عشق دختر ارمنی

0 views
0%

این داستان یه داستان نیست یه خاطرس که من با یه دختر ارمنی داشتم من یه پسر نسبتا خوش هیکل از اون طرفم ماریا یه دختر پاک و صمیمی و بامزه داستان من اون از 19 سالگی شروع شد من تو مجیدیه زندگی میکنم مجیدیه ارمنی زیاد داره خونه ی اونا چند تا کوچه پایین تر از خونه ی ما بود من دانشگاه ازاد واحد تهران شمال درس میخوندم اونم همونجا بود هر روز با هم سوار یه اتوبوس می شدیم ولی من چون یه کم خجالتیم تا به حال بهش پیش نهاد دوستی نداده بودم اونم اصلا تو این فکرا نبود امارش رو تو دانشگاه داشتم یه روز دل رو زدم به دریا و بهش پیشنهادم رو گفتم اونم نمیدونم چرا ولی خیلی راحت قبول کرد یه چند سالی با هم بودیم انقدر با هم دوست شده بودیم که می خواستیم حتی با هم ازدواج کنیم بعد از چند وقت که تو این حال و هوا بودیم و راجب مشکلات ازدواج خودمون فکر میکردیم(ما مسلمونیم و اونا ارمنی)دیگه پشیمون شدیم ولی تو دلمو هم دیگه رو دوست داشتیم یه روز تو اس ام اس هایی که به هم میفرستادیم پیشنهاد سکس بهش دادم اولش قبول نکرد ولی با گیری که من دادم بالاخره قبول کرد بعد 2،3ماه یه روز که خونمون خالی شد بهش گفتم بیاد خونمون اونم بی هیچ چون و چرایی قبول کرد قبلن از فیلم تایتانیک خیلی براش تعریف کرده بودم تا اومد براش گذاشتم با هر لبی که اونا میگرفتن منم از اون میگرفتم چه پا های نرمی چه لبای گرمی داشت اخرش که فیلم تموم شد من و اون با حرکت لبامون پا شدیم و من دستم رو گذاشتم رو سینه ی اون تو دست جا میشد ولی بزرگ نبود خیلی خوش فرم و با حال یه کم که تو همین حالت بودیم تاپ ش رو در اوردم و خابوندمش رو تخت دو نفره یه کم رو هم بودیم سوتین شم در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه حاش اون هیچ کاری نمی کرد فقط بعضی وقتا که خیلی مزد بالا یه اه بلند میکشید شلوارش رو در اوردم و یه کم کسش رو ساک زدم صداش هنوز تو گوشمه اه اه اه یهو یه لرزش جالب که تا حالا ندیده بودم و اب زیادی با فشار نسبتن زیاد زد بیرون گفتش که تو منو ارضا کردی حالا نوبت منه بعد بلند شد و کیرم کرد تو دهنش وای که چقدر گرم بود ابم بعد10دقیقه اومد بعد تمیزش کردم و گفتم برگرد اونم برگشت کیرم رو کردم تو کونش وای که چقد سفت بود انگار تا حالا سکس نداشته بود بالاخره موفق شدم تا کردم تو و یه چند بار تلمبه زدم صداش یهو بلند شد و مثل دفه قبل بدنش لرزید یه کم اب اومد بعد چند دقیقه اب منم در اومد خودم رو نتونستم نگه دارم یه کم ریخت تو کونش کیرم رو کشیدم بیرون و بغییه اش رو ریختم رو کمرش خشکش کردم و با اون افتادم رو تخت هم دیگه رو بغل کردیم و بدون هیچ حرفی هم دیگه رو نگاه کردیم موقع خدافظی یه لب دیگه گرفتیم به امید ازدواج و وقتی که قرار شد به خانواده هامون بگیم با مخالفت بسیار شدید دو طرف رو به رو شدیم ولی هم دیگه رو خیلی دوست داشتیم یه بار دیگه هم سکس داشتیم ولی دیگه نه و الانم فقط در حد چند ساعت با همیم و دیگه به سکس و ازدواج فکر نمیکنیم ولی بنده خدا تا چند وقت دلش درد میکرد.این اولین سکس و اخرینش بود نظر شما واسم مهم نیست فقط یه کم خوش حالم میکنه نوشته عرفان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *