما تويه محله زندگى ميكنيم. اون روزهم از شانس ما خونه حالى بود من داشتم فيلم سكسى ميديدم اون موقع بعد فيلم يه جند بارى جلق ميزدم.خلاصه تو حص فيلم بودم صداى زنك رو شنيدم. كامبيوترمو خاموش كردم و رفتم درو باز كردم كه مريمه سلام كرد اومد تو بشت سرش برادرش رضا كه از خودش كوجيك تره اومد تو.مريم سوال كرد كسى خونه نيست كفتم نه.كفت بس من ميرم كفتم نه بمون من تنهام حوصلم سر رفته كفت باشه اومد تو خونه من اصلأ تو فكر سكس با اون نبودم.بعد يه جند دقيقه برادرم زنك زد كوشيمو بر داشتم كفت اكه رضا اونجاست بهش بكو بياد ميخوام بريم فوتبال اخه برادرم عضو تيم محلمون بود اون 12سالشه رضا تا اينو بهش كفتم سريع دويد رفت مريم كفت كه بريم تو اتاقت ببينم آهنك جديد تو كامبيوترت باهم كوش كنيم .رفتيم تو اتاقم كامبيوترو روشن كردم مريم يه صندلى كنار من كذاشته بود نشسته بود.از شانس بدفيلمارو دكستاب كبى كرده بودم كه يكىشون اسمش(كوس كلوجه)بود تا جشم مريم افتادبه بهش سريع بركشت منو نكاه كرد كفت اين جيه هيج كفت ببينم.من كه ميدونم فيلم سكسيه ولى مهم نيست بيخيالش. با ترس كفتم مال من نيست اوردم واسه بجه ها رايت كنم.كفت من كه كفتم مهم نيست.ولش كن.تو جشاش يه ديزى حص ميكردم.با صداى لرزيده حرف ميزد كه كفت آرش ميخوام يه جيزى بهت بكم ولى روم نميشه.كفتم بكو با من راحت باش.يه دفعه لبخندى زد و كفتم.دوستت دارم…… هنك كرده بودم پایان سر صورتم داغ شده بود.حيلى وقت بود كه ميخوام بهت بكم ولى ميترسيدم.بلند شدو رفت.من هم اون روز خيلى داغون بودم رفتم حموم يه دوش كرفتم.اومدم روتخت دراز كشيدم ديدم كوشيم داره زنك ميخوره ديدم مريم جواب ندادم دوباره زنك زد كوشيو برداشتم كفت اكه خونه اى جايى نرى ميخوام بيام بيشت سريع قطع كرد.بعد از ده دقيقه زنك زد درو باز كردم اومد تو.كفت راجب هرفم فكر كردى .كفتم من خودم از قبل به تو علاقه داشتم ولى نه در اين حد كه تو بهم علاقه دارى يه دفعه منو مهكم بغل كرد ميخواستم بميرم اون سينه هاى سفتش تو بغل من بود اروم دستمو دور كمرش بردم نا خداكاه كيرم راست شد. كه فهميد كفت من واسه تو هر كارى ميكنم پایان وجودم مال تو بوسيدمش اولين بار بود كه يه دخترو مى بوسيدم لباشو محكم ميك ميزدم.هر دوتامون از حرارت مي بختيم.مريم ناصداى أروم كفت ميخاى لباسامو درار باورم نميشد من جلقى اين اتفاق برام بيش اومده بود.اون لحظه فكر ميكردم خواب ميبينم سريع لباساشو كندم جه بدنى داشت مثل هاو بوست كنده بود اين قدر لطيف بود كه باورم نميشد با اون موهاى خر مايش مثل فرشته بود سريع لخت شدم بردمش تو اتاق رو تختم شروغ كردم خوردن بدنش مريم جشماشو بسته بود.قلبش تند تن ميزد زبونمو بردم لاى كوسش مثل بنبه بود.مريم يه دفعه مريم كفت قل قلكم مياد فهميدم كه لذت ميبره تو اون لحظه تو فكر هيجى نبودم وقت ميخواستم بكنم.كيرمو با فشار ميكردم لاى كوسش خيس شده بودكه يهو كردم تو كه مريم جيغ كشيد آآآآخ توجهى نمي كردم باهاشو داده بودم بالا كارمو اندام ميدادم مريم جيغ ميزد ميكفت نه نه. يه لحظه ديدم كيرم قرمز شده.اون موقع متوجه شدم جه غلتى كردم اون بكارتش باره شده بود سريع بلند شدم مريم داشت كريه ميكرد.با ترس بغلش كردم بهش كفتم اون همسر آيندمه و تا ابد تنهاش نميذارم كفت قول بده كه ولم نميكنى.با من ازدواج ميكنى.بهش قول دادم.يه جند روزى من مريم خيلى تابلو شده بوديم تو فاميل جون مامانش مارو زير نظر داشت كه ما تنها باهم حرف ميزديم به هم اس ام اس ميداديم.كه آخر به مامانش كفتم كه به دخترش علاقه دارم ولى از اون ماجرا بهش جيزى نكفتم.مادرش هم با خانواده من حرف زده بودنتيچه اين شد كه بعد از پایان شدن سربازى من شيرينى خورد بشه.من واقعا عاشق شدم. و الان كه اين داستانو نوشتم با موبايلم سر پستم. سريع گوشيمو قايم كنم كه پاس بخش نيومد اخه اكه ببينه4ماه اضاف رو شاخشه. دام واسه مريم تنك شده يك هفته ديكه ميرم مرخصى.منتظرم ببينمش حسابى ببوسمش.اكه خواستيد نظر هم نديد
0 views
Date: November 25, 2018