با سلام به دوستهای گلممن پویا (نام مستعار) یک پسر 23 ساله کرمانشاهی و کرد هستم . خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به سال گذشته میشه .باید بگم که من دانشجوی کارشناسی دانشگاه آزاد سنندج بودم . این داستان اولین سکس من با نامزد فعلیم (روژین- اسم مستعار) محسوب میشه خوب من در یک کلام پسری خوشتیپ (تعریف از خود نیست ،فقط نظر دیگران نسبت به منه) با 187 سانتی متر قد ، موهای قهوه ای سوخته و البته سفید و کلا پسر خوشگل و ورزشکاری هستم الان یک ساله که فارغ التحصیل شدم ، و دو ساله که از آشناییم با عشق زندگیم یعنی روژین خانوم میگذره.روژین سه سال از من کوچکتره ، و ترم تابستان قبل از ترم 5 بودم، که این پری رو تو دانشکده دیدم .دختری فوق العاده زیبا ، باهوش ، با چشمهایی درشت و کشیده و سبز رنگ و پوستی سفید و لطیف و مرمر گونه است یک مانتوی شیک و تنگ پوشیده بود و گیسوان لخت و قهوه ای رنگش از زیر مقنعه خارج شده بود. خوب این هم بگم که بیشتر دانشجوهای پسر دانشگاه آزاد سنندج کرمانشاهی هستند اساتید خیلی سخت گیر و خوب محیط دانشگاه خیلی مسمّوم بود. سنندج مردم بسیار خون گرم و دوست داشتنی ای داره ، ولی در عین حال نسبت به کرمانشاه شهر گرانتر (از لحاظ هزینه مسکن ،….) و شهری کوچکتره ، به همین دلایل که عرض کردم دوران دانشجویی خیلی خوش نمیگذشت . تا اینکه با روژین خانم آشنا شدم.دوستیمون خیلی معمولی شروع شد . اوایل خیلی علاقه ای به دوستی نشون نمیداد ولی خوب اصرار من بالاخره نتیجه داد و ازش شماره گرفتم چون هم رشته بودیم تو درسهاش بهش کمک میکردم(آخه درسخون هم هستم ولی بچه مثبت نیستم) مثلا جزوات و کتب درسی رو بهش میدادم و تو انتخاب واحد و انتخاب اساتید راهنماییش میکردم . چند باری با هم پارک رفتیم ولی چون هر دو شرم داشتیم ، سراغ مسائل اون طوری نمیرفتیم . روز به روز علاقم نسبت بهش بیشتر میشد و اجازه نمیدادم پسرهای دیگه سراغش بیان من به خاطر اینکه وضع پدرم به لحاظ مالی نسبتا خوبه با یک پسر دیگه یک سوییت اجاره کرده بودیم. یک پراید هم دارم، که برای رفت و آمد ازش استفاده میکردم .یک روز صبح حدودای ساعت 8 صبح گوشیم زنگ خورد که وقتی برداشتم دیدم روژینه و با نگرانی از استاد فیزیکش میگفت که نمره امتحان مستمرش رو از 5 نمره 1 داده بود.چون من قبلا چند واحد با اون استاد پاس کرده بودم. تلفنی باهاش تماس گرفتم و ازش خواستم اگه ممکنه دوباره از روژین کوئیز بگیره که ایشون لطف کردند و قبول کردن چهار روز بعد تو آزمایشگاه فیزیک ازش دوباره امتحان بگیره . علیرضا هم خونه ایم اون ترم انتقالی گرفته بود(از پدیده های دانشگاه آزاد که دانشجوی یک شهر میتونه به شهرهای دیگه البته با یک شرایط خاص منتقل بشه)من از خدا خواسته ازش خواستم که برای یادگیری بهتر درس چند ساعتی بیاد پیش من تا باهاش درس رو کار کنم. که اون هم بعد از کلی بهانه آوردن قبول کرد.کمی از روژین بگم خوب پدرش از کردهای سنندجی و مامانش مهابادی(مکریانی) است . وضع خانوادش هم بد نیست.خودش هم دختر فوق العاده جذابیه حدود 173 سانتی متر قد داره و شکل بدنش و صورتش هر پسری رو تو خواب و رویا میبره سینه های معمولی ولی نسبت به دیگر دخترها اندکی بزرگتر ، لبهای شهوت آلود که وقتی کلمات رو با اونها ادا میکنه انگار تیغی تو قلبم فرو میکنه و ضربان قلبم رو بالا میبره ، طوری که میخوام زنده زنده قورتش بدم دستها ، پاهاش ، کمر خوش تراشش نحوه راه رفتنش و دویدن دخترانش همه وهمه آدم رو دیوونه میکنه ، باید روراست باشم حداقل تو خواب خیال اون صد بار جلق زده بودم هر وقت اسم دختر یا سکس میومد تصویر اون تو ذهنم ظاهر میشد…..تا اینکه روز موعود ما(مثلا برای درس خوندن و تمرین فیزیک) فرا رسید و زنگ واحد به صدا دراومد .درو که باز کردم و صورت ماه روژین خانوم رو دیدم و انگار دنیا رو بهم دو دستی تقدیم کردن .تعارف کردم و آوردمش تو ، بعد از پذیرایی حس کردم که خیلی معذبه و گونه های حریریش رو به سرخی میرفتن برای اینکه یخ رو آب کنم تلویزیون و ماهواره رو روشن کردم و ازش خواستم کتاب و دفتر را روی میز پذیرایی بگذاره تا درس رو شروع کنیم .ازم پرسید دستشویی کجاست راهنماییش کردم . 5 دقیقه بعد وقتی از دستشویی بیرون اومد خیلی آروم و راحت به نظر میومد مانتوش رو در آورد ، و دیدم که بَه یک تاپ تنگ و شیک قرمز پوشیده (اون عادت داره شلوار لی و کفش کتونی دخترونه بپوشه قبلا هم بی مانتو و مقنعه دیده بودمش ولی اینبار کاملا فرق میکرد) اون روز ولی جوراب پاش نبود ، و پاهای سفید و لاک زدش با اون شلوار تنگ و تاپ سکسی (که بندهای کرستش از پشت لباس معلوم بود)باعث شد کیرم ناخود آگاه راست راست بشه طوری که عرق از پیشونیم سرازیر شد و قلبم مثله یک طبل شروع به تپش کرد.ده دقیقه که درس رو شروع کردیم و من( دست پاچه با صدای لرزان )بهش درس میدادم که گفت پویا جان تو قبل از من با دختر دیگه ای دوست بودی ؟من جواب دادم آره (واقعا هم چند بار با دخترهای دیگه ای تو دوران دبیرستان و دانشگاه دوست بودم) دیدم یک اخم دخترانه همراه شیطنت رو به ابروهای نازش شکل داد من هم برای جمع کردن اوضاع یک لبخند زدم و گفتم که هیچ کدوم به گرد پای تو نمیرسن خوشبختانه اون یک لبخند همراه با تردید تحویل داد، و طوری نگاهم کرد که انگار میخواد یک کشیده آب نکشیده حوالم کنه. برای بیست سی ثانیه بین ما سکوت برقرار شد . تو چشمهای هم زل زده بودیم (انگاری که با چشمهاش منو طلسم کرده بود)هر دو میدونستیم چه اتفاقی قراره بیوفته فقط منتظر اقدام طرف مقابل بودیم بالاخره طلسم روژین جواب داد و دستم روبا ملایمت در امتداد مبل به دور گردنش حلقه زدم و صورتم رو بهش نزدیک کردم لبم رو لبش گذاشتم و بهش یک بوسه آروم و رومانتیک زدم ….روژین جواب بوسه من رو با چشمان لرزان داد پیش خودم فکر کردم که الانه که جیغ بزنه ، ولی مثله یک ماده پلنگ روی من جهید و دیگه هردو مثله دیوونه ها وحشیانه و با حرص همدیگه رو میبوسیدیم . انگار که قراره یکی بشیم و میخوایم به هم جوش بخوریم بعد از یک دو دقیقه ی بحرانی دستش رو روی آلتم گذاشت(زیر شلوارک) گذاشت با انگشتهاش اون رو فشار میداد …من هم تاپش رو درآوردم و دکمه شلوارش رو باز کردم رو اون رو باچشمان بسته (و چهره ای حق به جانب)از تنش کشیدم، حالا که بدن نیمه لخت دخترک جلوی چشمام قرار داشت تازه پی بردم که چقدر احمق بودم که زودتر این منظره بهشتی رو تجربه نکردمپاهایی به سفیدی برفهای کوهستان در زمستان و رانهای گوشتی و فوق العاده خوش تراش اون مثل بهمنی ویرانگر بر عقل و وجدان من خراب شدند و اونها رو مدفون کردند.شکم دختر، شکل نافش باعش شد آرزو کنم که ای کاش در رحم مادر من نقش جفت رو بازی میکردم که 9 ماه بر این گنجینه حکمرانی میکردم …سینه های روژین که حالا با دستهای زیبا و لطیفش پوشش رو از اونها به کناری زده بود مانند تیر خلاصی بر کنترل من بر خودم بودند، به خودم گفتم که امروز تو ماله منی و من ماله تو …. بی شکیبایی من هم برهنه شدم و به اون ملحق شدم ، شرت روژین اولین هدف حمله بود … پوشش زرد رنگش رو با آرامش وعشق از پاهای ارزشمندش درآوردم . و برخورد انگشتان دستم با پاهای لطیفش حداکثر لذّت رو به من القا کرد.حالا گوهر وجودش روبروی دیدگان تشنه من بود اگر بوم نقاشی داشتم مسلما اثر هنر ارزشمندی با عنوان «دلیل واقعی خلّقت جنس مرد» رو میکشیدم …..بدون اراده شروع به بوسیدن و لیسیدن گوهره وجود روژین کردم با ولّعی دیوانه وار چوچوله لطیف و فرّارش میمکیدم و لیس میزدم و بوسه میزدم …. دخترک ناله هایی سر میداد که که من رو از مرز جنون عبور داد ، با هر مکیدن آهی از ته دل میکشید که از وصفش عاجزم و گاهی اوقات هذیان گونه کلماتی رو به زبان شیرین کردی سورانی میگفت. ….ولی برای من خوش ترین آهنگ زندگیم بود دیگه تردید نداشتم که عشق زندگی من اونه و بدون اون نمیتونم زندگی کنم …بعد از چند دقیقه عشق بازی با آلت روژین دستش رو روی سرم گذاشت و گفت بسه دارم ارضا میشم …. وقتی به صورتش نگاه کردم دیدم که چشمان خمار و اشک آلود ، دهنی که تند تند نفس میزد و گونه های سرخ شده نشان از آمادگی روژین برای ارضا شدن بود، ولی این چیزی نبود که من میخواستم بنابراین با ماساژ دادن سینه های دختر و بازی کردن با نوک پستانها کارم رو ادامه دادم با لطافت اشکهای روژین رو از گونه هاش پاک کردم و ازش خواستم این بار اون جوهر مردانه من رو عاشق خود کند …که دیدم با آروم شدن از این تصمیم استقبال کرد . بعد از یکی دو دقیقه میک زدن کیرم(که داشتم دیوانه میشدم ) آلتم رو از دهن مبارکش درآوردم و بهش گفتم که میخوام ماله من باشی …..حالا نوبت باسن دختر بود که دو الماس سفید و نرم و خوش تراشش رو بر من نمایان کرد و من هم بدون صبر وانتظار شروع به بوسیدن و گازهای آرام و روی لمبرها کردم. بعد از کنار زدن دو قسمت گوشتی انگشت اشاره ام رو که با آب دهان خیس کرده بودم رو در مقعد دخترک فرو کردم که روژین با یک جیغ کوتاه ازم خواست که به کارم پایان بدم هرچند دشوار بود ولی نمیخواستم ناراحت بشه و بهش گفتم که میخوام ماله من باشی …..اون هم پاسخ داد برای همیشه ….نمیدونم چه طور راجع به اینکار قضاوت میکنید ولی زایل کردن پرده دختر مورد علاقه ام شاید برای همیشه اون رو ماله من میکرد.پس تردید نکردم و نوک آلتم را روی کس روژین تنظیم کردم و با فشار ملایم اون رو داخل فرستادم انگار داشتم یک معدن طلا رو واکاوی میکردم ، روژین صبورانه ولی همراه با ترس و نفسهای تند و چشمان زل زده با سقف درد رو تحمل میکنه …آههههههههههه…… دختر آهی بلندی کشید که تردید نداشتم به خاطر حس فشار بر پرده لطیفش بود که مانند سدی در راه من قرار گرفته بود . چون تردید نداشتم که باید این کار رو بکنم خودم رو روی سینه اش انداختم و جداره گوشتی رو با فشار از سر راه برداشتم حس کردم خیسی سنگینی روی آلتم به وجود اومد، ازش پرسیدم که میخواد کیرم رو بیرون بیارم که خونش رو پاک کنم ؟ ولی روژین با تکان دادن سر مخالفت کرد و گفت که تمومش کن …من هم شروع به تلمبه زدن کردم با هربار تلمبه زدن پاهای روژین محکمتر به دور کمرم حلقه میزد ناخواسته با لمس کردن بیشتر پاهای دختر و گرمی سینه های بلورین روژین روی سینه ام من هم تلاشم رو دو چندان کردم و دیدم که آخخخ و اوف طولانی و بلندی کشید و محکم بر پشتم چنگ میزد که پی بردم بدون شک ارضا شده و کاملا خیسی رو در اطراف آلتم حس کردمبعد از چند ثانیه که بدنش شل شده بود حس کردم که آب مروارید رنگم بنای خروج داره پس با پایان قدرت و یک فریاد آرام منی رو درون خانم خالی کردم …..برای چند دقیقه هر دو بیحال رو هم افتاده بودیم و بی رمق گونه های ابریشمی و لبهای روژین که حالا فقط و فقط ماله من بود رو میبوسیدم….برای یکی دو ساعت آینده مثله کودکی تازه به دنیا اومده با کنجکاوی جای جای بدن روژین رو میکاویدم و بوسه میزدم …سر روژین بر بازوی من قرار گرفته بود …هیچکدام از ما چیزی نمیگفت …او ماله من بود و من ماله او ….حالا من و روژین نامزد هستیم و سال آینده ازدواج میکنیم …..امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشهممنون ….نوشته پویا
0 views
Date: November 25, 2018