عشق امیر

0 views
0%

سلام.پریا هستم 21 ساله. 17 ساله که بودم الناز (از اقوام دورمون) عکس دوست پسرش امیر رو بهم نشون دادیه پسر 22 ساله وقد بلندوچشم ابرو مشکی.چهره ش خیلی جذاب وحشری بود .هیکل خوبی هم داشت.امیر به چشم من زیباترین پسر دنیا بود.عاشقش شدم ولی چون میدونستم با الناز دوسته نشد بهش بگم که چقد دوسش دارم.یه شب پیش الناز بودم که شارژ موبایلش تموم شد و دایورت کرد رو گوشیم.خوابیدیم.نصفه شب بود که گوشیم زنگ خوردجواب دادم .پشت خط یه پسر بود که با صدای نازش می گفت سلام الناز…فهمیدم امیره و با الناز کار داره.النازو بیدار کردم وگوشیمو دادم بهش…داشتم از ناراحتی خفه می شدم.دلم می خواست جای الناز بودمو امیر ناز منو می کشید.البته بعدش خوشحال شدم چون اون شب شماره امیر افتاد تو گوشیم و … به هرحال امیر با الناز بود ومن نمیتونستم کاری کنم.چند سالی گذشت و الناز و امیر بطور کامل از هم جدا شدن.بهترین فرصت بود برای من.یه شب به امیر زنگ زدم.حالا من 21 ساله و اون 26 بود.خوش زبون بود و من خجالتی.تا یه سال فقط باهاش مکالمه تلفنی داشتم و امیر منو ندیده بود.ناز بودم ولی می ترسیدم امیر منو نپسندهاز بس باهاش حرف زده بودم دیگه روم باز شده بود و باهم شوخی های اونجوری می کردیم…یه روز گفت من دیگه صبرم تموم شده وباید ببینمت .تا الان هم چون دختر خوبی بودی جواب تلفناتو میدادم ولی دیگه خسته شدم….باید از نزدیک ببینمت…من بیچاره ازبس عاشقش بودم چاره ای جز رفتن ندیدم.گفتم تو یه قرار معمولی می بینمش و هر چی بشه (بمونه یا نمونه) واسم مهم نیست.قرار شد برم خونه دانشجوییش.ادرسو بهم داد.خیلی ترسیدم ولی دلو زدم به دریا و رفتم.وقتی دیدمش ازخجالت سرمو انداختم پایین بی شرف خیلی خوشگل تر از عکسش بود و همین طور حشری تر…دستمو گرفت و منو برد داخل خونه.حس عجیبی داشتم .هم خوشحالی و هم ترس و استرس.یه نوشیدنی خوردیم و یکم حرف زدیم.یهو پاشد و بغلم کرد ومنو برد اتاق و انداخت رو تخت.درو هم قفل کرد.نفسم بند اومده بود و قلبم تند تند میزد. اخه از قبل تجربه ای نداشتماومد روم خوابید و سرشو گذاشت لای سینه هام بعد گفت چرا قلبت اینجوری میزنه؟چیزی نگفتم ونگاهش کردم.دستمو گرفت و انگشاتو لای انگشتام گذاشت. تند تند نفس می کشید و نفساشو به صورتم میزد.روم می لغزیدو خودشو بهم می مالوند.حس کردم داره خودشو تحریک می کنهدیدم لباشو داره میاره سمت لبام.چیزی که همیشه ارزوشو داشتمو هیچوقت تجربه نکرده بودم داشت اتفاق می افتاد.لباشو گذاشت رو لبام و با بوسه های کوچیک و اروم شروع کرد.بعد شروع کرد به خوردنشون.مث کسی که 2روزه هیچی نخورده داشت لیس میزد و می خورد.زبونشو میزد به زبونم.چشامونو بسته بودیم همه تمرکزمون رو لبامون بود.درسته که لباش طعم خاصی نداشت ولی خیلی لذت می بردم.دستشو از تو دستم در اورد و گذاشت رو سینه م و با ادا گفت می خوامش…گفتم نمیشه.نمی خواستم زیاد پیش بره.می ترسیدم.گفت بده می خوامش عشقمو… دستامو گذاشتم رو سینه هامو با لحن عصبانی گفتم نهاونم لج کرد و دستامو کشید و با عصبانیت گفت تا لباستو جر ندادم بدهخودمو ول کردم تو دستاش.دستشو کرد تو یقه لباسمو یکی از سینه هامو از تو سوتینم در اورد.اروم اروم از نوکش شروع کرد به مکیدن.خیلی حال کرده بود وهی روم می لغزید.سینمو می خوردو می گفت اووووووم …سرشو بلند کرد و گفت اون یکیشم میخوام. اون یکی سینه مو هم دراوردبیرون بعد جفت دستامو گذاشت بالای سرمو محکم نگه داشت تا نتونم مانعش بشم.با حرص و ولع داشت سینه مو می مکید منم بدم نمی اومد.چرا دروغ بگم داشتم حال میکردمو شرتمم داشت خیس میشد.اوووووووووووووووووووف. چه دهنی داشت.انگار جارو برقی داشت سینه هامو می مکید…اومد پایین تر زبونشو کرد تو سوراخ نافم.نگام کرد و گفت اجازه میدی برم پایین؟دوس دارم کستو بخورم و با نوک زبونم سوراخ کونتو بلیسم…خدای من این امیر عشق من بود که داشت این چیزا رو ازم می خواست فکر نمیکردم از این کارا خوشش بیاد.بهش گفتم خواهش می کنم این بار نه بی خیال شو…دستامو ول کرد و با ناراحتی رفت گوشه تخت نشست.میدونستم حق با اونه ولی دلم نمی خواس اینکار بکنه با اینکه هم عاشق امیر بودم هم عاشق کاری که می خواست بکنه.رفتم پشتش نشستم دستامو دور گردنش حلقه کردم .گوشاشو یکی یکی میذاشتم تو دهنم واروم می خوردم.می خواستم منم دیوونش کنم.گفتم اینجا گرمه و تی شرتشو دراوردم.یهو برگشت و منو خوابوند.لباسو سوتینمو دراورد.اروم خوابید روم .نوک سینه هاش بهم میخورد.جفتمون شلوار جین پامون بود ولی بالا تنه لخت.پاهامو باز کرد و گفت پریا دلم میخواد کاری کنی که امیر کوچولو(کیرش) عصبی شه.دوباره روم دراز کشید و پاهای بازمو دور کمرش حلقه کرد.دستمو گرفت برد تو شرتش.کیرشو لمس کردم.بزرگ شده بود و رگ هاش زده بودن بیرون.چشامو بستمو یکم کیرشو ماساژ دادم.دستمو کشیدم بیرن.چسبیدم به لباش و دیوونه وار می مکیدم.امیر هم داشت لای پاهام ضربه می زد.رفته رفته ضربه هاش تند تر و تند تر شدن.داشت دردم می گرفت و حسابی خیس شده بودم.سکس از رو شلوار واسه من که دختر بودم خیلی حال می داد.جفتمون ارضا شدیم.بعد روبروی هم خوابیدیم و با هم دیگه ور می رفتیملب می گرفتیمنوازش می کردیمهم دیگرو گاز میگرفتیم.از با هم بودن لذت بردیم و امیر قشنگ ترین خاطره زندگیم شدو من هنوز دخترم… نوشته‌ پریا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *