سلام محرابم از جنوب شهر جایی که خونهاش کوچیکه یه ادم عادی که نه کیر بزرگ داره نه هیکل انچنانی این خاطره برا خیلی وقت پیشه یه همسایه داشتیم اسمش میترا بود شوهرش 20 سال از خودش بزرگتر بود دو تا پسر داشت یکیش هم سن من بود یکیشم یه سال بزرگتر از من بود از بچگی همیشه تو خونه اینا بودم چون با بچه ها بازی میکردیم همیشه اونجا بودم میترا همیشه تو درسا بهمون کمک میکرد چون من و پسر کوچیکش تو یه کلاس بودیم اینم بگم که میترا هیچ وقت سوتین نمیپوشید و همیشه تا دلا میشد پستوناش معلوم بود و منم خوب دید میزدم اون موقع من 17 سالم بود و میترا یه خانم 35 ساله جا افتاده بدن ترکه ای سینه های کوچیک ولی یه کون گنده و نرم داشت که من عاشقش شده بودم و به بهونه های مختلف بهش دست میزدم ولی همیشه با ترس بود یه روز تو کوچه بودم صدام کرد و گفت محراب بیا کارت دارم رفتم خونشون دیدم انباری رو به هم ریخته و یه سری وسائل سنگین داره نمیتونه جابه جا کنه پسراشم مثل همیشه خونه نبودن تو انباری جا تنگ بود و یه بار دستم خورد به پستوناش اولین بارم بود همچین نرمی رو تجربه میکردم یه زره پرو شدم چون دیدم چیزی نمیگه با ترس و لرز و به بهونه های مختلف که داریم با هم جنس جابجا میکنیم و جا تنگه خوب پستوناش رو ماساژ میدادم چند باری هم چنان خودشو عقب کشید که فکر کردم الان میزنه تو گوشم از فردای اون روز به بهونه های مختلف خونه اونا پلاس بودم هم کمکش میکردم هم خوب میمالیدم تا اون روز کس نکرده بودم و یه خانم لطیف گیرم امده بود شهوت نمیگذاشت ازش دل بکنم جرات هیچ کاری هم نداشتیم بعد از یکی دو ماه رفتار میترا عوض شده بود بیخودی بهم چشمک میزد همیشه طوری لباس میپوشید که شهوت من بیشتر بشه یه روز رفتم خونشون طبق معمول تنها بود رفتم دیدم رفتارش یه جوریه خیلی پریشون بود و حالش عوض میشد داشت پرده هایی که شسته بود رو میزد یه دامن پاش بود به من گفت بیا چهارپایه رو بگیر منم از خدا خواسته رفتم اون داشت کار میکرد منم از زیر دامن دید زدم دیدم شرت پاش نیست فقط همین و بگم تا پرده زدن اون تموم بشه دو بار رفتم دستشویی جق زدم اخرای کارش بود یه دفعه برگشت فهمید دارم دید میزنم بهم یه چشمک زد و خندید سریع امد پایین بهم گفت چیکار داشتی میکردی منم گفتم هیچی تو گفتی بیا دیگه نزاشت حرف بزنم بهم گفت زشته من مثل مادرتم من هم ترسیده بودم و هم با چیزی که دیده بودم نمیتونستم جلو خودمو بگیرم گفتم خو چیکار کنم خشگل بود امد جلوم گفت تو که عرضه نداری برا چی امدی اینجا هر روز میای حال منو خراب میکنی میری روزی دو بار خودمو خیس میکنم نه تو میکنیم نه اون شوهر دیوصم تازه فهمیدم داستان چیه اون همه راه دادنا و تیپ عوض کردنا معنیش چی بود ولی بازم جرات نمیکردم فکر کردم میخواد حرف از دهنم بکشه و بعد ابروم رو ببره یه دفعه لخت شد گفت اگه عرضه داری بیا منم با ترس رفتم جلو گفت لبمو بخو تا لب تو لب شدیم شهوت جای همه چیز رو گرفت چند دیقه که گذشت گفت لخت شو حالم بده سه ساله کسی بهم دست نزده یک عمر عاشق اون کون بودم که الان داشت جلوم لخت میشد دامن و کشید پایین دیدم از اونی که فکر میکردم بزرگتره منم لخت شدم و خوابید زمین همینجوری که لب میگرفتم با دستم همه جای بدنش رو لمس میکردم به پستوناش که رسیدم یه مقدار فشار دادم که صداش در امد و ناله میکرد منم دوباره راست کرده بودم ولی با فیلم سوپرایی که دیده بودم میدونستم که فعلا برا کردن زوده امدم کصش و بخورم نتونستم ولی اون با ولع شروع کرد خوردن کیر من ؛کیر من 16 سانت بود ولی اون روز نمیدونم چرا اونقدر بزرگ شده بود اصلا از حالت عادیش خارج شده بود خودم ترسیدم یه دفعه حس کردم ابم داره میاد بهش گفتم اون خوردنش رو تموم کرد بعد رفت از تو کمد یه اسپری اورد زد به زیر تخمام و گفت صبر کن بهش گفتم زود باش الان یکی میاد گفت خیالت راحت باشه بعد از چند دیقه دوباره شروع کرد یه دفعه برگشت خوابید رو زمین (چون ماها نه مبل داریم و نه تخت رو پتو میکنیم)پاهاش رو باز کرد گفت تو رو خدا بکن منم که تا اون روز فقط تو فیلما دیده بودم نمیدونستم چیکار کنم خودش کیرمو گرفت مالید و انگشت کرد با کصش و اروم گزاشت توش بهم گفت اروم اروم بکن توش مثل یه بچه حرف گوش میکردم اروم کردم توش انقدر خیس شده بود که راحت رفت تو شروع کردم تلمبه زدن با هر تلمبه میترا از زمین بلند میشد و دوباره زمین میخورد چند سالی بود که کیر ندیده بود انقدر تنگ بود که کیرم درد گرفت ولی پایان فکرم رسیدن به اون کون قلمبه بود و نمیتونستم لذت ببرم نمیدونم اسپری چی بود که تا نیم ساعت داشتم تلمبه میزدم همه بدنم درد گرفته بود و عرق از همه جام میریخت فکر کنم میترا سه بار ارضا شده بود گفت خیلی خوبه بزار جور دیگه حال کنیم برگشت دولا شد گفت از پشت بکن کصم شروع کردم و اون کون گنده جلو چشمم بود با هر تلمبه که میزدم اون کوه گوشت تکون میخورد همونجوری که تلمبه میزدم انگشتم و کردم سوراخ کونش دردش امد و را شهوت و ناز گفت نکن ولی من گوش نکردم یه تف انداختم و با انگشت کردم تو یه زره که باز شد کیرمو از کصش کشیدم بیرون و اروم گذشتم رو سوراخش که برگشت و نزاشت من حالم گرفته شد بهم گفت بخواب و نشست رو کیرم چنان بالا پایین میپرید که همه جام درد گرفت ولی پستوناش خوب میلرزی منم با دست پستوناش و فشار میدادم چنان جیق میزد که گفتم الان همسایه ها میریزن اونجا منم رو ابرا بودم یه دفعه با یه جیغ خیلی بلند اروم شدو خوابید رو من منم همون لحضه ابم امد انقدر خسته بودیم که نتونستیم از جامون بلند بشیم تا نیم ساعت همونجا خوابمون برد من که بعد از دو بار جق زدن و یه همچین سکسی نمیتونستم کاری کنم رو من خوابیده بود حس کردم دارم له میشم اروم هلش دادم اون طرف بلند شدم اونم بلند شد و گفت از این موضوع با کسی حرف نزنی منم گفتم باشه ولی شرط داره گفت چه شرطی گفتم بعدا میگم برا شما هم بعدا تعریف میکنم.نوشته mehrabjojo
0 views
Date: January 6, 2019